قصه اصحاب سبت در قرآن به اجمال آمده و در اخبار و روایات بسط و تفصیل یافته است. بنابر آنچه در4 آیه از قرآن آمده است اصحاب سبت گروهی از بنی اسرائیل بودند که در شهری ساحلی می زیستند. به هنگام مدّ، آب دریا در نهرها و زراعات آنها داخل میشد و ماهیها از دریا به جانب آنها میآمدند و هنگام جزر، که آب پایین میرفت، ماهیها برایشان به جا میماندند.
خدای متعال بنابر حکمتی و ای بسا برای امتحان و آزمودن آنها صید ماهی را در روز شنبه بر آنها حرام کرد و این در حالی بود کهدر روزهای شنبه، ماهیها بیش از هر روز دیگری بر صفحه آب ظاهر شده و چشم صیادان را نوازش میدادند! ساکنان قریه که شغل اصلی آنها نیز ماهیگیری بود، از این حکم خداوند در غضب بودند؛ که چرا چنین فرمانی داده و ما را از صید این سیل ماهی محروم کرده است. از این رو به فکر چاره افتاده و طریقی شیطانی برگزیدند و به مکر و حیله روی آوردند. به این صورت که چالههایی بر سر راه ماهیان حفر نموده و در روز شنبه که تعداد ماهیان بسیار بیشتر بود، آنها را به گودالها هدایت کرده و راه بازگشت را بر آنها میبستند و در روزهای بعد آنها را از آب میگرفتند و توجیهشان هم این بود که ما در غیر شنبه ماهیها را از آب گرفته ایم! هرچند که خود به خوبی می دانستند که برای فرار از فرمان الهی، دست به مکر و چاره اندیشی زده و عملاً به مخالفت با حکم خداوند پرداختهاند. برخى نیز گفتهاند که آنها در شب شنبه تورهاى ماهیگیرى را مىگستراندند و چون روز شنبه ماهیان زیادى در تورها جمع مىشد روز یک شنبه تورها را جمعآورى مىکردند و از این راه اموال فراوانى بهدست مىآوردند.
در آغاز، این کار با ترس و پنهانى صورت مىگرفت ولى به تدریج در میان آنان گسترش یافت و صورتى آشکار به خود گرفت،
چنانکه اکثریت قوم با این گروه همراه شدند که بنا به روایتی از هشتاد و اندی جمعیت آن قریه، هفتاد هزار نفر مرتکب این نافرمانی گشتند.
ماهی
دیگران نیز با آنها مدارا نموده و نهیشان نمیکردند؛ اینان گروهی بودند که نه به صید ماهى مىپرداختند و نه صیادان را از این کار نهى مىکردند و موعظه آنها را بىفایده دانسته، مىگفتند: آنان را به حال خود واگذارید تا نابود، یا به عذاب الهى گرفتار شوند: «...لِمَ تَعِظونَ قَومـًا اَللّهُ مُهلِکُهُم اَو مُعَذِّبُهُم عَذابـًا شَدیدًا...» (اعراف، 164) و تنها عده اندکی بودند که با عمل زشت آنها به مخالفت برخاستند؛ کسانى که به فرمانهاى پیامبرشان پایبند بوده و به امید اینکه گناهکاران به سخنانشان گوش فرا داده از این عمل دست بکشند به هدایت گمراهان پرداخته و آنان را از این کار باز مىداشتند.
به تصریح قرآن، گروهى که در برابر این منکر ساکت نشده و نهى از منکر نمودند، نجات یافته، گرفتار عذاب نشدند: «...اَنجَینا الَّذینَ یَنهَونَ عَنِ السّوءِ...» (اعراف،165)
چنانکه گفتیم در آیاتی چند از قرآن کریم به ماجرای اصحاب سبت و عاقبت آنها اشاره رفته است؛ از جمله آیات 65 سوره بقره، 166 سوره اعراف، 47 سوره نساء و 124 سوره نحل.
در برخی از این آیات چنین می خوانیم که اینان به واسطه این کردار زشت مورد غضب الهی قرار گرفته و تبدیل به بوزینهگانی شدند و از صورت انسانی خارج شده و مسخ گشتند و در اخبار و روایات شرح مفصلتری پیرامون این ماجرا داده شده
از جمله آمده است که عده اندکی که مخالف رفتار زشت قوم خود بودند و می دانستند که سزای این عمل جز عذاب الهی
بوزینه
نیست، تصمیم به جدا شدن از خطاکاران گرفتند و بنابر قولی از آن شهر خارج شدند و به قریهای در نزدیکی آن دیار کوچیدند. پس از چندی که ناصحان برای خبر گرفتن از اوضاع خطاکاران به سوی آنها بازگشتند، دیدند که تمامی آنها به بوزینهگانی بدل گشتهاند. در روایتی از قتاده آمده است که در میان اصحاب سبت، جوانان به بوزینه و پیران به خوک تبدیل شدند.
این گروه سه روز به این حال بودند تا اینکه خداوند باد و بارانی فرستاد و آنها را به دریا ریخت و بعد از سه روز اثری از آنها باقی
نماند.
چنین است داستان عبرت آموز اصحاب سبت که فرمان الهی را نادیده گرفته و ساده از کنار آن گذشتند و برای اندکی بهره بیشتر از دنیا، به عاقبتی شگفت دچار گشتند.
ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُون (اعراف،26 )
www.tebyan.net