غدیر خم نام ناحیهای میان مکه و مدینه است که حضرت محمد -صلیاللهعلیهوآله- در حجة الوداع حضرت علی را «ولی» پس از خود اعلام کرد. هجده ذیالحجه، سالروز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خم شهرت دارد.
پیامبر گرامی-صلیاللهعلیهوآله- در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع» نامیدند. افرادی که به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شدهاند.
مراسم حجبه پایان رسید و پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآله- راه مدینه را، در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه میکردند و جز کسانی که در مکه به او پیوسته بودند همگی در رکاب او بودند، در پیش گرفت. چون کاروان به پهنه بیآبی به نام «غدیر خم» رسید که در سه میلی جحفه (محلی در چند میلی«رابغ» بر سر راه مدینه واقع و یکی ازمیقاتهای حجاج) قرار دارد، پیک وحی فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد. پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند.
کاروانیان از توقف ناگهانی و به ظاهر بیموقع پیامبر در این منطقه بیآب، آن هم در نیمروزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود میگفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند.
پیام الهی[ویرایش]
فرمان خدا به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ.
«ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده استبه مردم برسان واگر نرسانی رسالت خدای را بجا نیاوردهای؛وخداوند تو را از گزند مردم حفظ میکند». [۱]
نکاتی در مضمون آیه[ویرایش]
اولا: فرمانی که پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- برای ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه میداد و آن را ابلاغ نمیکرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وی تکمیل میشد.
به عبارت دیگر، هرگز مقصود از ما انزل الیک مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و یک چنین امر بدیهی نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن، ابلاغ امرخاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده میشود و تا ابلاغ نشود وظیفه خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمیگیرد. بنابراین، باید مورد ماموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.
ثانیا: از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- احتمال میداد که در طریق انجام این ماموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او میفرماید: و الله یعصمک من الناس.
نظرات مفسران در آیه
محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل تسنن (مرحوم علامه امینی نام و خصوصیات این سی تن را در اثر نفیس خود « الغدیر » به طور مبسوط بیان کرده است که در میان آنان نام افرادی مانند طبری ، ابو نعیم اصفهانی ، ابن عساکر ، ابواسحاق حموینی ، جلال الدین سیوطی به چشم میخورد و از میان صحابه پیامبر از ابن عباس و ابوسعید خدری و براء بن عازب نام برده شده است.) [۲] بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- ماموریت داده که حضرت علی -علیهالسلام- را به عنوان «مولای مؤمنان» معرفی کند.
ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت شمرده شود.
شرح غدیر
آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت میتابید و گروه انبوهی که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظار حادثه تاریخی آن روز به سر میبردند، در حالی که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمی بر سر و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.
در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت و ندای تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد و سپس به میان جمیعت آمد و بر منبر بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبهای به شرح زیر ایراد کرد:
ستایش از آن خداست. از او یاری میخواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل میکنیم و از شر نفسهای خویش و بدی کردارهایمان به خدایی پناه میبریم که جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست؛ خدایی که هرکس را هدایت کرد برای او گمراه کنندهای نیست. گواهی میدهیم که خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستاده اوست.
هان ای مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر میکنید؟
یاران پیامبر گفتند: گواهی میدهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردی و نسبت به ما خیرخواهی و نصیحت کردی و در این راه بسیار کوشیدی خداوند به تو پاداش نیک بدهد.
پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآله- ، وقتی مجددا آرامش بر جمعیتحکمفرما شد، فرمود:
آیا شما گواهی نمیدهید که جز خدا، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در خاک پنهان شدهاند زنده خواهد کرد؟
یاران پیامبر گفتند: آری، آری، گواهی میدهیم.
پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- ادامه داد:
من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار میگذارم؛ چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- فرمود:
ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دستخدا و طرف دیگرش در دست شماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمیشوند.
هان ای مردم، برکتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- دست حضرت علی -علیهالسلام- را گرفت و بالا برد، تا جایی که سفیدی زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت علی -علیهالسلام- را در کنار پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند که مقصود از این اجتماع مسئلهای است که مربوط به حضرت علی -علیهالسلام- است و همگی با ولع خاصی آماده شدند که به سخنان پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- گوش فرا دهند.
پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- فرمود:
هان ای مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟
یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر میدانند.
پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- ادامه داد:
خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم. هان ای مردم، «هر کس که من مولا و رهبر او هستم، علی هم مولا و رهبر اوست».
رسول اکرم -صلیاللهعلیهوآله- این جمله آخر را سه بار تکرار کرد و سپس ادامه داد:
پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد. خدایا، یاران علی را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذلیل گردان. پروردگارا، علی را محور حق قرار ده.
سپس افزود:
لازم است حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلع کنند.
هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و به پیامبر گرامی -صلیاللهعلیهوآله- بشارت داد که « اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»: خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد و نعمت خویش را بر مؤمنان به تمامه ارزانی داشت. [۳]
در این لحظه، صدای تکبیر پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- بلند شد و فرمود:
خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمتخود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس از من خشنود شد.
پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته، به حضرت علی -علیهالسلام- تبریک میگفتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن مؤمنی میخواندند. در این موقع حسان بن ثابت ، شاعر رسول خدا، برخاست و این واقعه بزرگ تاریخی را در قالب شعری با شکوه ریخت و به آن رنگ جاودانی بخشید.
آنچه نگارش یافتخلاصه این واقعه بزرگ تاریخی بود که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. در کتابهای شیعه این واقعه به طور گسترده تر بیان شده است. مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج [۴] خطبه مشروحی از پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- نقل میکند.
عید غدیر در تاریخ
از مراجعه به تاریخ به خوبی استفاده میشود که روز هجدهم ذی الحجه الحرام در میان مسلمانان به نام روز عید غدیر معروف بوده است، تا آنجا که ابن خلکان درباره مستعلی بن المستنصر میگوید:در سال ۴۸۷ هجری در روز عید غدیر که روز هجدهم ذی الحجة الحرام است مردم با او بیعت کردند. [۵] [۶]
و العبیدی درباره المستنصر بالله مینویسد: وی در سال۴۸۷ هجری، دوازده شب به آخر ماه ذی الحجه باقی مانده بود که درگذشت. این شب همان شب هجدهم ذی الحجه، شب عید غدیر است. [۷] [۸]
نه تنها ابن خلکان این شب را شب عید غدیر مینامد، بلکه مسعودی [۹] و ثعالبی [۱۰] نیز این شب را از شبهای معروف در میان امت اسلامی شمردهاند.
ریشه این عید اسلامی به خود روز غدیر باز میگردد، زیرا در آن روز پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- به مهاجرین و انصار ، بلکه به همسران خود، دستور داد که بر علی -علیهالسلام- وارد شوند و به او در مورد چنین فضیلت بزرگی تبریک بگویند.
زید بن ارقم میگوید: نخستین کسانی از مهاجرین که با علی دست دادند ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند و مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت.
در اهمیت این رویداد تاریخی همین اندازه کافی است که صد و ده نفر صحابی حدیث غدیر را نقل کردهاند. البته این مطلب به معنی آن نیست که از آن گروه زیاد تنها همین تعداد حادثه را نقل کردهاند، بلکه تنها در کتابهای دانشمندان اهل تسنن نام صد و ده تن به چشم میخورد. درست است که پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفری القاء کرد، ولی گروه زیادی از آنان از نقاط دوردست حجاز بودند و از آنان حدیثی نقل نشده است. گروهی از آنان نیز که این واقعه را نقل کردهاند تاریخ موفق به درج آن نشده است و اگر هم درج کرده به دست ما نرسیده است.
در قرن دوم هجری، که عصر«تابعان» است، هشتاد و نه تن از آنان، به نقل این حدیث پرداختهاند.
راویان حدیث در قرنهای بعد همگی از علما و دانشمندان اهل تسنن هستند و سیصد و شصت تن از آنان این حدیث را در کتابهای خود آوردهاند و گروه زیادی به صحت و استواری آن اعتراف کردهاند.
در قرن سوم نود و دو دانشمند، در قرن چهارم چهل و سه، در قرن پنجم بیست و چهار، در قرن ششم بیست، در قرن هفتم بیست و یک، در قرن هشتم هجده، در قرن نهم شانزده، در قرن دهم چهارده، در قرن یازدهم دوازده، در قرن دوازدهم سیزده، در قرن سیزدهم دوازده و در قرن چهاردهم بیست دانشمند این حدیث را نقل کردهاند.
گروهی نیز تنها به نقل حدیث اکتفا نکردهاند بلکه در باره اسناد و مفاد آن مستقلا کتابهایی نوشتهاند.
طبری ، مورخ بزرگ اسلامی، کتابی به نام « الولایه فی طریق حدیث الغدیر » نوشته، این حدیث را از متجاوز از هفتاد طریق از پیامبر -صلیاللهعلیهوآله- نقل کرده است.
ابن عقده کوفی در رساله «ولایت» این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است.
ابوبکر محمد بن عمر بغدادی ، معروف به جعانی، این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل کرده است.
تعداد کسانی که مستقلا پیرامون خصوصیات این واقعه تاریخی کتاب نوشتهاند بیست و شش نفر است.
دانشمندان شیعه درباره این واقعه بزرگ کتابهای ارزندهای نوشتهاند که جامعتر از همه کتاب تاریخی «الغدیر» است که به دست توانای نویسنده نامی اسلامی علامه مجاهد مرحوم آیة الله امینی نگارش یافته است و در تحریر این بخش از زندگانی امام علی -علیهالسلام- از این کتاب شریف استفاده فراوانی به عمل آمد.
۱. ↑ مائده/۵، آیه۶۷.
۲. ↑ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۹۶- ۲۰۹.
۳. ↑ سوره مائده/۵، آیه۳.
۴. ↑ احتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۴- ۷۱، چاپ نجف.
۵. ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۰.
۶. ↑ وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۲۳.
۷. ↑ وفیات الاعیان، ج۱، ص۶۰.
۸. ↑ وفیات الاعیان، ج۲، ص۲۲۳.
۹. ↑ التنبیه و الاشراف، ص۸۲۲.
۱۰. ↑ ثمار القلوب، ص۵۱۱.