در کتاب « علم از منظر الهی: شاگردپروری» تالیف محمدرضا عابدینی ذیل عنوان « ایجاد شرح صدر در مقابل هجمههای مردم» چنین می خوانیم: از نمونههای دیگری که اهل بیت علیهمالسلام در جهت حفظ شاگردان و رشد آنها اقدام میفرمودند، حفظ آنان به لحاظ روحی و ایجاد شرح صدر در مقابل اقوال دیگران و ناملایمات و ناسپاسیهایی که از جانب مردم به شاگردان میرسید، بودهاست.
یکی از اصحاب امام رضا علیهالسلام نقل میکند: در محضر حضرت علیهالسلام بودیم و یونسبنعبدالرحمن نیز نزد ایشان حاضر بود. یونس از شاگردان ویژة امام است که حضرت سایر شاگردان را به او ارجاع میدادند و در چندین موضع، به شکلهای مختلف او را تأیید فرمودند. گویا محل رجوع مردم بصره نیز بوده است. راوی میگوید:گروهی از اهل بصره اجازة ورود خواستند. حضرت به یونس دستور دادند به داخل اتاقی که با پرده مجزا شدهبود، برود و تازمانی که اجازه ندادند ، از آنجا تکان نخورد. جمعی از اهل بصره داخل شدند و دربارة یونس و اقوال او، که گویا قبول نداشتند، سخنانی گفتند و حضرت پاسخی نفرمودند. وقتی خارج شدند حضرت به یونس اجازه دادند که از اتاق خارج شود. یونس در حالیکه گریه میکرد از اتاق خارح شد و به حضرت عرض کرد:« فدای شما شوم! من حامی این قول و کلام هستم و این هم حال من نزد اصحاب و اطرافیانم است!» امام رضا علیهالسلام که گویا قصد تربیت و ایجاد شرح صدر بالاتری برای یونس داشتند، به او میفرمایند:« یا یونُسُ و مَا عَلیکَ ممّا یَقولونَ اِذا کانَ اِمامُکَ عَنکَ راضیاً»؛ یعنی وقتی امام از تو راضی باشد، اقوال دیگران چه ارزشی دارد؟! اینطور به نظر میرسد که اقوال این اشخاص، نحوهای از ناسپاسی و کم لطفی بود؛ اما حضرت علیهالسلام میخواهند شرح صدر یونس را ارتقا دهند و توجه او را به صورت کامل از اقوال مردم منصرف کرده، بر تکلیفگرایی تأکید کنند. سپس به یونس میفرمایند: «حّدث الناسَ بِما یعرفونَ واترکهُم ممّا لایَعرفونَ کَانَّک تریدَ ان کذَّبَ علی الله فی عرشه»؛ با مردم در حدّ فهم و شناخت آنها سخن بگو و آن مقدار را که نمیفهمند را رها کن و بیش از حد برای آنها دلسوزی نکن که بخواهی مطالب و معارف بلند را برای آنها بیان کنی و موجب تکذیب آنها شوی. این مسئله برای امروز ما خیلی مهم است. نباید بیش از سطح فهم و نیاز مردم، معارف را به صورت عمومی بیان کنیم و با این کار، اثرگذاری این معارف برای اهلش از بین ببریم. لذا حضرات معصومین علیهم السلام در مواضع مختلف توصیه فرمودند که به اندازة فهم عمومی صحبت کنید. حتی لزومی ندارد که همیشه برای مردم، آن چیزی که نمیدانند، گفته شود؛ بلکه درست و مناسب گفتن آن چیزی که میدانند، اگر موجب شوق و اشتیاق بالاتر مردم به آن باشد، اولویت داشته و مهمتر است.
در اینجا هنوز یونس به طور کامل آرام نگرفته است؛ لذا حضرت کلامشان را ادامه میدهند و از تمثیل زیبایی استفاده میکنند و میفرمایند:«یا یونُسُ و مَا عَلیکَ ان لَو کانَ فی یَدّکَ الیُمنی درّه ثُمَّ قال النّاسُ درّهُ،او بَعره فَقالَ الناسُ درّه»؛ ای یونس! چه ایرادی برتوست اگر در دست راستت درّ گرانبهایی باشد و مردم بگویند این پشگلی بیش نیست؛ یا این که در دست تو پشگلی باشد و مردم بگویند که این درّ است.؟«هَل یَنفعُکَ ذلکَ شیئا»؛ آیا این گفتة مردم برای تو نفعی ایجاد میکند؟ یونس عرض کرد«خیر» حضرت مجدداً قاعدة مهمی را به یونس القا میفرمایند: «اذ کنتَ عَلَی الصواب و کانَ امامُکَ عنکَ راضیاً لَم یَضرّکَ ما قالَ النّاس»: پس اگر در راه درست گام بر میداری و امام از تو راضی است، پس آنچه مردم میگویند، هیچ ضرری به تو نمیرساند.