
در بخشی از کتاب « مهربانی ترین آسمانی» تالیف سید مهدی شجاعی چنین می خوانیم: یکی از شاگردان خاص امام جواد علیهالسلام میگوید: من در بستر بیماری افتادم، بیماری آن چنان سخت که از بازگشت به سلامتی و بهبود، کاملاً مأیوس شدم و مرگ را در چند گامی خود یافتم. وحشت مرگ، بیش از مریضی بر من سایه انداخت و سراسر وجود مرا فراگرفت. آن چنان که از وحشت مرگ میگریستم، نه از درد بیماری.امام جواد علیهالسلام که از بیماری من آگاهی یافت با تنی چند از دوستان به عیادتم آمد و به محض اینکه حال مرا جویا شد ، عقدة دلم گشوده شد و ترس و وحشتم از مرگ را به حضورشان ابراز کردم.
امام فرمودند: « میدانی چرا از مرگ میترسی بندة خدا؟»
من ماندم و امام جواب دادند: « برای اینکه مرگ را نمیشناسی. بگذار با مثالی برایت ترسیم کنم.
تو اگر تمام تنت آلوده به چرک، کثافت، و زخم باشد و بدانی که با رفتن به حمام همة این زخمها و آلودگیها پاک میشود، آیا مشتاق استحمام نمیشوی؟» گفتم:«چرا یابن رسولالله! ترجیح میدهم هر چه زودتر حمام کنم و از آن زخمها و آلودگیها پاک شوم»
امام فرمودند:« مرگ برای مؤمن به منزلة همان حمام است. آخرین منزلگاه و جایگاه شستشو از آلودگیهای گناه. مرگ، رها شدن از رنج و اندوه است و پیوستن به آسایش و شادمانی . غم به دل راه مده و شادمان باش از این سفر شادیآفرین.»
پس از این کلام آرامبخش امام، انگار همة آن غم و اندوه از دلم گریخت و جای خود را به سکون و آرامش و نشاط داد.