برشی از کتاب " کشتی پهلو گرفته" : (2)
۱۴۰۳-۰۹-۱۲

کتاب " کشتی پهلو گرفته" تالیف سیدمهدی شجاعی، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، بخشی از این کتاب را که از زبان حضرت علی علیه السلام بیان شده، مرور می کنیم.

ای خدا در سوگ پیام آور تو که سخت ترین مصیبت عالم بود، دلم به فاطمه خوش بود. اما اکنون چه بگویم؟!

گاهی احساس می کردم که فاطمه اصلا دل ندارد. وقتی می دیدم به هیچ چیز دل نمی بندد، با هیچ تعلقی زمین گیر نمی شود، هیچ جاذبه ای او را مشغول نمی کند، هیچ زیور و زینت و خوراکی و پوشاکی دلخوشی اش نمی شود. هر داشتن و نداشتن تفاوتی در او ایجاد نمی کند، یقین می کردم که او جسم تدارد، متعلق به اینجا نیست. روح محض است، جان خالص است.

گاهی احساس می کردم که فاطمه دلی دارد که هیچ مردی ندارد. استوار چون کوه، باصلابت چون صخره، تزلزل ناپذیر پون ستون های محکم و نامرئی آسمان.

یکه و تنها در مقابل یک حکومت ایستاد و دلش از جا تکان نخورد. من مامور به سکوت بودم و حرف های دل مرا هم او می زد.

گاهی احساس می کردم که فاطمه دلی از گلبرگ دارد، نرم تر از حریر، شفاف تر از بلور.

و حیرت می کردم که چقدر یک دل می تواند نازک باشد، چقدر یک انسان می تواند مهربان باشد!

غریب بود خدا! غریب بود! من گاهی از دل او راه به عطوفت تو می بردم.

وقتی به خانه می آمدم انگار پا به دریای محبت می گذاشتم، انگار در چشمه صفا شستشو می کردم. خستگی کجا می توانست خودی نشان دهد؟

فاطمه در این دنیا برای من حقیقت کوثر بود. با وجود او تشنگی، گرسنگی، سختی، جراحت، کسالت و خستگی به راستی معنا نداشت.

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
مقدمه کتاب
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید