اعجاز قرآنی بسته بودن آسمان و زمین
۱۳۹۴-۰۹-۰۷
در قرآن می‌خوانیم: «أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُۆْمِنُونَ» (سوره الانبیاء، آیه30). این آیه در عداد و در شمارش آیاتی است که معمولاً مفسرین از آنان به عنوان آیات علمی یاد میکنند. مقصودشان هم از آیات علمی، آیاتی است که مطلبی در آن در 1400سال پیش عنوان شده، که بعداً بوسیله علم و تجربه خودش به آن مطلب رسیده است، به تعبیر دیگر منظورشان از آیات علمی یعنی آیات تجربی (به تجربه و از طریق آزمون و خطا ثابت شده) است. البته بحث مفصلی در این خصوص وجود دارد که آیا قرآن کریم جامع تمام دانشها هست یا نیست؟

دانش فیزیک، شیمی، ستاره‌شناسی و...، برخی ادعا کردند بله هست، این مباحث از غزالی شروع میشود و همینطور ادامه دارد، و برخی گزارشات قبل از غزالی که در آن آمده است که علم اولین و آخرین (یعنی علم بشری) در قرآن وجود دارد ناظر به همین مطلب است. اثبات این سخن برای ما حقیقتاً کار سختی است، از این رو عده‌ای گفته‌اند همه علوم در قرآن هست اما در زمان ظهور روشن می‌شود و حجت خدا می‌تواند آنها را دربیاورد. این یک ادعای فرضی است که نه می‌توان آن را اثبات کرد و نه نفی کرد. در مقابل گروه دیگری هستند که می‌گویند نخیر علوم بشری در قرآن وجود ندارد و اساساً قرآن مربوط به این مسائل نیست بلکه آمده است برای امور اخروی (آمده است تا بگوید چه بکن و چه کاری را نکن تا آخرتت خوب شود)، از این صرفاً علوم مربوط به آخرت و هدایت بشر در آن وجود دارد. اما در مورد دنیا عقل و شعور به انسان داده شده و خودش باید برود و آنها را بدست آورد. نظریه وسطی هم در این بین شکل گرفته است که می‌گوید قرآن در حین این که برای هدایت انسان است، و آمده است تا بشر راه را گم نکند، اما در عین حال گاهی اشارات علمی در آن مطرح شده است، مفهوم این سخن آنست که ما نمی‌توانیم همه علوم را در قرآن به شما نشان بدهیم اما سرنخ‌هایی در مورد برخی از دانشها در قرآن وجود دارد، شیوه قرآن هم ـ حتی در مورد مسائل هدایتی (: نماز)ـ آن است که کلیات را می‌گوید و وارد جزئیات نمی‌شود. از این رو در برخی مسائل علمی سرفصل آنها و اشارات علمی در مورد آنها وجود دارد. به نظر می‌رسد این نظر سوم به عنوان یک نظریه معتدل پذیرفتنی است.

نباید قرآن را با نظریات علمی تطبیق داد چرا که نظریات علمی ممکن است در طول زمان رد شود یا تغییری در آن بوجود آید، اما اگر مطلبی به عنوان قانون علمی پذیرفته شده یعنی تثبیت شده است (مثل جاذبه زمین) اشکالی ندارد قرآن را با آن قانون تطبیق داده و به عنوان دلیل بر اعجاز قرآن مطرح نمود.

مثلاً یکی از این اشارات در سوره قیامت آمده است «أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ* بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ» (سوره قیامه آیه3 و 4). (آیا انسان مى‏پندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد. آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم) سئوال این است که چرا در این آیه، قرآن به خطوط سرانگشت اشاره میکند، که هزارسال بعد از نزول قرآن از طریق علوم تجربی ثابت شد که خطوط سرانگشت انسانها با یکدیگر متفاوت است و از این طریق علم انگشت نگاری شکل گرفت. اما یکی دیگر از اشارات علمی قرآن در آیه30 سوره انبیاء آمده است: آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین هر دو بسته بودند و ما اینها را باز کردیم،

سئوال: آسمانها یعنی چه؟ و آسمانها و زمین بسته بودند به چه معناست؟

در قرآن وقتی آسمان مفرد میآید، گاهی مقصود از آن، جو زمین است یعنی بالادست، (أنزلنا من السماء ماءً: از آسمان آب نازل کردیم. در این جمله مقصود از آسمان، کرات آسمانی نیست، چه این که در قدیم برخی مفسرین اهل سنت همین نظر را داشتند که آب از کرات آسمانی دیگر میآید و ابر در این میان تنها نقش غربالگری دارد و آن آب فراوان را قطره قطره نموده و به صورت باران به زمین میفرستد. ولی از روایات اهل بیت بدست میآید که باران از خود ابر میبارد و بالاتر از آن خبری نیست،

از این رو اکثر مفسرین شیعه در مورد این آیه سماء را به معنای جو زمین گرفته‌اند). اما گاهی منظور از آسمان در قرآن (به صورت مفرد)، آسمان معنوی است (باطن عالم و ملکوت) نه جو زمین و کرات آسمانی، مثل آنجا که خداوند میفرماید امر ما از آسمان نازل میشود. ولی وقتی در قرآن به صورت جمع از لفظ سماوات استفاده میشود، مقصود کرات آسمانی است، «اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا» (سوره رعد، آیه2) (خدا همان کسى است که آسمانها را بدون ستونهایى که آنها را ببینید برافراشت).

در آیه30 سوره انبیاء هم لفظ سماوات آمده است، پس مقصود از آن کرات آسمانی است. اما منظور از این که گفته شده کرات آسمانی و زمین بسته بودند، چیست؟ یک نظریه آن است که بسته بودند، یعنی عدم، یعنی نبودند و ما آنها را ایجاد کردیم، که البته این نظر با لغت سازگار نیست، بسته بودن در مورد چیزی که وجود ندارد، معنا نم‌یدهد. چیزی که بسته است، یعنی هست و بسته است. اما نظریه دوم می‌گوید منظور این است که کرات آسمانی و زمین به یکدیگر بسته بودند و یک مجموعه بودند،

امروزه هم برخی دانشمندان معتقدند که ابتدای خلقت عالم یک انفجار بزرگ (Big Bang ) رخ داده است و قبل از آن زمین جزئی از خورشید بوده است و خورشید و بقیه ستارگان و سیارات همه یکی بودند، به صورت یک توده در هم فشرده و سپس با وقوع یک انفجار بزرگ که علت آن نیز مشخص نیست، این توده در هم فشرده به صورت تکههای کوچک و بزرگ پراکنده شده و این تکهها از مرکز اصلی دور شدند و همچنان نیز موج آن انفجار ادامه داشته و تکههای پراکنده شده در حال دور شدن و فاصله گرفتن از یکدیگر هستند. به این مطلب در آیه47 سوره الذاریات نیز اشاره شده است: «وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» (و آسمان را به قدرت خود برافراشتیم و همواره آن را وسعت میدهیم). ممکن است به نظریه دوم اشکال شود که ابتدای آیه آمده است آیا کافران نم‌یبینید، قطعاً این چیزی نیست که آنها بتوانند ببینند

. پاسخ این است که با تفکر می‌توان به آن رسید. علامه در این زمینه می‌گوید منظور از دیدن در اینجا همان دیدن حسی است اما عمر کوتاه ما که اجازه نمیدهد به عقب بازگردیدم و ببینیم 100میلیون سال پیش چه اتفاقی افتاده است، ولی ما می‌بینیم که همه مرکبات، گیاهان و موالید دارند از زمین سر در می‌آورند. این میوه که امسال بر شاخه درخت ظاهر میشود سالهای گذشته در سلولهای آن درخت بوده است که امسال به صورت میوه سر برآورده است و به همین شکل خود این درخت به زمین باز میگردد و همینطور جسم ما انسانها 50سال پیش خاک بوده است در درون همین زمین که تبدیل به گیاه شده و سپس تبدیل به خون و نطفه و سلول و جسم انسان شده است، و بدین شکل همه چیز از زمین شکل میگیرد، از این رو عقل حکم میکند که خود زمین هم از یک اصلی بوجود آمده است.

نکته‌ای که در اینجا وجود دارد آن است که نباید قرآن را با نظریات علمی تطبیق داد چرا که نظریات علمی ممکن است در طول زمان رد شود یا تغییری در آن بوجود آید، اما اگر مطلبی به عنوان قانون علمی پذیرفته شده یعنی تثبیت شده است (مثل جاذبه زمین) اشکالی ندارد قرآن را با آن قانون تطبیق داده و به عنوان دلیل بر اعجاز قرآن مطرح نمود.

اما نظریه سوم در مورد آیه می‌گوید: در آیه نیامده است که آسمانها و زمین به یکدیگر بسته بودند، و فقط گفته است که آسمانها بسته بودند و زمین هم بسته بود، یعنی آسمانها خودشان بسته بودند و زمین هم خودش بسته بود، این دیگر اشاره ای به نظریه مربوط به ابتدای خلقت و انفجار بزرگ ندارد بلکه اشاره به مرحله بعدی خلقت دارد که یک زمانی زمین بسته بود یعنی چیزی از آن نمی‌رویید (در نظریات علمی هم این مطلب آمده است که پس از انفجار بزرگ و جدا شدن زمین از خورشید یک دورهای زمین خیلی داغ بود و چیزی از آن نمیرویید و صدها هزار سال طول کشید تا پوسته زمین بر اثر تابش نور خورشید و وزش بادها کم کم سرد و نرم شد و تبدیل به خاک شد تا امکان رویش در آن فراهم گردید)، آسمانها هم بسته بود به این معنا که باران نمیبارید چرا که بخار زمین باید بالا برود و به یک فضایی برسد تا در آن ابر شکل بگیرد و چون زمین داغ بود ابری شکل نمیگرفت.

البته آسمانهای دیگر هم بسته بوده است یعنی غیر از زمین جاهای دیگری هم بوده که همانند زمین داغ بوده و در آن باران نمیبارید. و ما آنها را باز کردیم یعنی باران بارید و بارش باران باعث حیات شد. شاهد این تفسیر هم ادامه آیه است که میفرماید: وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم. این نظریه در تفسیر روایی هم در ذیل این آیه آمده است، عمرو بن عبید نامی نزد امام باقر(ع) آمد و پرسید این که خداوند فرموده آسمانها و زمین بسته بود بعد ما آنها را باز کردیم یعنی چه؟ امام باقر(ع) فرمودند: این که آسمانها بسته بودند یعنی باران نداشتند و این که زمین بسته بود یعنی چیزی نمی‌رویاند

http://www.tebyan.net
برچسب‌ها:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید