انفاق
روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى.
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ . (آل عمران ـ 134)
همانان که در فراخى و تنگى انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى برند و از مردم در مى گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد.
این آیه، به دنبال محکوم کردن ربا در آیات قبل، از انفاق و عفو و گذشت و تعاون تمجید مى کند.
سیماى پرهیزگاران
از آنجا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزگاران داده شده در این آیه پرهیزگاران را معرفى مى کند و چند صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذکر نموده است:
1- آنها در همه حال انفاق مى کنند
چه موقعى که در راحتى و وسعتند و چه زمانى که در پریشانى و محرومیتند (الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ)
آنها با این عمل ثابت مى کنند که روح کمک به دیگران و نیکوکارى در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به اینکار مى کنند.
روشن است که انفاق در حال وسعت به تنهایى نشانه نفوذ کامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش مى کنند نشان می دهند که این صفت در آنها ریشه دار است.
ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستى چگونه مى تواند انفاق کند؟
پاسخ این سوال روشن است: زیرا اولاً افراد تنگدست نیز به مقدار توانایى مى توانند در راه کمک بدیگران انفاق کنند، و ثانیاً انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلکه هرگونه موهبت خدادادى را شامل مى شود؛ خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى خواهد روح گذشت و فداکارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى که از "بخل" سرچشمه مى گیرد بر کنار بمانند.
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» این پاداش فروبردن آن خشم است.
آنها که انفاق هاى کوچک را در راه خدا ناچیز مى انگارند براى این است که هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه قرار می دهند، وگرنه اگر همین کمک هاى جزئى را در کنار هم قرار دهیم و مثلاً اهل یک مملکت اعم از فقیر و غنى هر کدام مبلغ ناچیزى براى کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براى پیشبرد اهداف اجتماعى مصرف نمایند، کارهاى بزرگى به وسیله آن مىتوانند انجام دهند، علاوه بر این اثر معنوى و اخلاقى انفاق بستگى به حجم انفاق و زیادى آن ندارد و در هر حال عاید انفاق کننده مىشود.
جالب توجه اینکه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران" انفاق" ذکر شده، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتى را که درباره رباخواران و استثمارگران در آیات قبل ذکر شد، بیان مى کند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آنهم در حال خوشى و تنگدستى روشن ترین نشانه مقام تقوا است.
2- آنها بر خشم خود مسلطند (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ)
حالت خشم و غضب از خطرناک ترین حالات است و اگر جلوى آن رها شود، در شکل یک نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع کنترل اعصاب خود- نمایى مى کند، و بسیارى از جنایات و تصمیم هاى خطرناکى که انسان یک عمر باید کفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى کرده است.
پیغمبر اکرم مى فرماید: من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ایمانا". " آن کس که خشم خود را فرو ببرد با اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى کند"-
این حدیث مى رساند که فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.
ببخشید و رهایش کنید
3- آنها از خطاى مردم مى گذرند (وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ)
فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهایى کافى نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حال براى پایان دادن به- حالت عداوت باید "کظم غیظ" توأم با "عفو و بخشش" گردد، لذا به دنبال صفت عالى خویشتن دارى و فرو بردن خشم، مسئله عفو و گذشت را بیان نموده، البته منظور گذشت و عفو از کسانى است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامى که گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت بیشتر آنها مى شود.
4- آنها نیکوکارند (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)
در اینجا اشاره به مرحله عالی تر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملى پشت سر هم قرار گرفتهاند و آن این است که انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید، بلکه با نیکى کردن در برابر بدى (آنجا که شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند؛ به طورى که در آینده چنان صحنهاى تکرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى دهد.
یک واقعهى تاریخى
آوردهاند: روزى یکى از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام در موقع شستشوى سر و صورت آن حضرت، ظرف آب از دستش افتاد و سر امام علیه السلام را زخمى کرد. امام به او نگاهى کرد. او دریافت که امام ناراحت شده است. بلافاصله گفت: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، امام فرمود: من خشم خود را فرو بردم. او دوباره گفت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»، امام فرمود: ترا عفو کردم. او گفت: «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» امام فرمود: تو در راه خدا آزاد هستى. (تفسیر مجمع البیان و روح البیان)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بندهاى نیست که خشم خود را فرو ببرد، مگر آنکه خداوند عزّت او را در دنیا و آخرت فزونى بخشد. خداوند فرمود: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»، «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» این پاداش فروبردن آن خشم است. (کافى، ج 2، ص 110)
پیغمبر اکرم مىفرماید: من کظم غیظا و هو قادر على انفاذه ملأه اللَّه امنا و ایمانا". " آن کس که خشم خود را فرو ببرد با اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مىکند"- این حدیث مىرساند که فرو بردن خشم اثر فوق العادهاى در تکامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد
بحث لغوی:
" کظم" در لغت به معنى بستن سر مشکى است که از آب پر شده باشد، و به طور کنایه در مورد کسانى که از خشم و غضب پر مى شوند و از اعمال آن خوددارى مى نمایند به کار می رود.
" غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، که بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى دهد.
پیام های آیه:
1ـ تقوا، از انفاق جدا نیست. «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ ...»
2ـ انفاق، سخاوت مى خواهد نه ثروت. «فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
3ـ نه در حال رفاه از محرومان غافل باشیم، و نه در تنگدستى بگوییم که ما خود گرفتاریم. «فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»
4ـ متّقین محکوم غرایز نیستند، آنان حاکم و مالک خویشتنند. «الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ»
5ـ تقوا، از سعهى صدر جدا نیست. «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»
6ـ متّقى، منزوى نیست، بلکه با مال و اخلاق خوب خود، با مردم معاشرت مى کند. «یُنْفِقُونَ»، «الْکاظِمِینَ»، «الْعافِینَ»
7ـ در عفو خطاکار، ایمان او شرط نیست. «وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ»
8ـ کسى که مى خواهد محبوب خدا شود باید از مال بگذرد و خشم و غضب را فرو برد. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»
9ـ انفاق به محرومان و گذشت از خطاى مردم، از مصادیق احسان و نیکوکارى است. «یُنْفِقُونَ»، «الْکاظِمِینَ»، «الْعافِینَ»، «الْمُحْسِنِینَ»
http://www.tebyan.net