در کتاب انسان مسئول و تاریخ ساز از دیدگاه قرآن از سید محمد باقر صدر در صفحه 58 می خوانیم:
گفتیم برای شناخت بهتر این سنت یعنی دین لازم است عناصر تشکیل دهنده جامعه انسانی را، از دیدگاه قرآن تجزيه و تحلیل کنیم و روابط متقابله هريك از آن اجزاء وابعاد را برروی یکدیگر مورد پژوهش قرار دهیم.
اينك آيه مورد نظر که کلید شناخت مقصود ماست:
« واذ قال ربك للملائكة انى جاعل فى الارض خليفه قالوا: أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء ونحن نسبح بحمدك و نقدس لك !؟!»
« وچون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من جانشینی در زمین خواهم نهاد! گفتند: آیا در آن کسی را می گذاری که در آن فساد انگیزد و خونها ریزد و حال آنکه ما در تنزیه تو ستایشگریم و به تقدیست می پردازیم؟!»
از این آیه کریمه می توان چنین نتیجه گرفت که عناصر تشکیل دهنده جامعه انسانی، از همان آغاز آفرینش سه عامل یا عنصر بوده است:
۱- انسان
2- زمین ( طبیعت)
3- پیوند و روابط متقابله انسان با طبیعت و سایر آدمیان .
تمام جوامع بشری در دو عنصر ثابت با هم مشارکت دارند و ما جامعه ای را بدون این دو نمی یابیم ولی ممکن است در نحوه پیوند و رابطه و چگونگی تشکیلات و سایر علائق آنها با یکدیگر تفاوت داشته باشند و به این اعتبار عنصر سوم عنصری است انعطاف پذیر و متحرك و در هر جامعه به گونه و شکلی ظاهر می شود که با سایر جوامع متفاوت است :
عوامل و عناصر تشکیل دهنده جامعه، به شرحی که در فوق آمد یا «سه بعدی» یا سه رکنی یعنی ثلاثة الاركان اند (۱- انسان ۲ زمین -۳- پیوند باطبیعت و انسانهای دیگر) یا یك بعدیار کن دیگر بر آنها اضافه می شود و چهار بعدی یا چهار رکنی یعنی اربعة الارکان می شوند.
اینک توضیح:
در جوامع بی خدا سروکار ما با انسان و طبیعت و شبکه ارتباطی میان آدمیان با طبیعت و همدیگرست.
هرگاه يك بعد یا عنصر تازه بر این سه افزوده شود جامعه چهاربعدی یا اربعه الاركان بوجود می آید یعنی:
-۱ انسان ۲- طبیعت ۳ - رابطه انسان با طبیعت و همنوعان ۴- خدا. از دیدگاه قرآن و بحکم همان آیه و سوره سابق الذکر چهار عنصر تشکیل دهنده بدین ترتیب اند:
١- مستخلف( اسم فاعل) با خدا که از جانب خود بر روی زمین جانشین می گذارد.
٢- مستخلف (اسم مفعول) یا انسان، جانشین و خلیفه خداست برروی زمین .
3- مستخلف عليه يا سرزمین خلافت و جانشینی یا صحنه انجام وظیفه انسان که همان طبیعت یا کره زمین است.
4- استخلاف عمل جانشین گذاری است با همه عواقب و نتایجی که بر آن مترتب است در رابطه با خدا، طبیعت و همنوعان دیگرکه به آن استثمام یا «امام و پیشو اگذاری» نیز می توان اطلاق کرد:
در جوامعی که سه ر کنی یا سه بعدی است و خدا به حساب نمی آید نحوه برداشت و رفتار وتلقى و رابطه متقابل با انسانهای دیگر به گونه ای است که با جامعه اربعة الارکان یا چهارر کنی تفاوت دارد.
طبعاً در چنین جامعه هائی مسأله مالکیت و حکومت نیز اشکال دیگری پیدا می کند و رابطه انسان با برادر خود، یعنی انسان دیگر رنگ دیگر دارد
.در مقام مقایسه میان دو سازمان سه رکنی و چهار رکنی بخوبی مشاهده می شود که افزودن عنصر یا بعد چهارم بر سه ر کن دیگر تنها يك افزایش عددی نیست بلکه بعد چهارم معنا و جهت دیگری به جامعه سه بعدی می دهد و برداشت ها و مفاهیم را دگرگون می سازد و خلاصه نوعی تغییر بنیادی در اساس جامعه بوجود می آورد و ماهیت آن را عوض می کند
درین مجتمع چهار رکنی، انسان از آنجا که جانشین خدا بر روی زمین است، طبیعت را با ثروت ها و برکات و نعماتی که در دسترس او قرار دارد امانت و عطای الهی می داند و به همنوعان خود برادروار می نگرد. قرآن کریم جامعه اربعة الاركان را، بهمان گونه که دلخواه و مورد تأیید اوست، سنتی تاریخی می داند.
اما ببینیم چگونه؟ قرآن به يك اعتبار خدا را جاعل خلیفه یعنی جانشينن گذار بر روی زمین می داند (جنبه فاعلی) و این جنبه موهبت و عطای اوست تا انسان نقش مثبت و مؤثر خود را از جانب او، برروی زمین، ایفا کند و از دیدگاه دیگر، از آنجا که انسان قبول خلافت کرده (جنبه قابلی) و مسئولیت جانشینی را پذیرا شده برروی همین نقش پذیرندگی یا امانت داری انسان تأکید نموده است.
«انا عرضنا الأمانة على السماوات والارض والجبال فأبين اني حملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه كان ظلوما جهولا »
« ما امانت الهی و بار تکلیف جانشینی را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه دادیم ولی از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هر اسناك شدند ولی انسان آن را بر گرفت راستی را که او ستمگری نادان بود!»
امانت جنبه پذیرندگی و خلافت نظر به دهندگی دارد که از یک سو فاعلی و از سوی دیگر قابلی است. این خلافت و امانت را، باهمه در دسرهایش، انسان پذیرا می شود. اما نباید پنداشت که عرضه داشت الهی جنبه تشریعی داشته، بلکه درین بیان تکوینی بخوبی مشهود می شود که زمین و آسمان و کوه با تقبل این معنا هماهنگی و سازگاری نداشته اند و تنها انسان، بحكم فطرت الهی، می توانسته است این بار را بر دوش کشد. پس درین جامعه اربعه الارکان که رکن چهارم آن خداست هم عرضه داشت امانت و خلافت تکوینی است و هم قبول آن. باید توجه داشت که در آیه کریمه اشاره ای نیز به شکنندگی و انعطاف پذیری این قانون فطرت شده است چرا که می فرماید «حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولا» یعنی انسان قادرست که رغم این آمادگی و پذیرائی وتعهد وتقبل خود بشورد و موضعگیری منفی اتخاذ کند و از در تحدی در آید و با این سنت الهی و تاریخی پنجه نرم سازد. در حقیقت دو صفت «ستمکار» و «نادان» با دنباله آیه سابق الذکر (آیه فطرت سوره روم ۳۰) هماهنگی دارد و در مفاد و مضمون سازگارست زیرا که در صدر آیه اشارت به دین قیم (پایدار و سرپرست) می کند و عدم تغییر آفرینش خدارا (در جامعه چهار بعدی) می رساند که باز مؤید همین نظرست که «دين» جزء لا ينفك زندگی و سنت تاریخی است و از آنجا که بعد چهارمی در آن گنجاینده شده - که صرفاً اضافه عددی نیست ـ در چگونگی رابطه جامعه چهار بعدی از هر لحاظ تغییر بنیادی پدید می آورد و بدان جهت و معنا می بخشد.
برگرفته از کتاب انسان مسئول و تاریخ ساز از دیدگاه قرآن نوشته شهید سید محمد باقر صدر این کتاب در کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی در تالار علوم قرآن و حدیث موجود است.