روایات ذمّ یزید در کتب اهل سنّت:
اضافه بر آنچه که تاکنون در ترسیم شخصیت یزید گفته شد روایات فراوانى در کتب اهل سنّت در مذمّت یزید وجود دارد که در این مختصر به بعضى از آنها اشاره مىشود.
1 ـ روى الحاکم عن عائشة قولهصلی الله علیه و آله: ستّة لعنتهم، لعنهم اللّه وکلّ نبیّ مجاب: الزائد فی کتاب اللّه، والمکذّب بقدر اللّه تعالى، والمتسلّط بالجبروت فیعزّ من أذلّ اللّه ویذلّ من أعزّ اللّه، والمستحلّ لحرم اللّه، والمستحلّ من عترتی ما حرّم اللّه، والتارک لسنّتی.
شش گروه را خداوند مورد لعن خود قرار داده است و نیز من و هر پیامبرى آنان را لعنت کرده است: 1ـ کسى که به کتاب خدا چیزى بیافزاید. 2 ـ کسى که مقدّرات الهى را تکذیب کند. 3 ـ کسى که با زور و جبر بر مردم مسلّط شود و به آنان که خدا ذلیل کرده است عزّت بخشد، و آنکه خدا عزیزش کرده است را ذلیل کند. 4 ـ کسى که حلال خدا را حرام نماید. 5 ـ کسى که نسبت به عترتم آنچه را خدا حرام کرده است حلال بداند. 6 ـ کسى که سنّت مرا ترک گوید.[1]
مناوى صاحب فیض القدیر مىگوید: معناى این جمله «والمستحلّ من عترتی ما حرّم اللّه» این است که هر کس نسبت به نزدیکانم آنچه انجامش جایز نیست مانند: اذیّت آنان یا بى حرمتى به آنان، که اگر کسى آن را حلال بداند کافر، وگرنه گناهکار است.
و اختصاص دادن آزار دهندگان عترتش به لعن، به جهت تأکید بر حقوق عترت و بزرگى مقام آنان است به همین جهت هم اضافه به خدا و رسول مىشوند.[2]
بنابر این، براى هیچ منصفى جای شکّ باقى نمىماند که افرادى همانند یزید و نیروهاى تحت فرمانش آن چیزى را حلال دانستند که خدا حرام کرده است و آن ریختن خون امام حسین علیه السلام بود.
پس حکم کفر را باید به آنان داد و یا لااقل بگوییم فاسق هستند و لعن آنان در هر صورت جایز مىشود. (درباره جواز لعن یزید در ادامه به تفصیل بحث خواهد شد.)
2 ـ روى أحمد ومسلم عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: من أخاف أهل المدینة أخافه اللّه عزّ وجلّ، وعلیه لعنة اللّه والملائکة والناس أجمعین، لا یقبل اللّه منه یوم القیامة صرفاً ولا عدلاً.
هر کس مردم مدینه را بترساند خداوند او را خواهد ترساند، و بر اوست لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم، و در روز قیامت خداوند نه از او چیزى که عذاب را دور کند و نه بلا گردانى را مىپذیرد.[3]
آیا کسى که به شهر یثرب و مدینة الرسول لشکر کشى مىکند مصداق کامل این سخن شریف رسول خدا نیست؟
آرى، تاریخ مدینه، لشکر کشى یزید و قتل عام أصحاب رسول خدا و مسلمانان این شهر و بى حرمتى به ناموس آنان را فراموش نکرده است. (در ادامه در باره فجایع یزید در شهر مدینه به تفصیل خواهد آمد.)
3 ـ وقال الحافظ أبو یعلى: حدّثنا الحکم بن موسى، ثنا یحیى بن حمزة، عن هشام بن الغاز، عن مکحول، عن أبی عبیدة: أنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم قال: «لا یزال أمر أمّتی قائماً بالقسط حتّى یثلمه رجل من بنی أمیّة یقال له یزید.
وقد رواه ابن عساکر من طریق صدقة بن عبد اللّه الدمشقی عن هشام بن الغاز، عن مکحول، عن أبی ثعلبة الخشنی، عن أبی عبیدة.
عن رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم قال: «لا یزال أمر هذه الأمّة قائماً بالقسط حتّى یکون أوّل من یثلمه رجل من بنی أمیّة یقال له یزید».
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اوّلین کسى که رخنه در پیکره امّتم وارد مىکند مردى از بنوأمیّه است.[4]
حسنّه الألبانی وصحّحه العزیزی الشافعی کما فى صحیح الجامع الصغیر[5]
این حدیث را البانى و عزیزى شافعى صحیح دانستهاند.
4 ـ ابن کثیر پس از اشاره به خصلت شهوترانى و بى توجّهى یزید به نماز به روایتى از پیامبر خدا استناد جسته و مىگوید: وکان فیه أیضاً إقبال على الشهوات وترک بعض الصلوات فی بعض الأوقات، واماتتها فی غالب الأوقات.
وقد قال الامام أحمد: حدثنا أبو عبد الرحمن، ثنا حیوة، حدثنی بشیر بن أبی عمرو الخولانی: أنّ الولید بن قیس حدّثه أنّه سمع أبا سعید الخدری یقول: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم یقول: «یکون خلفٌ من بعد ستین سنة أضاعوا الصلاة واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیاً، ثم یکون خلف یقرأون القرآن لا یجاوز تراقیهم، ویقرأ القرآن ثلاثة مؤمن ومنافق وفاجر».
پس از سال شصت کسانى زمام امور را به دست خواهند گرفت که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى کنند و به زودى سزاى گمراهى خود را خواهند گرفت، سپس گروهى مىآیند که قرآن را مىخوانند ولى از حنجره آنان تجاوز نمىکند، قرآن را سه گروه مىخوانند: مؤمن، منافق، و فاجر.[6]
5 ـ وقال الحافظ أبو یعلى: حدثنا زهیر بن حرب، ثنا الفضل بن دکین، ثنا کامل أبو العلاء: سمعت أبا صالح سمعت أبا هریرة یقول: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم: «تعوّذوا باللّه من سنة سبعین، ومن امارة الصبیان.
به خدا پناه برید از حوادث سال هفتاد و از فرماندهى و حکومت کودکان.[7]
6 ـ وقال أبو یعلى: حدّثنا عثمان بن أبی شیبة، ثنا معاویة بن هشام، عن سفیان، عن عوف، عن خالد بن أبی المهاجر، عن أبی العالیة.
قال: کنّا مع أبی ذر بالشام فقال أبو ذر: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم یقول: «أوّل من یغیّر سنّتی رجل من بنی أمیّة».
با أبوذر در شام بودیم که أبوذر گفـت: از رسول اللّه صلى الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: أوّل کسی که سنّت مرا تغیر میدهد مردی از بنی أمیّه خواهد بود. [8]
أورده الألبانی فی أحادیثه الصحیحة: ج 4، ص 329 قائلا: ولعلّ المراد بالحدیث تغییر نظام اختیار الخلیفة وجعله وراثة.
ألبانی این حدیث را در کتاب الأحادیث الصحیحة: ج 4، ص 329 آورده و این گونه میگوید: شاید مراد از این حدیث تغییر سبک تعیین خلیفه و وراثتی کردن آن باشد.
بعضى از بزرگان اهل سنّت که از أصحاب شمرده شده و مورد قبول آنان نیز هستند پس از شنیدن اخبار از زبان رسول خدا صلى الله علیه و آله و وقایع سال شصت و پس از آن، آرزویشان این بود که خداوند دیدن آن روز را نصیبشان نکند.
به دو نقل ذیل توجّه کنید:
امارت و حکومت کودکان:
1 ـ وأخرج البیهقی عن أبی هریرة قال: اللّهمّ لا تدرکنی سنة الستّین، ویحکم! تمسّکوا بصدغی معاویة، اللّهمّ لا تدرکنی امارة الصبیان.
خدایا سال شصت ار قسمت من نکن، وای بر شما مردم! به فرزند معاویه تمسک جستهاند، خدایا امارت بچهها را نصیبم مکن! [9]
2 ـ الحافظ أبو بکر بن مالک: حدّثنا عبد اللّه بن أحمد بن حنبل: حدّثنی أبو بکر لیث بن خالد البجلی، ثنا عبد المؤمن بن عبد اللّه السدوسی، قال: سمعت أبو یزید المدینی یقول: قام أبو هریرة على منبر رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم دون مقام رسول اللّه صلّى اللّه علیه وسلّم بعتبة، فقال: ویل للعرب من شرّ قد اقترب، ویل لهم من امارة الصبیان، یحکمون فیهم بالهوى ویقتلون بالغضب.
واى بر عرب از شرّى که نزدیک است، واى بر آنان از بچّه ها و نوجوانانى که با هواى نفسانى و کشتن با خشم و غضب بر آنان حکومت کنند.[10]
و خلیفه دوّم هم بنا بر نقل بزرگان اهل سنّت پیشگویى کرده و هلاکت عرب را به دست افراد بى کفایتى مىداند که شایستگى رهبرى قوم عرب را ندارند.
3 ـ قال الحارث بن مسکین، عن سفیان، عن شبیب، عن عرقدة بن المستظل، قال: سمعت عمر بن الخطّاب یقول: قد علمت وربّ الکعبة متى تهلک العرب، إذا ساسهم من لم یدرک الجاهلیّة ولم یکن له قدم فی الإسلام.
از عمر بن خطّاب شنیدم که میگفت: به خدای کعبه دانستم که عرب چه زمانی هلاک خواهد شد، زمانی که اشخاصی که زمان جاهلیّت را درک نکردهاند و قدمت در اسلام ندارند بر مردم حکومت کنند.[11]
عذر بد تر از گناه:
احادیثى که ملاحظه نمودید بخش اندکى از روایاتى است که در مذمّت یزید در کتب تاریخى و روایى اهل سنّت نقل شده است و ابن عساکر بیشترین روایات را جمع آورى کرده است و تا زمان ابن تیمیّه و ابن کثیر بحثى در صحّت و عدم صحّت آن دیده نمىشود.
اما ناگهان وظیفه دفاع از یزید بر دوش عدّهاى سنگینى کرده و سعى مىکنند تا چارهاى بیندیشند، و تنها چاره هم یک راه است و آن تضعیف این نقلهاست.
لذا ابن کثیر مىگوید:
وقد أورد ابن عساکر أحادیث فی ذمّ یزید بن معاویة کلّها موضوعة لا یصحّ شی منها.
احادیثى که ابن عساکر در مذمّت یزید نقل کرده است همه جعلی و ساختگى هستند و هیچکدام از آنها صحیح نمیباشند.[12]
غافل از این که همانگونه که در مباحث پیشین نقل کردیم برخى از عالمان اهل سنّت یزید را به جهت بىتوجّهى به نماز و ترک آن و همچنین آلودگى به شرب خمر و شادمانىاش از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام و قتل عام مردم مدینه، نه تنها سرزنش کردهاند، بلکه او را مستحق لعن و نفرین دانستهاند که در ادامه به تفصیل به این مباحث خواهیم پرداخت. «إن شاء الله تعالی»
[1]- المستدرک على الصحیحین، ج 2، ص 572، ح 3941 ـ مجمع الزوائد، ج 1، ص 176ـ فضائل الخمسة، ج 3، ص 349 و 350.
[2]- فیض القدیر، ج 4، ص96.
[3]- مسند أحمد، ج 4، ص 55 و 56 ـ صحیح مسلم، ج 4، ص 114 و 115ـ مجمع الزوائد، ج 3، ص 306.
[4]- الأسماء والکنى، دولابی، ج 1، ص 163.
[5]- صحیح الجامع الصغیر، ج 1، ص 504، ح 2582 ـ السراج المنیر، ج 2، ص 90.
[6]- البدایة والنهایة، ج 8، ص 252 و 253.
[7]- البدایة والنهایة، ج 8، ص 252 و 253.
[8]- البدایة والنهایة، ج 8، ص 252 و 253.
[9]- الدلائل، بیهقی، ج 6، ص466.
[10]- البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 8، ص120.
[11]- البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج 8، ص254.
[12]- البدایة النهایة، ج 8، ص 254.
http://qido.ir/index.aspx?siteid=16&siteid=16&pageid=892&newsview=615