تاملى در مستندات قرآنى پلورالیزم
۱۳۹۴-۰۹-۰۷
«پلورالیزم‏» در لغت، به معناى کثرت‏گرایى و مقصود از آن در فلسفه دین، پذیرش حقانیت ادیان مختلف است. آن‏ها براى مشروعیت دینى بخشیدن به مدعاى خود، ظواهر برخى از آیات قرآن مجید را مورد استناد قرار داده‏اند تا بدین‏سان نظریه خود را هم‏خوان با آن جلوه دهند.

نوشتار حاضر صرفا به نقد و تحلیل مستندات قرآنى پلورالیست‏ها مى‏پردازد. بنابراین، از ذکر ادله قرآنى انحصار «صراط مستقیم‏» به ‏اسلام ‏و بطلان ‏کثرت‏گرایى، به دلیل ‏اجتناب از اطاله کلام، صرف ‏نظر گردیده و تبیین آن به مجال دیگرى واگذار شده است.1

اصول و نکاتى در علم تفسیر

اشتباه اساسى پلورالیست‏ها در تفسیر آیات و استناد کثرت‏گرایى به قرآن از غفلت ‏یا نادیده انگاشتن اصول و روش‏هاى تفسیر قرآن سرچشمه مى‏گیرد. بنابراین، در ذیل، به بعضى از اصول علم تفسیر اشاره مى‏شود:

1. توجه به مضمون، شان نزول و صدر و ذیل آیه: کثرت‏گرایان در تقریر مدعاى خود، تنها به ظهور بدوى آیه و در مواردى، به بخشى از آیه اتکا کرده و مدخلیت آیه قبل یا بعد را نادیده مى‏انگارند.

2. توجه به کل قرآن: از آنجا که قرآن کتاب خداوند حکیم است، با وجود نزول تدریجى آن در طول‏23 سال، آیاتش از نظم و انسجام خاصى برخوردار است و به تعبیر خود قرآن، در آن هیچ اختلافى دیده نمى‏شود.2 بر این اساس، در تفسیر دو آیه، باید به مجموع آیات توجه نمود و در صورت وجود هرگونه شبهه و ابهام، باید آن را با تامل در آیات دیگر، حل و فصل کرد. به عبارت دیگر، باید تفسیر قرآن را از خود قرآن طلبید: «القرآن یفسر بعضه بعضا.»3

3. توجه به شارحان حقیقى: در صورت رفع نشدن ابهام از آیه‏اى، باید به تفسیر شارحان و مفسران حقیقى کلام الهى - پیامبر اکرم و ائمه هدى‏ علیهم‏السلام - مراجعه کرد؛ چرا که قرآن حاوى آیات متشابه و داراى بطون متعدد است و به تصریح خود، درک عمق آن‏ها، اختصاص به مطهرون، - که مصداق بارز آن ائمه اطهار (علیهم‏السلام) هستند، دارد «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»4؛ که جز پاک‏ شدگان بر آن دست نزنند.

مستندات قرآنى کثرت‏گرایان

چنان که اشاره شد، کثرت‏گرایان مى‏کوشند با استناد نظریه خود به شریعت، ادله و شواهدى از آن ارائه دهند که گام اولین آن‏ها تمسک به ظواهر برخى آیات است. اما با وجود این، به قاعده علم تفسیر و هرمنوتیک ملتزم نماندند و در تفسیر و استناد به آیات، اصول و روش بحث‏هاى تفسیرى را سهوا یا عمدا رعایت نکردند. در ذیل، مستندات قرآنى آنان تحلیل و نقد مى‏شود.

اسلام؛ تسلیم مطلق به خدا

گوهر و لب نظریه «پلورالیزم‏» بر این نکته استوار است که حقیقت دین و اسلام، که خداوند آن را از انسان مى‏خواهد. تسلیم مطلق و سر تعظیم فرودآوردن بر آستان قدس حضرت حق است. اما این ‏که آن در قالب آیین خاصى مانند یهود یا مسیح یا اسلام تحقق پیدا کند، تاثیرى در ماهیت آن نمى‏گذارد.

کثرت‏گرایان بر این باورند که از منظر قرآن، «اسلام‏» معناى عام - یعنى تسلیم مطلق به خدا - دارد که شامل تمامى ادیان، به خصوص ادیان اهل کتاب، مى‏شود. رهاورد این باور آن است که گام ‏نهادن ‏بر صراط مستقیم و اسلام اختصاص به امت اسلام ندارد و شامل ‏پیروان ‏ادیان ‏دیگر نیز مى‏شود. آن‏ها به ‏آیات ‏ذیل استناد مى‏کنند:

پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان‏] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبه‏پذیر مهربان.1. حضرت ابراهیم (‏علیه‏السلام) از خداوند اسلام حقیقى و امتى مسلمان از نسل خویش درخواست مى‏کند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»5 ؛ پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان‏] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبه‏پذیر مهربان.

2. حضرت موسى‏(علیه‏السلام)‏نیز قوم ‏خود را «مسلمین‏» مى‏خواهند: «وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ»6 ؛ و موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ایمان آورده‏اید، و اگر اهل تسلیمید بر او توکّل کنید.

3. «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»7؛ و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.

آیه مزبور دلیل روشنى بر رد «پلورالیزم‏» است. اما برخى از آن‏ها که مى‏خواهند شمارگان ادله قرآنى مدعاى خود را بیشتر کنند، تفسیر موافق نظریه خود عرضه داشته و اسلام را در این آیه، به تسلیم مطلق و به اصطلاح خود، «اسلام واقعى‏» تفسیر کرده‏اند.

4. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسْلاَمُ»8؛ در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. برخى اسلام را در این آیه مانند آیه پیشین، به تسلیم مطلق تفسیر کرده و کوشیده‏اند از آن حقانیت ادیان متعدد را استنتاج کنند. آقاى بهاءالدین خرمشاهى براى این منظور، با اشاره به تفسیر بعضى از مفسران اسلام به تسلیم مطلق مى‏نویسد:

«بعضى از مفسران از جمله شیخ طوسى، زمخشرى، طبرسى در جوامع الجامع، بیضاوى و از معاصران، جمال الدین قاسمى و مرحوم محمدجواد مغنیه، اسلام را در این ‏جا نه به معناى اسلام محمد [دین مبین اسلام]، بلکه اسلام ابراهیمى مى‏گیرند، یعنى توحید و تسلیم در برابر خداوند.»9

نقد و نظر

در ارزیابى ‏دلیل ‏نخست‏ کثرت‏گرایان، نکات ذیل در خور تامل است:

1- انحصارگرایى در تفسیر اسلام

در این که «اسلام‏» به معناى تسلیم و خضوع است، تردیدى وجود ندارد، اما نکته اساسى توجه به معانى استعمالى آن در قرآن مجید است. با تامل در مجموعه آیاتى که در آن‏ها واژگان «اسلام‏» و هم‏خانواده‏هاى آن از باب افعال به کار رفته،10 مى‏توان سه معناى ذیل را استنتاج کرد:

الف. تسیلم و خضوع در برابر خدا: در آیات متعدد، مقصود از اسلام و هم‏خانواده‏هاى آن همان تسلیم و خضوع در برابر خداوند مى‏باشد که گوهر ادیان الهى است. پیامبران‏(علیهم‏السلام) پیش از حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) اسلام را در زبان خود، به معناى خضوع و تسلیم در برابر آفریدگار هستى به کار مى‏برند.

ب. معناى تکوینى: دومین معناى «اسلام‏» در قرآن، تسلیم - به معناى انقیاد و تاثیر جبرى و تکوینى موجودات از امر الهى- است مانند آیه «أَفَغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»11؛ آیا جز دین خدا را مى‏جویند؟ با آن که هر کس در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانیده مى‏شوند.

تسلیم و اسلام تمامى اهل آسمان‏ها و زمین به معناى انقیاد و فرمان‏بردارى تکوینى آنان از امر الهى است. گواه آن قید «کرها» است زیرا تسلیم اجبارى و از روى کراهت‏ با معناى خضوع ناسازگار است.

ج. آیین خاص اسلام: در برخى از آیات، مقصود از اسلام نه مطلق ادیان آسمانى و تسلیم در برابر خدا، بلکه شریعت‏ خاص حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) است مانند «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»12؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیینى برگزیدم.

آیه مزبور، که در ماجراى غدیر خم و معرفى جانشینى پیغمبر (صلى الله علیه وآله) نازل شده، از آیین آن حضرت به «اسلام‏» تعبیر کرده است. «وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ وَالأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ»13؛ به کسانى که اهل کتابند و به مشرکان بگو: «آیا اسلام آورده‏اید؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدایت یافته‏اند.

این آیه خطاب به یهودیان و مسیحیان - که به اعتراف کثرت‏گرایان داراى اسلام واقعى‏اند - و مشرکان مى‏فرماید: اسلام آورید تا درهاى هدایت‏ به روى شما باز گردد. روشن است که اسلام در آیه مزبور صرف تسلیم به خدا نیست چرا که آنان به زعم خود واجد آن‏ هستند. بلکه مقصود، پذیرفتن آیین اسلام است. ده‏ها آیه دیگر نیز وجود دارد که در آن‏ها، اسلام به معناى «شریعت اسلام‏» استعمال شده است.

تکثر و اختلاف معانى «اسلام‏» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مى‏سازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام‏» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد، بلکه باید تفسیر آن را با دقت نظر در معنا و صدر و ذیل آیه و شواهد دیگر به دست آورد. اما متاسفانه نکته مزبور نادیده انگاشته شده و کثرت‏گرایان در تفسیر آیات، رو به انحصار آورده‏اند تنها به یک یا بخشى از آن بسنده کرده و بدون ملاحظه آیات و قراین دیگر، به معناى لغوى آن دست زده‏اند.

مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیده‏اند، کمال مسامحه را روا داشته و آن‏ها را «مستضعفین‏» مى‏نامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آن‏ها سر باز زنند.»2- سازگارى اسلام امت‏هاى پیشین با انحصارگرایى اسلامى

این که قرآن امت‏هاى پیامبران پیش از اسلام را مسلمان مى‏خواند، به اعتبار حق انگاشتن ادیان پیشین در ظرف خاص خود است به این معنا که گوهر دین، که همان تسلیم و خضوع در برابر خداست که در قلب‏هاى ‏امت‏هاى ‏پیشین ‏با تصدیق پیامبران آسمانى زمانشان، جاى گرفته ‏است. از این منظر، دین‏داراى ‏حقیقت ‏واحد به ‏شمار مى‏آید.14

3- توجه نکردن به آیات پیشین

در آیات پیشین سخن از اخذ میثاق خداوند از امت‏هاى پیشین مبتنى بر پیروى از حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) به میان آمده و در آن‏ها، اهل کتاب به دلیل نپذیرفتن نبوت آن حضرت، به شدت توبیخ گردیده و به عنوان «فاسق‏» توصیف شده‏اند. با توجه به انسجام کامل آیات الهى و ناسازگار نبودن آن‏ها، تعیین «اسلام‏» در شریعت پیامبر (صلى الله علیه وآله) ضرورى است زیرا در صورتى که اسلام در آیه عام و شامل ادیان دیگر باشد، با آیات پیشین تناقض پیدا خواهد کرد.

4- توجه نداشتن به آیات بعد

کثرت‏گرایان همچنین با نادیده انگاشتن آیات بعد، در حقیقت دست‏ به تحریف کلام الهى زده‏اند، زیرا آیات پیش مانند آیات پسین، به توبیخ اهل‏ کتاب مى‏پردازد و ظاهرشان مى‏سازد که اختلاف و عدم انقیاد آنان در مقابل اسلام پس از محل و از روى ظلم و عداوت است. از این‏رو، قرآن آنان را کافر به آیات الهى و مستحق عذاب مى‏داند و تاکید مى‏کند که یگانه راه هدایت آن‏ها منحصر به پذیرفتن شریعت اسلام است.

به دیگر سخن، هر چند صدر آیه به تنهایى مى‏تواند مطلق و شامل اسلام نیز باشد، اما مضامین آیات بعدى، به خصوص تکرار واژه «اسلام‏» ، مفسر و مقید مطلق صدر آیه است و درصدد بیان این نکته است که دین، که تسلیم مطلق است، در هر عصرى تجلى و ظهور خاصى دارد. نمود خاص آن در عصر حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، ایمان و تسلیم به شریعت آن حضرت است.

حدیثی از امام على ‏(علیه‏السلام) نقل شده که اسلام را به تسلیم، تفسیر فرموده است و کثرت گرایان از آن برای اثبات مدعای خود بهره میبرند، باید گفت: حضرت در این حدیث ‏شریف، در مقام بیان حقیقت اسلام است که گوهر ادیان را مى‏سازد یا آن که در مقام تفسیر آیین اسلام به لازمه آن است به این معنا که اسلام مستلزم خضوع انسان و تسلیم کامل او در برابر خداوند است.

شواهد و قراین دیگر تایید مى‏کند که آیین اسلام در نظر امام على‏ (علیه‏السلام) آیینى کامل و ناسخ است، آن حضرت اسلام را دین برگزیده خدا و غالب، و ادیان دیگر را در برابر آن، ذلیل و مغلوب توصیف مى‏کنند. این روایات با تفسیرى که کثرت‏گرایان از حدیث مزبور عرضه مى‏کنند، هم‏خوانى ندارد، مگر این که گفته شود - نعوذ بالله - حضرت تطور راى داشته و از لوازم معرفت ‏بشرى مصون نبوده است!

5- تحریف راى مفسران

پلورالیست‏ها براى بالا بردن عده و عدد خود و شکل دینى و تفسیرى بخشیدن به نظریه خود، به تحریف کلام و نظر مفسران بزرگ ‏روى آورده و سعى نموده‏اند با نقل بخشى از عبارت آنان، در تفسیر اسلام به تسلیم مطلق، چنین وانمود مى‏کنند که آنان نیز با تعمیم اسلام به تسلیم مطلق، طرفدار حقانیت ادیان دیگرند. اشتباه عمدى یا سهوى آنان در فهم نکردن مقصود مفسران از تغییر مزبور است.

تکثر و اختلاف معانى «اسلام‏» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مى‏سازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام‏» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد.همان‏گونه که در تعریف دین و شریعت گفته شد، گوهر دین یکى بیش نیست و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند است. مفسران با تعریف اسلام، متذکر مى‏شوند که گوهر این آیین همان تسلیم است که پیش از این، در ادیان ابراهیمى یافت مى‏شد. اما آنان پس از تعریف مزبور، تذکر مى‏دهند که تسلیم در برابر خداوند در هر زمانى، نمود خاصى دارد. حقیقت تسلیم در عصر پیامبر اکرم (‏صلى الله علیه وآله) گرویدن به آیین او است و کسى که خارج از آن باشد، اعم از اهل کتاب و غیر آن‏ها، حقیقت اسلام برایش تحقق نیافته است. از این‏رو، مفسران اهل کتاب را کافر و مستحق عذاب الهى مى‏دانند. که در تفاسیر مختلف قابل بررسی است و از عهده این مجال بیرون است. 15

و از آنجا که کثرت گرایان بعضا از آرای علامه طباطبایی و سایر مفسیرین برای اثبات مدعای خود بدون در نظر گرفتن اندیشه و مشی کلی آنان سوء استفاده می کنند در اینجا یک نمونه کوتاه و جامع ذکر میکنیم و علاقه مندان عزیز را جهت اطلاع بیشتر به تفاسیر شیعه ارجاع میدهیم.

هانرى کربن پرسیده بود: «همه ادیان حق بوده و یک حقیقت زنده‏اى را دنبال مى‏کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حققت زنده مشترک‏اند.» مرحوم علامه در نقد آن فرموده‏اند: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیده‏اند، کمال مسامحه را روا داشته و آن‏ها را «مستضعفین‏» مى‏نامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آن‏ها سر باز زنند.»16

این سخن مدعیان در حالى است که آنان از اصل «نسخ‏» در اسلام جانب‏دارى کرده‏اند که پذیرش آن به معناى انکار حقانیت ادیان پیشین در عصر ظهور اسلام است.

حاصل آن ‏که کثرت‏گرایان با تکیه بر تعریف: «اسلام‏» به تسلیم مطلق و چشم‏پوشى از مقصود مفسران از تعریف مزبور، دست ‏به تحریف آراء زده‏اند که این بر خلاف اصول و مشى مباحث علمى، به خصوص مباحث قرآنى و تفسیرى، است و اگر صاحب یک نظریه براى مدعاى خود موافقانى از عالمان معتبر نمى‏یابد، چه توجیه و ضرورتى دارد که با تحریف کلام آن‏ها، به جعل موافق اقدام نماید؟!

1- «اسلام و نسخ ادیان‏»، کیهان اندیشه، ش‏83 .

2- سوره هود: 1 .

3- براى توضیح بیش‏تر، ر. ک. به: علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج‏3، ص‏47 -77; ج 5، ص 298 .

4- سوره واقعه: 79 .

5- سوره بقره: 128 .

6- سوره یونس: 84.

7- سوره آل عمران : 85 .

8- سوره آل عمران : 19 .

9- واژه «الاسلام‏» به صورت مصدر 8 مرتبه، به شکل اسم فاعل «مسلمین، مسلمون، مسلم، مسلمة، مسلمات‏» 44 مرتبه، به عنوان فعل «اسلم، اسلمت، اسلمتم، اسلمنا، اسلموا» و مانند آن 20 مرتبه و جمعا بیش از هفتاد مرتبه در قرآن کریم استعمال شده است.

10- ر. ک. به: المیزان، ج 30، ص 121 و 122 .

11- سوره آل عمران : 83 .

12- سوره مائده : آیه 3 .

13- سوره آل عمران: 20 .

14- شیخ طوسى، تفسیر التبیان، نجف، مکتبة الامین،1376 ق، ج 2، ص 418 15 و16- «و معناه اهتدوا الى طریق الحق و ان تولوا» معناه کفروا و لم یقبلوا و اعرضو اعنه.» (همان، ص 420)

15- «لا شى‏ء وراء الاسلام الالکفر و الضلال.» (التفسیر الکاشف، ج 2، ص 30)

http://www.tebyan.net
برچسب‌ها:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید