تسامح و تساهل در قرآن
۱۳۹۴-۰۹-۰۱
تسامح و تساهل در قرآنطیف گسترده و ناهمگون ادیان، تفاوت های بسیاری را در بینش و نگرش انسان های متدین به آن ادیان پدید می آورد، بینش و نگرش هایی که چالش های بسیاری را نیز فراسوی امت ها و ملت ها پدیدار کرده و جنگ هفتاد و دو ملت را دامن می زند. بی گمان همه در پی رسیدن به حقیقت تلاش کرده اند ولی چون آن را ندیده اند، ره افسانه زده اند و در وادی آن حق و باطل، درست و نادرست را آمیخته و به بازار اندیشه و کنش عرضه داشته اند .

در این طیف گسترده ادیان، تفاوت هایی در آموزه های اخلاقی و دستوری می بینیم، تفاوت های بسیار فاحش که به همان اندازه گستردگی در گزاره ها و بینش هاست. آموزه های اخلاقی و دستوری برخی از ادیان آن چنان ساده و آسان است که نمی توان آن را در عنوان مناسک و اعمال و احکام عبادی دسته بندی کرد و بیشتر به سادگی قوانین و دستورهایی می ماند که در یک روستای کوچک اجرا و اعمال می شود. سادگی احکام ریشه در سادگی گزاره های اعتقادی و بینش ها و رویکردهای آن ادیان دارد. دسترسی به بینش و اندیشه های آن به همان سادگی احکام و آموزه های اخلاقی و دستوری آنهاست.

برخی دیگر از ادیان از چنان ساختار پیچیده ای در گزاره ها و آموزه ها برخوردارند که گاه برای غیر متدینان و پدیدار شناسان، فیلسوفان دین و مردم شناسان دست رسی و دست یابی به ژرفای آنها ناشدنی می نماید. بسیاری از مردم شناسان که نگرشی هم دلانه داشته و یا با کنار گذاشتن فرهنگ خویش و زیستن در میان متدینان و آموزش های ایشان کوشیده اند تا به شناختی درست نه حتی حقیقی دست یابند، در این امر ناکام مانده اند. پیچیدگی و گستره گسترده و بی کران گزاره ها و آموزه ها تا آن اندازه بوده که عمری را می طلبد، در حالی که پژوهشگران چنین فرصت و امکانی را ندارند.

تفاوت های دیگری که در میان ادیان یافت می شود و مورد پژوهش در جستار کنونی است. تفاوت در چگونگی آموزه های دستوری ادیان است. برخی از احکام و آموزه های ادیان، حتی بدون داشتن جنبه تنبیهی، بسیار دشوار و مشقت آور است; مانند «روزه وصال» که چند شبانه روز امساک به طور پیوسته در آن ادامه می یابد.

گاه این آموزه های دستوری و یا اخلاقی برای تنبیه و کیفر وضع شده است و احکام سخت تری تشریع شده تا گناهکاران را کیفری سخت دهد; برای نمونه به دلیل ستم گری، رباخواری، حرام خواری و مخالفت مردمان با پیامبران، هر حیوان ناخن دار و سُم پهن مانند شتر و نیز چربی گاو و گوسفند که غذای دل خواه ایشان بود، در دین یهود تحریم شد.

در برخی از منابع به علل و فلسفه تشدید احکام توجّه داده شده و بیان می دارد که زمامداران بنی اسرائیل، مردم کم درآمد را از خوردن گوشت پرندگان و چربی حیوانات باز می داشتند، بدین روی این چیزها برایشان حرام شد. تورات کنونی نیز می نویسد: شتر با وجودی که نشخوار می کند، امّا تمام سم چاک نیست برای شما نا پاک است.

شریعت اسلام بر خلاف ادیان دیگر روشی معتدل را در پیش گرفته است. آموزه های اخلاقی و دستوری آن بسیار آسان و متناسب با توانایی ها و بنیه بدنی و روانی اوست، چون دین مبتنی بر فطرت است; از این رو بسیاری از عالمان اسلامی یکی از شاخصه های درستی روایات و احکام را ملایم و متناسب بودن با «فطرت» انسان دانسته اند.

خدا در قرآن در تشریع احکام و تکالیف شریعتی اسلام، به اصل آسان گری و تسامح و تساهل توجّه داشته است; از این رو تشریع آموزه های دستوری را به گونه ای قرار داده که عمل به آن آموزه ها و وظایف در توان انسان باشد. خداوند در این باره می فرماید: «لاَ یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» خداوند هیچ کس را به بیش از توانش تکلیف نمی کند.

این آیه بیانگر اراده الهی در تخفیف و آسان گیری است.

این ویژگی «آسانی» «تسامح» و «تساهل» در جوهره همه ادیان الهی و آسمانی وجود دارد ولی ادیان گذشته در محیط فرهنگی خویش دچار اموری بودند که راهبری ایشان به حقیقت جز با تکالیف و آموزه های سخت ناشدنی بود; و یا آن که این احکام واقعی به دست دیگران تحریف شده و بدین صورت کنونی در آمده است.

تکالیف در دین اسلام، آسان و معتدل و هماهنگ با فطرت انسانی است. قرآن به این مسأله فطری و غریزی توجّه داشته است که تکالیف سخت و دشوار نه تنها انسان را به سوی دین گرایش نمی دهد بلکه او را گریزان از دین می کند; این یک خواسته طبیعی است که آسان خواه و راحت طلب باشد. از این رو رفاه طلبی به عنوان یک میل و کشش طبیعی در انسان مطرح است ولی افراط و تفریط چنان چه در هر چیزی خطر ساز است، در این امور نیز خطرآفرین است و انسان را به ورطه نابودی می کشاند.

قرآن افزون بر گزارش از این گرایش طبیعی انسانی به آسانی و راحتی، درخواست مؤمنان را درباره آسان خواهی بیان و گزارش می دهد و می نویسد که مؤمنان در خواسته های خویش می گفتند: «رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَآ... مَا لاَ طَاقَهَٔ لَنَا بِه»

این آسان گیری را می توان در نمونه های ملموس و عینی احکام و آموزه های دستوری قرآن را به آسانی یافت و از آن سراغ گرفت که در زیر به چند مورد اشاره می شود.

۱) پذیرفتن اسلام:

خداوند متعالی در پذیرش اسلام، آسان گرفته و دستور داده است که هر کس اظهار اسلام کرد، بی درنگ از او بپذیرید.

۲) واجبات و کفّارات تخییری:

در برخی واجبات، مکلّف بر یک عمل الزام نشده; بلکه بین چند عمل مخیّر است که نوعی آسانی به شمار می آید. مواردی از تخییر که در قرآن ذکر شده، عبارت است از: الف. وقوف در منی و قربانی: واجب است حاجی پس ازاعمال روزدهم(رمی جمره عقبه، قربانی، حلق یا تقصیر) در ایام تشریق (یازدهم، دوازدهم، سیزدهم) در منی توقّف کند; امّا خداوند او را بین کوچ کردن روز دوازدهم و سیزدهم مخیّر کرده است. ب. کفّاره قسم: اگر مسلمانی سوگند شرعی خویش را بشکند، خداوند به جای تعیین یک جریمه، وی را میان چند کفّاره مخیّر کرده است تا بر او گران نیاید و جریمه خود را آسان تر بپردازد. بر اساس آیه ۸۹ مائده(۵) کفّاره قسم یکی از این سه مورد است. اطعام ده فقیر یا پوشاندن لباس به آنان، آزاد کردن یک برده و در صورتی که قدرت مالی برای ادای یکی از جریمه های یاد شده را نداشت، سه روز روزه بگیرد.

۳) واجبات و کفّارات ترتیبی:

برخی واجبات یا کفّارات، به صورتی قرار داده شده که در صورت قدرت نداشتن مکلّف بر یک گونه از آن، شکل های دیگری پیش روی او باشد. واجبات و کفّارات ترتیبی در قرآن از این قرارند:

الف) کفّاره صید برای محرم:

خداوند، صید حیوانات را بر مُحرِم ممنوع کرده و مجازات آن را حیوانی معادل آن مانند شتر، گاو و گوسفند قرار داده است; امّا اعلان فرموده که مکلّف در صورت عدم تمکّن می تواند شماری از فقیران را اطعام کند و اگر از عهده این نیز برنیاید می تواند چند روز (متناسب بانوع جرم) روزه بگیرد. (مائده(۵)، ۹۵)

ب) قربانی:

یکی از مناسک حج، قربانی است. اگر حاجی بر آن توانا نباشد، باید ده روز روزه بگیرد. (بقره(۲)، ۱۹۶)

ج) کفّاره ظهار:

کفّاره ظهار، آزاد کردن یک برده است که در صورت عدم تمکّن، دو جای گزین به ترتیب (شصت روز روزه پی در پی پیش از رجوع و اطعام شصت فقیر) برای آن قرار داده شده است. (مجادله(۵۸)، ۳ و ۴)

د. کفّاره قتل خطایی: مجازات کسی که یکی از مسلمانان را به خطا کشته، پرداخت دیه کامل به بازماندگان مقتول و آزاد کردن یک برده مؤمن است; امّا اگر نتوانست برده آزاد کند، باید دو ماه پی درپی روزه بگیرد.

۴) آسان گیری با قرار دادن شرایط:

خداوند برای وجوب هر یک از تکالیف نیز شرایطی را قرار داده است که با فقدان یکی از آن ها، تکلیف برداشته می شود که خود نوعی آسان گیری است; مانند مشروط بودن وجوب حج به استطاعت.

۵) آسان گیری با رفع یا تبدیل احکام:

گاه وضعیّت خاصّی برای برخی افراد پیش می آید که خداوند یا اصل تکلیف را برداشته یا آن را به حکمی دیگر تبدیل کرده است. این موارد عبارتند از:

الف) اضطرار:

در اضطرار، حکم اوّلیّه برداشته می شود; به طور مثال با این که خوردن چیزهایی مانند مردار، خون، گوشت خوک، ذبح شده به نام غیر خدا حرام است، در صورت اضطرار، حرمت آن برداشته شده است.

ب) اکراه:

اگر کسی به گناه وادار شد، خداوند آن گناه رامی بخشد; چنان که اظهارات شرک آمیز را در زیر شکنجه مشرکان بخشید.

ج) تقیّه:

انسان به جهت حفظ خویش از ضرر دیگران می تواند کلام ناحق گفته یا برخلاف حق عمل کند. خداوند پس از نهی از برقراری ارتباط با کافران، فرموده که چنین ارتباط در صورت تقیّه مانعی ندارد.

د) خطا:

ارتکاب بسیاری از کارهااگر به عمد باشد، مؤاخذه و پیامدهای مهمّی دارد و اگر به خطا باشد، یا هیچ گونه مؤاخذه و پیامدی ندارد یا پیامد آن اندک و سبک است.

هـ ) فراموشی:

ترک واجب یا ارتکاب حرام از روی فراموشی مؤاخذه ندارد. قرآن این مطلب را در قالب دعا از زبان مؤمنان چنین نقل می کند : «رَبَّنا لاتُؤاخِذنا إن نَّسینا أو أخطَأنا».

و) بیماری:

اگر ادای تکلیف در مواردی موجب بیماری شود، خداوند آن را از مکلّف مرتفع ساخته یا به واجب آسان تر تبدیل می کند; بر این اساس، به کسی که در ماه مبارک رمضان مریض است، اجازه افطار و قضای آن در روزهای دیگر را داده است : «و مَن کانَ مَریضاً أو عَلی سَفر فعِدّهٌٔ مِن أیّام أُخرَ یُریدُ اللّهُ بِکم الیُسرَ و لایُریدُ بِکم العُسرَ» هم چنین حکم وضو را برای مریضی که آب برای او ضرر دارد، به تیمم تبدیل کرده است: «...و إن کنتم مَّرضی أو عَلی سَفر أو جاءَ أحدٌ مِنکم مِن الغائطِ... فَتَیمَّموا صَعیداً طَیّباً... ما یُریدُ اللّهُ لِیَجعَل عَلَیکم مِن حَرج.» حکم جهاد نابینا، لَنگ و مریض نیز همین گونه است: «لَیس عَلی الأعمی حَرجٌ و لا عَلی الأَعرجِ حَرجٌ و لا عَلی المَریضِ حَرجٌ» و نیز توبه(۹)، ۹۱. پیامبراکرم(ص) به یکی از اصحاب بیمار خود فرمود: نماز را ایستاده بخوان. اگر نتوانستی، نشسته بخوان و گرنه به پهلو و اگر نشد، خوابیده به پشت; زیرا خداوند هیچ انسانی را تکلیف نمی کند، مگر به قدر توان او. حرمت تراشیدن سر پیش از قربانی، در صورت بیماری یا مشکلی مانند آن، برداشته می شود و شخصی که وادار به حلق شد، باید روزه بگیرد یا فقیران را اطعام یا گوسفندی را قربانی کند که فدیه آن شمرده می شود: «و لاتَحلِقوا رُءوسَکم حتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّه فَمَن کان مِنکم مَریضاً أو بِه أذیً مِن رَّأسِه فَفِدیهٌٔ مِّن صیام أو صَدقهٔ أو نُسک.» و ز. حرج و سختی توان فرسا: خداوند، تکالیف مشقّت زا را برداشته است. تخفیف شریعت در موارد حرجی، چنان شایع و مورد توجّه فقیهان بوده که به مثابهِ قاعده و اصل عمومی (نفی حرج) مورد کاربرد فقهی آنان در مسائل و ابواب گوناگون مشهور شده است : «و ما جَعَل علیکم فی الدینِ مِن حرَج.»

انواع سختی که مجوّز رفع یا تبدیل تکلیف است، عبارتند از ۱. تنگنای مالی:خداوند، حکم وجوب جهاد را از کسانی که مضیقه و تنگنای مالی، مانع حضور آنان در جبهه شده، برداشته و فرموده است: «لَیس عَلی الضُّعفاءِ و لا عَلی المَرضی و لا عَلی الّذینَ لایَجِدونَ ما یُنفِقونَ حَرَجٌ إذا نَصَحوا لِلّهِ و رَسولِه». ۲. ضعف توان و مقاومت روحی: قرآن در آغاز فرمان داده بود که اگر ارتش مسلمانان، یک دهم ارتش مشرکان باشد می توان با آنان به مقابله برخاست; زیرا ایمان و روحیّه قوی، توان پایداری و مقاومت را به آنان خواهد داد; امّا پس از پیدایش ضعف روحی، بر آنان آسان گرفت و مقایسه را به نصف تخفیف داد. ۳. نیاز جنسی: از آن جا که پرهیز از مباشرت با همسر در طول ماه رمضان برای مسلمانان صدر اسلام قابل تحمّل نبود و برخی بر اثر عدم تحمّل، با همسرانشان نزدیکی می کردند، خداوند بر امّت اسلام آسان گرفت و مباشرت را در شب ماه رمضان جایز کرد .

ح) سفر:

برخی از احکام، مانندنمازهای چهاررکعتی، روزه و وضو در سفر به احکام آسان تر تبدیل شده است.

ط) سال خوردگی:

خداوند به سال خوردگان زمین گیر، تخفیف های بیش تری داده است; از جمله، برداشتن روزه و تبدیل آن به پرداخت یک وعده غذا (مد طعام) به فقیر در برابر هر روز: «و عَلی الذینَ یُطیقونَه فِدیَهٌٔ طَعامُ مِسکین.»

ی) خوف از خطر:

قرآن یا روایات در موارد متعدّدی تصریح کرده اند: تکلیفی که انسان را در معرض خطر جدّی جانی یا مالی قرار دهد، ساقط می شود; مانند لزوم آرامش بدنی در نماز که در صورت خوف، ساقط می شود : «فإن خِفتم فَرِجالا أو رُکباناً.»

ک) ناآگاهی:

مسلمان موظّف به فراگیری احکام و تکالیف دینی خویش است و در صورت کوتاهی در یادگیری مؤاخذه خواهد شد; امّا خداوند در چندین مورد بر ناآگاهان آسان گرفته است; مانند ناآگاهی و عذر ناشی از نرسیدن دعوت پیامبران یا عدم آگاهی از حرمت و وجوب برخی کارها و اشیا در شریعت. مسلمان اگر پس از تحقیق لازم، هم چنان در حکم شرعی کاری یا چیزی شک داشته باشد، می تواند به استناد اصل حلیّت یا

برائت، آن را بر خود حلال و جایز شمرد. قرآن می فرماید : «لایُکلِّفُ اللّهُ نَفساً إلاّ ما ءَاتـها».



http://vista.ir/article
برچسب‌ها:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید