«پلورالیزم» در لغت، به معناى کثرتگرایى و مقصود از آن در فلسفه دین، پذیرش حقانیت ادیان مختلف است. آنها براى مشروعیت دینى بخشیدن به مدعاى خود، ظواهر برخى از آیات قرآن مجید را مورد استناد قرار دادهاند تا بدینسان نظریه خود را همخوان با آن جلوه دهند.
نوشتار حاضر صرفا به نقد و تحلیل مستندات قرآنى پلورالیستها مىپردازد. بنابراین، از ذکر ادله قرآنى انحصار «صراط مستقیم» به اسلام و بطلان کثرتگرایى، به دلیل اجتناب از اطاله کلام، صرف نظر گردیده و تبیین آن به مجال دیگرى واگذار شده است.1
اصول و نکاتى در علم تفسیر
اشتباه اساسى پلورالیستها در تفسیر آیات و استناد کثرتگرایى به قرآن از غفلت یا نادیده انگاشتن اصول و روشهاى تفسیر قرآن سرچشمه مىگیرد. بنابراین، در ذیل، به بعضى از اصول علم تفسیر اشاره مىشود:
1. توجه به مضمون، شان نزول و صدر و ذیل آیه: کثرتگرایان در تقریر مدعاى خود، تنها به ظهور بدوى آیه و در مواردى، به بخشى از آیه اتکا کرده و مدخلیت آیه قبل یا بعد را نادیده مىانگارند.
2. توجه به کل قرآن: از آنجا که قرآن کتاب خداوند حکیم است، با وجود نزول تدریجى آن در طول23 سال، آیاتش از نظم و انسجام خاصى برخوردار است و به تعبیر خود قرآن، در آن هیچ اختلافى دیده نمىشود.2 بر این اساس، در تفسیر دو آیه، باید به مجموع آیات توجه نمود و در صورت وجود هرگونه شبهه و ابهام، باید آن را با تامل در آیات دیگر، حل و فصل کرد. به عبارت دیگر، باید تفسیر قرآن را از خود قرآن طلبید: «القرآن یفسر بعضه بعضا.»3
3. توجه به شارحان حقیقى: در صورت رفع نشدن ابهام از آیهاى، باید به تفسیر شارحان و مفسران حقیقى کلام الهى - پیامبر اکرم و ائمه هدى علیهمالسلام - مراجعه کرد؛ چرا که قرآن حاوى آیات متشابه و داراى بطون متعدد است و به تصریح خود، درک عمق آنها، اختصاص به مطهرون، - که مصداق بارز آن ائمه اطهار (علیهمالسلام) هستند، دارد «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ.»4؛ که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند.
مستندات قرآنى کثرتگرایان
چنان که اشاره شد، کثرتگرایان مىکوشند با استناد نظریه خود به شریعت، ادله و شواهدى از آن ارائه دهند که گام اولین آنها تمسک به ظواهر برخى آیات است. اما با وجود این، به قاعده علم تفسیر و هرمنوتیک ملتزم نماندند و در تفسیر و استناد به آیات، اصول و روش بحثهاى تفسیرى را سهوا یا عمدا رعایت نکردند. در ذیل، مستندات قرآنى آنان تحلیل و نقد مىشود.
اسلام؛ تسلیم مطلق به خدا
گوهر و لب نظریه «پلورالیزم» بر این نکته استوار است که حقیقت دین و اسلام، که خداوند آن را از انسان مىخواهد. تسلیم مطلق و سر تعظیم فرودآوردن بر آستان قدس حضرت حق است. اما این که آن در قالب آیین خاصى مانند یهود یا مسیح یا اسلام تحقق پیدا کند، تاثیرى در ماهیت آن نمىگذارد.
کثرتگرایان بر این باورند که از منظر قرآن، «اسلام» معناى عام - یعنى تسلیم مطلق به خدا - دارد که شامل تمامى ادیان، به خصوص ادیان اهل کتاب، مىشود. رهاورد این باور آن است که گام نهادن بر صراط مستقیم و اسلام اختصاص به امت اسلام ندارد و شامل پیروان ادیان دیگر نیز مىشود. آنها به آیات ذیل استناد مىکنند:
پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبهپذیر مهربان.1. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) از خداوند اسلام حقیقى و امتى مسلمان از نسل خویش درخواست مىکند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَ تُبْ عَلَیْنَآ إِنَّکَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»5 ؛ پروردگارا، ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر] و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى، که تویى توبهپذیر مهربان.
2. حضرت موسى(علیهالسلام)نیز قوم خود را «مسلمین» مىخواهند: «وَ قَالَ مُوسَى یَا قَوْمِ إِن کُنتُمْ آمَنتُم بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّسْلِمِینَ»6 ؛ و موسى گفت: اى قوم من، اگر به خدا ایمان آوردهاید، و اگر اهل تسلیمید بر او توکّل کنید.
3. «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ»7؛ و هر کس جز اسلام، دینى [دیگر] جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود، و وى در آخرت از زیانکاران است.
آیه مزبور دلیل روشنى بر رد «پلورالیزم» است. اما برخى از آنها که مىخواهند شمارگان ادله قرآنى مدعاى خود را بیشتر کنند، تفسیر موافق نظریه خود عرضه داشته و اسلام را در این آیه، به تسلیم مطلق و به اصطلاح خود، «اسلام واقعى» تفسیر کردهاند.
4. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللهِ الإِسْلاَمُ»8؛ در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است. برخى اسلام را در این آیه مانند آیه پیشین، به تسلیم مطلق تفسیر کرده و کوشیدهاند از آن حقانیت ادیان متعدد را استنتاج کنند. آقاى بهاءالدین خرمشاهى براى این منظور، با اشاره به تفسیر بعضى از مفسران اسلام به تسلیم مطلق مىنویسد:
«بعضى از مفسران از جمله شیخ طوسى، زمخشرى، طبرسى در جوامع الجامع، بیضاوى و از معاصران، جمال الدین قاسمى و مرحوم محمدجواد مغنیه، اسلام را در این جا نه به معناى اسلام محمد [دین مبین اسلام]، بلکه اسلام ابراهیمى مىگیرند، یعنى توحید و تسلیم در برابر خداوند.»9
نقد و نظر
در ارزیابى دلیل نخست کثرتگرایان، نکات ذیل در خور تامل است:
1- انحصارگرایى در تفسیر اسلام
در این که «اسلام» به معناى تسلیم و خضوع است، تردیدى وجود ندارد، اما نکته اساسى توجه به معانى استعمالى آن در قرآن مجید است. با تامل در مجموعه آیاتى که در آنها واژگان «اسلام» و همخانوادههاى آن از باب افعال به کار رفته،10 مىتوان سه معناى ذیل را استنتاج کرد:
الف. تسیلم و خضوع در برابر خدا: در آیات متعدد، مقصود از اسلام و همخانوادههاى آن همان تسلیم و خضوع در برابر خداوند مىباشد که گوهر ادیان الهى است. پیامبران(علیهمالسلام) پیش از حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) اسلام را در زبان خود، به معناى خضوع و تسلیم در برابر آفریدگار هستى به کار مىبرند.
ب. معناى تکوینى: دومین معناى «اسلام» در قرآن، تسلیم - به معناى انقیاد و تاثیر جبرى و تکوینى موجودات از امر الهى- است مانند آیه «أَفَغَیْرَ دِینِ اللهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»11؛ آیا جز دین خدا را مىجویند؟ با آن که هر کس در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانیده مىشوند.
تسلیم و اسلام تمامى اهل آسمانها و زمین به معناى انقیاد و فرمانبردارى تکوینى آنان از امر الهى است. گواه آن قید «کرها» است زیرا تسلیم اجبارى و از روى کراهت با معناى خضوع ناسازگار است.
ج. آیین خاص اسلام: در برخى از آیات، مقصود از اسلام نه مطلق ادیان آسمانى و تسلیم در برابر خدا، بلکه شریعت خاص حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) است مانند «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»12؛ امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم.
آیه مزبور، که در ماجراى غدیر خم و معرفى جانشینى پیغمبر (صلى الله علیه وآله) نازل شده، از آیین آن حضرت به «اسلام» تعبیر کرده است. «وَ قُل لِّلَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ وَالأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ»13؛ به کسانى که اهل کتابند و به مشرکان بگو: «آیا اسلام آوردهاید؟» پس اگر اسلام آوردند، قطعاً هدایت یافتهاند.
این آیه خطاب به یهودیان و مسیحیان - که به اعتراف کثرتگرایان داراى اسلام واقعىاند - و مشرکان مىفرماید: اسلام آورید تا درهاى هدایت به روى شما باز گردد. روشن است که اسلام در آیه مزبور صرف تسلیم به خدا نیست چرا که آنان به زعم خود واجد آن هستند. بلکه مقصود، پذیرفتن آیین اسلام است. دهها آیه دیگر نیز وجود دارد که در آنها، اسلام به معناى «شریعت اسلام» استعمال شده است.
تکثر و اختلاف معانى «اسلام» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مىسازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد، بلکه باید تفسیر آن را با دقت نظر در معنا و صدر و ذیل آیه و شواهد دیگر به دست آورد. اما متاسفانه نکته مزبور نادیده انگاشته شده و کثرتگرایان در تفسیر آیات، رو به انحصار آوردهاند تنها به یک یا بخشى از آن بسنده کرده و بدون ملاحظه آیات و قراین دیگر، به معناى لغوى آن دست زدهاند.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیدهاند، کمال مسامحه را روا داشته و آنها را «مستضعفین» مىنامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آنها سر باز زنند.»2- سازگارى اسلام امتهاى پیشین با انحصارگرایى اسلامى
این که قرآن امتهاى پیامبران پیش از اسلام را مسلمان مىخواند، به اعتبار حق انگاشتن ادیان پیشین در ظرف خاص خود است به این معنا که گوهر دین، که همان تسلیم و خضوع در برابر خداست که در قلبهاى امتهاى پیشین با تصدیق پیامبران آسمانى زمانشان، جاى گرفته است. از این منظر، دینداراى حقیقت واحد به شمار مىآید.14
3- توجه نکردن به آیات پیشین
در آیات پیشین سخن از اخذ میثاق خداوند از امتهاى پیشین مبتنى بر پیروى از حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) به میان آمده و در آنها، اهل کتاب به دلیل نپذیرفتن نبوت آن حضرت، به شدت توبیخ گردیده و به عنوان «فاسق» توصیف شدهاند. با توجه به انسجام کامل آیات الهى و ناسازگار نبودن آنها، تعیین «اسلام» در شریعت پیامبر (صلى الله علیه وآله) ضرورى است زیرا در صورتى که اسلام در آیه عام و شامل ادیان دیگر باشد، با آیات پیشین تناقض پیدا خواهد کرد.
4- توجه نداشتن به آیات بعد
کثرتگرایان همچنین با نادیده انگاشتن آیات بعد، در حقیقت دست به تحریف کلام الهى زدهاند، زیرا آیات پیش مانند آیات پسین، به توبیخ اهل کتاب مىپردازد و ظاهرشان مىسازد که اختلاف و عدم انقیاد آنان در مقابل اسلام پس از محل و از روى ظلم و عداوت است. از اینرو، قرآن آنان را کافر به آیات الهى و مستحق عذاب مىداند و تاکید مىکند که یگانه راه هدایت آنها منحصر به پذیرفتن شریعت اسلام است.
به دیگر سخن، هر چند صدر آیه به تنهایى مىتواند مطلق و شامل اسلام نیز باشد، اما مضامین آیات بعدى، به خصوص تکرار واژه «اسلام» ، مفسر و مقید مطلق صدر آیه است و درصدد بیان این نکته است که دین، که تسلیم مطلق است، در هر عصرى تجلى و ظهور خاصى دارد. نمود خاص آن در عصر حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)، ایمان و تسلیم به شریعت آن حضرت است.
حدیثی از امام على (علیهالسلام) نقل شده که اسلام را به تسلیم، تفسیر فرموده است و کثرت گرایان از آن برای اثبات مدعای خود بهره میبرند، باید گفت: حضرت در این حدیث شریف، در مقام بیان حقیقت اسلام است که گوهر ادیان را مىسازد یا آن که در مقام تفسیر آیین اسلام به لازمه آن است به این معنا که اسلام مستلزم خضوع انسان و تسلیم کامل او در برابر خداوند است.
شواهد و قراین دیگر تایید مىکند که آیین اسلام در نظر امام على (علیهالسلام) آیینى کامل و ناسخ است، آن حضرت اسلام را دین برگزیده خدا و غالب، و ادیان دیگر را در برابر آن، ذلیل و مغلوب توصیف مىکنند. این روایات با تفسیرى که کثرتگرایان از حدیث مزبور عرضه مىکنند، همخوانى ندارد، مگر این که گفته شود - نعوذ بالله - حضرت تطور راى داشته و از لوازم معرفت بشرى مصون نبوده است!
5- تحریف راى مفسران
پلورالیستها براى بالا بردن عده و عدد خود و شکل دینى و تفسیرى بخشیدن به نظریه خود، به تحریف کلام و نظر مفسران بزرگ روى آورده و سعى نمودهاند با نقل بخشى از عبارت آنان، در تفسیر اسلام به تسلیم مطلق، چنین وانمود مىکنند که آنان نیز با تعمیم اسلام به تسلیم مطلق، طرفدار حقانیت ادیان دیگرند. اشتباه عمدى یا سهوى آنان در فهم نکردن مقصود مفسران از تغییر مزبور است.
تکثر و اختلاف معانى «اسلام» در قرآن، ما را به این نکته رهنمون مىسازد که در تفسیر آن، مطابق اصول و قواعد زبانى و تفسیرى، نباید انحصارگرا بود و در همه موارد، «اسلام» را به معناى تسلیم مطلق یا آیین خاص تفسیر و استعمال کرد.همانگونه که در تعریف دین و شریعت گفته شد، گوهر دین یکى بیش نیست و آن تسلیم و خضوع در برابر خداوند است. مفسران با تعریف اسلام، متذکر مىشوند که گوهر این آیین همان تسلیم است که پیش از این، در ادیان ابراهیمى یافت مىشد. اما آنان پس از تعریف مزبور، تذکر مىدهند که تسلیم در برابر خداوند در هر زمانى، نمود خاصى دارد. حقیقت تسلیم در عصر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) گرویدن به آیین او است و کسى که خارج از آن باشد، اعم از اهل کتاب و غیر آنها، حقیقت اسلام برایش تحقق نیافته است. از اینرو، مفسران اهل کتاب را کافر و مستحق عذاب الهى مىدانند. که در تفاسیر مختلف قابل بررسی است و از عهده این مجال بیرون است. 15
و از آنجا که کثرت گرایان بعضا از آرای علامه طباطبایی و سایر مفسیرین برای اثبات مدعای خود بدون در نظر گرفتن اندیشه و مشی کلی آنان سوء استفاده می کنند در اینجا یک نمونه کوتاه و جامع ذکر میکنیم و علاقه مندان عزیز را جهت اطلاع بیشتر به تفاسیر شیعه ارجاع میدهیم.
هانرى کربن پرسیده بود: «همه ادیان حق بوده و یک حقیقت زندهاى را دنبال مىکنند و همه ادیان در اثبات وجود این حققت زنده مشترکاند.» مرحوم علامه در نقد آن فرمودهاند: «اسلام در حق کسانى که عقاید حقه و مواد دینى براى ایشان بیان نشده یا بیان شده و نفهمیدهاند، کمال مسامحه را روا داشته و آنها را «مستضعفین» مىنامد. در اسلام، هر چه تشدید و سختگیری است در حق کسانى روا داشته شده که پس از روشن شدن حق و بیان شدن معارف دینى، از آنها سر باز زنند.»16
این سخن مدعیان در حالى است که آنان از اصل «نسخ» در اسلام جانبدارى کردهاند که پذیرش آن به معناى انکار حقانیت ادیان پیشین در عصر ظهور اسلام است.
حاصل آن که کثرتگرایان با تکیه بر تعریف: «اسلام» به تسلیم مطلق و چشمپوشى از مقصود مفسران از تعریف مزبور، دست به تحریف آراء زدهاند که این بر خلاف اصول و مشى مباحث علمى، به خصوص مباحث قرآنى و تفسیرى، است و اگر صاحب یک نظریه براى مدعاى خود موافقانى از عالمان معتبر نمىیابد، چه توجیه و ضرورتى دارد که با تحریف کلام آنها، به جعل موافق اقدام نماید؟!
1- «اسلام و نسخ ادیان»، کیهان اندیشه، ش83 .
2- سوره هود: 1 .
3- براى توضیح بیشتر، ر. ک. به: علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، ج3، ص47 -77; ج 5، ص 298 .
4- سوره واقعه: 79 .
5- سوره بقره: 128 .
6- سوره یونس: 84.
7- سوره آل عمران : 85 .
8- سوره آل عمران : 19 .
9- واژه «الاسلام» به صورت مصدر 8 مرتبه، به شکل اسم فاعل «مسلمین، مسلمون، مسلم، مسلمة، مسلمات» 44 مرتبه، به عنوان فعل «اسلم، اسلمت، اسلمتم، اسلمنا، اسلموا» و مانند آن 20 مرتبه و جمعا بیش از هفتاد مرتبه در قرآن کریم استعمال شده است.
10- ر. ک. به: المیزان، ج 30، ص 121 و 122 .
11- سوره آل عمران : 83 .
12- سوره مائده : آیه 3 .
13- سوره آل عمران: 20 .
14- شیخ طوسى، تفسیر التبیان، نجف، مکتبة الامین،1376 ق، ج 2، ص 418 15 و16- «و معناه اهتدوا الى طریق الحق و ان تولوا» معناه کفروا و لم یقبلوا و اعرضو اعنه.» (همان، ص 420)
15- «لا شىء وراء الاسلام الالکفر و الضلال.» (التفسیر الکاشف، ج 2، ص 30)
http://www.tebyan.net