معنویت
مومن بشر است و در معرض عوامل شکست قرار دارد، ولى به فضل ایمان داشتن به خدایى که او را یارى مى دهد، و قلب را آکنده از اطمینان مى سازد، و در نتیجه جسم او را نیز پر از آسایش مى کند، بر آن ها پیروز مى شود. و این به جهت آن است که آرامش و اطمینان قلب بر سلامت جسم و قدرت رو به رو شدن آن با سختی ها منعکس مى شود. (تفسیر هدایت ج 1)
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا یَغْشَى طَآئِفَةً مِّنکُمْ وَطَآئِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لاَ یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الأَمْرِ شَیْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آل عمران ـ 154)
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبکى بر شما فرو فرستاد که گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فکر جان خود بودند و درباره خدا گمان هاى ناروا همچون گمان هاى [دوران] جاهلیت مى بردند مى گفتند آیا ما را در این کار اختیارى هست بگو سررشته کارها [شکستیا پیروزى] یکسر به دست خداست آنان چیزى را در دل هایشان پوشیده مى داشتند که براى تو آشکار نمى کردند مى گفتند اگر ما را در این کار اختیارى بود [و وعده پیامبر واقعیت داشت] در اینجا کشته نمى شدیم بگو اگر شما در خانه هاى خود هم بودید کسانى که کشته شدن بر آنان نوشته شده قطعاً [با پاى خود] به سوى قتلگاه هاى خویش مى رفتند و [اینها ] براى این است که خداوند آنچه را در دل هاى شماست [در عمل] بیازماید و آنچه را در قلب هاى شماست پاک گرداند و خدا به راز سینهها آگاه است.
وسوسه هاى جاهلیت
ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً
شب بعد از جنگ احد شب دردناک و پر اضطرابى بود مسلمانان پیش بینى مىکردند که سربازان فاتح قریش بار دیگر به مدینه بازگردند و آخرین مقاومت مسلمانان را در هم بشکنند و شاید جسته گریخته خبر تصمیم بت پرستان به بازگشت، نیز به آنها رسیده بود و مسلّماً اگر باز مىگشتند خطرناک ترین مرحله جنگ رخ مى داد.
خداوند اسرار درون سینهها را مى داند و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هرگونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد
در این میان مجاهدان راستین و توبه کنندگانى که از فرار احد پشیمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعده هاى پیغمبر نسبت به آینده دلگرم و مطمئن بودند، در میان این اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى که لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در کنار آنها، اما منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو در میان انبوهى از افکار ناراحت کننده تمام شب را بیدار ماندند و بدون اینکه بخوابند، براى مومنان حقیقى پاسدارى کردند، آیه فوق ماجراى آن شب را تشریح مى کند و مى گوید:
"سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل کرد. این آرامش همان خواب سبکى بود که جمعى از شما را فرا گرفت، اما جمع دیگرى بودند که تنها به فکر جان خود بودند و به چیزى جز نجات خویش نمى اندیشیدند و به همین جهت آرامش را به کلى از دست داده بودند".
این یکى از آثار مهم ایمان است که مومن حتى در زندگى این جهان آرامش لذت بخشى دارد که افراد بى ایمان یا منافق و یا ضعیف الایمان هیچ گاه طعم آن را نمىچشند.
سپس قرآن مجید به تشریح گفتگوها و افکار منافقان و افراد سست ایمان که در آن شب بیدار ماندند پرداخته مى گوید: " یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ": آنها در باره خدا گمان هاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعدههاى پیامبر را مى دادند و به یکدیگر و یا به خویشتن مى گفتند: "هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ": آیا ممکن است با این وضع دلخراشى که مى بینیم پیروزى نصیب ما بشود؟ یعنى بسیار بعید و یا غیر ممکن است.
قرآن در جواب آنها مى گوید: "قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ": بگو آرى پیروزى بدست خدا است و اگر او بخواهد و شما را شایسته ببیند نصیب شما خواهد کرد.
آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار کنند زیرا مى ترسیدند در صف کافران قرار گیرند (یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ ما لا یُبْدُونَ لَکَ).
گویا آنها چنین مى پنداشتند که شکست احد نشانه نادرست بودن آئین اسلام است و لذا مى گفتند:" لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا": اگر ما بر حق بودیم و سهمى از پیروزى داشتیم در اینجا این همه کشته نمى دادیم.
خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مىکند:
نخست اینکه: تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، آنها که اجلشان رسیده حتى اگر در خانههاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند کشت (قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ).
اصولاً ملتى که بر اثر سستى اکثریتش محکوم به شکست است بالأخره طعم مرگ را خواهد چشید چه بهتر که آن را در میدان جهاد و در زیر ضربات شمشیر دشمن در حال مبارزه افتخار آمیز ببیند نه اینکه در خانهاش بر سر او بریزند و او را با ذلت در میان بستر از بین ببرند.
دیگر اینکه باید این حوادث پیش بیاید و هر کس آنچه در دل دارد آشکار کند و صفوف مشخص گردد، و به علاوه افراد تدریجاً پرورش یابند و نیات آنها خالص و ایمان آنها محکم و قلوب آنها پاک شود (وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ).
در پایان آیه مىگوید:" وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ": خداوند اسرار درون سینهها را مى داند و به همین دلیل تنها به اعمال مردم نگاه نمى کند بلکه مى خواهد قلوب آنها را نیز بیازماید و از هرگونه آلودگى به شرک و نفاق و شک و تردید پاک سازد.
بحث لغوی:
اهمتهم: هم در اینجا به معنى حزن و اضطراب است.
امنة: امن، امان و امنه به معنى ایمنى و آرامش قلب است.
نعاس: خواب خفیف.
برز: بروز به معنى ظهور و آشکار شدن، بر از به معنى فضاى خالى است.
مضاجع: ضجع: دراز کشیدن. مضجع: محل دراز کشیدن، جمع آن، مضاجع است (خوابگاه ها).
یمحص: تمحیص: خالص کردن. محص: خالص شدن.
تصور نکنید کسى با فرار از میدان جنگ و از حوادث سختى که باید به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار کند، آنها که اجلشان رسیده حتى اگر در خانههاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند کشت
پیام های آیه:
1ـ خداوند به خاطر تخلّفات و اختلافات در جنگ احد، شما را تنبیه کرد، ولى رها نکرد. «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ»، «أَمَنَةً».
2ـ خداوند در اوج حوادث تلخ، به دلهاى مومنان آرامش مى بخشد. «بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً» .
3ـ خواب، مایهى آرامش و هدیهاى الهى است. «أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ»، «نُعاساً».
4ـ روحیات، اعتقادات، باورها و تحلیل هاى همهى رزمندگان یکسان نیست. «طائِفَةً»، «وَ طائِفَةٌ ...».
5ـ در بند خود بودن، مایهى بد گمانى به وعدههاى الهى است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ».
6ـ حتّى در شرایط بحرانى و شکستها نیز به خدا و وعدههاى او سوء ظن نبرید. «وَ طائِفَةٌ»، «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ».
7ـ سوء ظنّ به وعدههاى خدا، از عقاید جاهلیّت است و حقیقت ندارد. «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ».
8ـ خود محورى و رفاه طلبى، انسان را از مدار رضاى خداوند خارج مى کند. «قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ».
9ـ پندار اینکه مسلمانان حتّى در صورتِ سستى و اختلاف و نافرمانى نباید شکست بخورند، پندارى جاهلانه است. «ظَنَّ الْجاهِلِیَّةِ».
10ـ افراد ضعیف الایمان، شکست خود را به عدم نصرت الهى نسبت مى دهند. «یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا».
http://www.tebyan.net