الم در سوره البقرة (2)
۱۳۹۴-۰۹-۰۴
این حروف ابتدا از دیدگاه زبان وخطّ فنیقی و بعد آرامی و بالاخره عبری و خط هیروگلف مصری بررسی می شوند.

الف و یا به عبارتی (alef ) به معنای گاو نر و یا گاو می باشد10. و در خط هیرو گلیف مصری هم به این معناست.11

و لام که به تلفظ عبری (َلَمِد) می باشد.به معنای آموختن ،آموزاندن و یاد گرفتن است.12 و با همین تلفظ بر طبق خط هیروگلیف مصری به معنای افق است. 13

و بالاخره میم، میم که به تلفظ عبری و خط هیروگلیف مصری (mem) می باشد به معنای آب است.14

ولی این کلمات چه ربطی به هم دارند؟! برای جواب به این سؤال جداگانه به بحث در مورد این موارد می پردازیم:

الف یا( alef):

گفته شد که الف و به تلفظ عبری (alef) به معنای گاو نر و یا گاو می باشد.15نکته ای بسیار جالب وجود دارد و آن اینست که عبرییان قبل از عزیمت خود به کنعان (زادگاه حضرت موسی کلیم الله) به زبان و خط مصری ، ادیان و گویش آنها دلبستگی داشتند چنانچه در طی مدّت حظور پیامبرشان در طور سینا مرتکب خطا شده و به پرستش (آپیس) (گاونر) دوباره مشغول شدند. آپیس در اساطیرمصری برابر با مرگ و رستاخیز است."آپیس یا آبیس نزد مصریان حاپی، یکی از خدایان نیل و یکی دیگر از خدایان باروری و حاصلخیزی است. (...) در دوره های بعد آپیس تجسم پسر اوزیریس و او را جان اوزیریس می دانستند و زندگی بخش و پدید آورندهُ نیروی دماغی شهریاران بود. اوزیریس در واقع از دوران پیش دودمانی با گاونر پیوند داشت. واز همین زمان بود که نرگاو جهان زیرین تا نرگاو آمونت نیز کاربرد داشت. آپیس و اوزیریس بعدها با تثلیث آفرینش، مرگ و رستاخیز پیوند یافتند.(...) مرگ هرنرگاو و آپیس موجب صعود او به آسمان و یگانگی روح او با اوزیریس می شد.16اوزیریس خدای خدایان مصر بوده است. پس بی چیزی نبود که عبرییان باستان و پیمان شکن آپیس (گاونر) را می پرستیدند که توسط حضرت موسی (ع) مورد نکوهش قرار گرفتند. آنها می بایست از خطاهای خود دست می کشیدند و از پیامبرشان می آموختند تا به یگانگی و وحدانیت پروردگارشان می رسیدند. و امّا گفته شد که (alef) نه تنها به معنای گاونر بلکه در کلّ به معنای گاو می باشد و سوره البقرة به معنای گاومادّه است. حال نگاهی به معنا و مفهوم گاومادّه بر طبق اصول و سنتهای مصریان بیاندازیم.

« بر طبق اسطوره های مصر ".Athyrآتیر یا (Hathor) زن- خدای آسمان است وی دختر رع (خدای خدایان مصر) و هوروس بوده است و نیز گاو بزرگ آسمان نامیده می شدو تجسم او مادّه گاو است آتیر حامی زنان بود و آفرودیت یونانی، سمبل و لذّت محسوب می شود.»17

از تمام این موارد به این نتیجه می رسیم که گاومادّه نماد لذّات دنیوی و مادی است ولی ما گاو را تنها در نمادها و اساطیر مصری جستجو نکردیم. به عنوان مثال کتاب مقذّس اوستا گاو را سمبل و نماد دنیا و بلکه انسان معرفی کرده اند.«در تاریخی نزدیک به چهار هزار سال پیش در زیر آسمان نیلگون سرزمینی که سپس ایران خوانده شد رویداد شگفتی روی داد(...). این رویداد بزرگ چه بود؟ گاوی می غرد.(...) آیا براستی این گاوی از گاوها بود که در چند هزار سال پیش در سرزمین ما غریدن گرفت. این گاو نبود که از گزند و زخمی که بدو رسیده بود غرید، بلکه این انسان بود که خروشید.»18«در یسنا بند سوّم از" گئوش تشن" و"گئوش اوروان" یاد می شود که "گئوش" به معنای جهان است.»19 بنابراین گاو در نزد پیشینیان ما نشانگر و نماد انسان و جهان بوده پس بی چیزی نبوده هنگامی که حضرت ابراهیم (ع) می خواستند اولاد عزیزشان را سر ببرند بدستور ایزد منان، خداوند بر ایشان مرحمت می فرمایند و قوچی را بر آنها می فرستند. قابل ذکر است که گاو به هر موجود علف خواری تلقی می شده است. جناب دهخدا در این باب می فرمایند:« گاو در ایران باستان یشت نهم موسوم است به دروسپا(ع) و آنرا در اوستا و در فارسی گوش گویند برای رفع اشتباه باید بگوئیم که گوش به معنی آلت شنوائی در اوستا گئوش می باشد. گئوش و یا گئو به معنی گاو و(گااوش) فرشتۀ حافظ چهار پایان که از آن مشتّق شده است به گوش آلت شنوائی مربوط نیست مراد از گوش اوروان نخستین جانور مفید می باشد و کلمه گاو در اوستا بعلاوه به معنی معمولی که امروز در فارسی از آن اراده می شود دارای یک معنی منبسطی است و به همه چهار پایان اطلاق می گردد.»20 بنابراین می توان به این نتیجه رسید که alef و یا همان الف در(الم) به معنای (آپیس) گاونرو یا البقرة (گاومادّه) که نام سوره فوق می باشد و مراد از بکار بردن آن همانا نشان دادن تمایلات مادّی و نفسانی است چنانچه گاو به معنی کلّی آن طبق آورده های اوستا به جهان و انسان اشارت دارد و گاونر بر طبق اساطیر کهن مصری به شرک و بت پرستی.

الم

الف + لام + میم

↓ ↓ ↓

1- شرک و بت پرستی ؟ ؟

2- تمایلات مادّی و نفسانی

قرآن برای راهنمائی بشر و دادن پند و اندرزهای انسان سازی آمده است نه تنها قرآن بلکه اوستا، انجیل، تورات نیز به این گونه هستند. انسان باید این کتب آسمانی را سرمشق قرار دهد به خصوص قرآن کریم تا به نور و روشنائی رسد. ولی لام و میم در عبارت (الم) همچنان در هاله ای از ابهام هستند! معنای آنها چیست؟

(lameth) ویا لام به چه معناست؟

آنچنان که گفته شد lameth به عبری به معنای آموزاندن، آموختن و یاد گرفتن است21 و بر طبق خط هیروگلیف مصری به معنای افق22 و شیرمادّه 23است.تنها راه توبه و کنار گذاشتن خطاها آموختن و یاد گیری خوبیهاست.برای رسیدن به توحید و فرمایشات الهی بایست آموخت و عبرت گرفت. یکی از راههای عالی و عملی که ما را در حفظ ایمان و ثبات در انسانیت و وحدانیت و یگانه پرستی حفظ می کند همان نماز است. خواندن نماز با وحدتی از مسلمین رو به قبله ای یگانه. لام و یا همان lameth به معنای افق نیز می باشد.

« افق: به معنای روی راه، ج،اقاق.(منتهی الارب).(ناظم الاطباء)» می باشد.24و کلمه قبله نیز تا حدودی به این معناست. « قبله: جهتی است که روی بدان آورند در نماز(منتهی الارب)(...) کعبه شریف (منتهی الارب) هر مکان مقدّسی که در هنگام پرستش یزدان روی آورند(...).»25 در پس این دو مطلب به این نکته می توان دست یازید که مراد از افق همان قبله است در آیه 142 از همین سوره که از لحاظ محتوا با (الم)هماهنگی فوق العاده ای دارد و به مدّ نظرتان می رسد پروردگار می فرمایند:«یَسَقولُِ السُفَهاءَ مِنَ النّاسِ مٰٰٰٰٰٰٰا وَلَّهُم عَن قِبـ۫۫۫۫لَتَهُم الَّتی کانوا عَلَی۫ها قُل لِلّهِ ال۫مَشرِقُ وَاَل۫مغرِبُ یَه۫۫۫۫۫۫دی مَن یَشأُ اِلی صِراطَ المُستَقیم.»

«مردم سفیه بی خرد خواهند گفت چه موجب آن شد که مسلمین از قبله ای که بر آن بودند (بیت المقدّس)روی به کعبه آورند بگو ای پیغمبر مشرق و مغرب خدایراست و هر که را خواهد او به راه راست هدایت کند.»26

در تفسیر این آیه استاد معظم علامه طباطبائی فرموده اند:« (...)(قل لله المشرق و المغرب)، در این آیه از میانه چهار گونه، تنها مشرق و مغرب اکتفا شده، بدین سبب که در هر افقی سایر جهات بوسیلۀ این دو جهت معین می شود. هم اصلیش و هم فرعیش، مانند شمال و جنوب، شمال غربی و شرقی، جنوب شرقی و غربی. مشرق و مغرب دو جهت است که در هر نقطه با طلوع و غروب آفتاب و یا ستاره مشخص می شود و به همین جهت هر نقطه زمین که فرض کنی برای خود مشرق و مغرب دارد، که دیدنی و محسوس نیست و شاید به خاطر همین نکته بوده که دو جهت مشرق و مغرب را بجای همه جهات بکار برده.»27

بنابراین می توان به این نتیجه رسید که افق می تواند همان قبله باشد. قبله ای که از بهر نماز و قرابت به آن کمال حقّ است. در طول روز برای آنکه دقایقی از کژیها و ناراستیها و تمایلات نفسانی دور بمانیم نماز می خوانیم. برای دوری از البقرة و آپیس، خطاهای فکری و روحانی، کژیها و ناراستیها رو بسوی قبله می آوریم.

پریسا جمشیدی کارشناس ارشد آموزش زبان فرانسه از دانشگاه تربیت مدرّس

برچسب‌ها:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید