تفسیر حکیم صدرالمتألهین شیرازی
۱۴۰۴-۰۳-۰۷

 در کتاب « تفسیر و مفسران» تالیف محمدهادی معرفت درباره تفسیر حکیم صدرالمتألهین شیرازی چنین می خوانیم: صدرالدین محمدبن ابراهیم شیرازی معروف به صدرالمتألّهین، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب مکتب فلسفی حکمت متعالیه؛ اوّلین کسی است که دو مشرب مشّاءو اشراق را به هم پیوند دادو از کسانی است که افزون بر اشتغال به تألیف و تعلیم فلسفه، با معارف قرآنی و حدیثی انس فراوان داشته و در شرح آیات قرآنی و احادیث معصومین علیهم‌السلام آثاری گرانبها از خود بر جای گذاشته است. وی در سال 979 در شیراز متولد شد و اوایل دورة جوانی را آنجا گذراند. سپس عازم اصفهان گردید و از اساتیدی همچون شیخ بهاءالدین عاملی و میر داماد کسب فیض کرد و شاگردانی همچون فیض کاشانی در مکتب او تربیت یافتند. وی از اصفهان به قم آمد و شاگردانی همچون فیض کاشانی در مکتب او تربیت یافتند. وی از اصفهان به قم آمد و در آنجا کنج عزلت و اشتغال به عبادت و ریاضت روی آورد و در پایان به سال 1050 در سفر حج و در بصره بدرود حیات گفت. رحمت اللله علیه.

وی علاوه بر اهتمام به مباحث فلسفه و حکمت به تفسیر علاقة بسیار داشت و در زمینة تفسیر به طور ناپیوسته ، سوره‌های حمد، بقره تا آیة 65، نور، سجده،یس، واقعه، حدید، جمعه، طارق، اعلی، زلزال، آیت‌الکرسی،(در هفت مجلد) تفسیر کرده‌است.

صدرالمتألّهین یکی از منابع مهمّ فهم و پرده‌برداشتن از معانی قرآن را عقل می‌داند و با همین روش و نکته سنجیهای ژرفنگرانه به لطایف قرآن می‌پردازد و در سراسر تفسیر، اشارات عرشی و فیوضات ربّانی و نکات عرفانی را مطرح می‌کند. او تفسیر خود را بر پایة تابش نور معرفت به دل بنا نهاده و از اشراقات ربّانی کسب فیض نموده است؛ لذا آنچه برازندة این تفسیر است همان عنوان «تفسیر فلسفی» است که گاه در آن به مطالب عرفانی نیز پرداخته شده است.

از جمله در ذیل آیة «والسّماء و الطّارق» علت آن را که خداوند به این دو پدیدة طبیعی قسم یاد کرده است چنین می‌آورد: « زیرا شواهد و دلایل آشکارا و پنهان موجود در این دو پدیده ، بر اثبات ذات واجب‌الوجود، بسیار است.»آنگاه مسئلة جسمیّت و ترکیب و حدوث و تغییر و حرکت آنها را مطرح می‌کند و از این راه دلالت آنها را بر ذات حق و صفات جلال و جمال، به اثبات می‌رساند و به تفصیل از آن سخن می‌راند.در پایان، تحت عنوان «لمعه اشراقیّه»می‌افزاید: شاید مقصود از(سماء) سماء عالم صغیر و اشاره به سر آدمی باشد؛ زیرا مجمع انوار قوای ظاهری است و (طارق) اشاره به نفس ناطقه است؛ و شاید سماء به نفس ناطقه اشارت باشد؛ بدان سبب محلّ واردات غیبی باشد.

آیة «الذی خَلَقَ فسوّی» را ناظر به آفرینش«حیوان» می‌داند و می‌گوید از جمله راه‌هایی که به شناخت منزلت رفیع حق تعالی منتهی می‌شود، همانا توجه به آفرینش حیوان است که از نفس و بدن ترکیب یافته است؛ زیرا بدن حیوان از عناصر گوناگون و در اندازه‌های متناسب فراهم شده که این اندازه‌ها و تناسب‌ها ، در آفرینش انواع حیوانات متفاوت است و از همین راه می‌توان دریافت که آفریدگار جهان و خالق حیوان، خود از جسمیّت و جسمانی بودن مبرّاست. که این روش تفسیر کاملاً فلسفی-کلامی است.

 

 

لازم به ذکر است که روایات مورد استناد در این تفسیر-قریب به اتفاق- روایات عامه است؛ نه از منابع اصل، بلکه آنها را از منابع دست دوم و از تفاسیر (تفسیر کبیر امام فخر رازی، تفسیر غرائب‌القرآن از قمی نیشابوری، تفسیر کشّاف زمخشری، و تفسیر شریف مجمع‌البیان طبرسی) گرفته است. بنابراین دقت زیادی از نظر سند و متن در مراجعه به روایات مربوطه انجام نشده است.

اطلاعات بیشتر درباره تفسیر حکیم صدرالمتألهین شیرازی را می توانید در جلد دوم کتاب «تفسیر و مفسران» تالیف آیت الله محمد هادی معرفت مطالعه کنید.

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
کتاب تفسیر و مفسران جلد دوم، نوشته علامه محمدهادی معرفت
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید