تبعات «اصالت ماده» از منظر قرآن/ از بنبست ماده تا آسمان دین
گروه اندیشه: اصالت ماده در مقابل اندیشهالهی قرار میگیرد، قرآن و اندیشه دینی با انحصار جهان در مادیات مخالف است و به نفی آن پرداخته است؛ اگر ماتریالیست در بنبست ماده میماند دیندار به آسمان دین راه میگشاید.
ماتریالیسم، اصالتماده و مادهگرایی در جهان معاصر و فلسفه مدرن به وجود نیامده است و به عنون یک آموزه و نظام فلسفی ریشه در دوران باستان دارد، اما بیشک این نظام اندیشه امروزه جایگاه مهمی دارد و جهانبینی قالب جهان امروز میتوان خواند.
فقط ماده وجود دارد
ماتریالیسم میتواند آموزهای متافیزیکی باشد. آنچه در برابر ماتریالیسم عنوان شده ایدهآلیسم است اما از حیث ادعا در خصوص جهان بیرون، ماتریالیسم وارد حوزه متافیزیک میشود از این منظر این مکتب بدان معناست که مادهگرایی در خصوص جهان به صورت کلی نظر میدهد، در این نگرش جهان بدون علتی غیر مادی تحلیل میشود، به بیان دیگر جهان عبارت از مجموعه ماده و انرژی و تحولاتی درونی آن است. از منظر متافیزیکال، ماتریالیسم بیش از اینکه در مقابل ایدهآلیسم باشد در مقابل نگرش دینی است.
ماتریالیستهایی که معتقدند «فقط ماده وجود دارد» برآنند که تنها با علم میتوان تمام جنبههای هستی را شناخت. از اینرو سخن از ورای این جهان بیمعناست. نمیتوان هیچ هدفی به جز این جهان داشت، مرگ انسان پایان هستی اوست.
گزاره «فقط ماده وجود دارد» دو گرایش عمده فکری و رفتاری را ایجاد می کند، در گرایش اول ماده تنها اصل موجود «دانسته» میشود، اما در گرایش دوم ما تنها اصل موجودی است که «خواسته» میشود، به بیان دیگر مادهباور از مادهگرا متفاوت است.
پیشینه مادهباوری
مادهباوری دارای پیشینه در تاریخ اندیشه است. یکی از سرآغازهای این اندیشه را میتوان در یونان جست، دموکریتوس و اپیکور دو فیلسوفی هستند که در این خصوص صاحبنظر بودهاند. دموکریتوس معتقد بود که همه چیز از اتم ساخته شده است. اپیکور نیز معتقد بود که همه حیات انسانی را میتوان بر روی مفهوم لذت سامان داد. برخی معتقدند که زروانیان در ایران باستان نیز چنین گرایشاتی داشتهاند؛ در پیشینه مادهباوری، گذشتگان تنها به جهان موجود اکتفا کردهاند، حال این اکتفا میتواند رویکردی متافیزیکی داشته باشد و یا معرفتشناسانه.
این اندیشه در جهان اسلامی نیز تأثیراتی داشته است، برخی از متکلمان اسلامی همه چیز را متشکل از ماده میدانستند و حتی اموری مانند خدا و ملائکه را از ماده میدانستند. برای مثال مجسمیه خدا را جسم میدانستند و یا معمریه معتقد بودند که خداوند غیر از جسم چیزی نیافریده است.
اصالت ماده در فلسفه مدرن ادامه مییابد و در میان فیلسوفانی مانند فویرباخ قرائتهای جدیدی پیدا میکند. ماتریالیسم در دوران جدید حیات خود رویکردی انسانگرایانه به خود گرفته و انسان را به جای خدا نشانده است. دو گرایش ماتریالیسم مکانیکی، که جهان را پدیدهای مادی میدانست و ماتریالیسم تاریخی که به تحلیل مادی تاریخ جهان گرایش داشت، تفاوت وجود دارد. در این دوره ماتریالیسم از علم مایه گرفته است. میتوان آخرین تلاشهای این گرایش فکری را در استفاده از عصبشناسی دانست که به نفی روح منجر شده است.
انعکاس مادهباوری در علم
مادهباوری به عنوان یک دستگاه اندیشه دارای تبعاتی عملی است. نمیتوان هر اعتقادی در خصوص جهان داشت و از تبعات آن مصون ماند. یکی از تبعات اصلی مادهباوری انعکاس آن در علم است. یکی از اولین گرایشهای علمی که وارد ایران شد پوزیتیویسم بود. پوزیتیویسم به تحصلگرایی ترجمه شده است و مراد از آن این است که تنها گزارههایی علمی هستند که انسان بتواند آنها را اثبات عینی و تجربی کند. پوزیتیویسم عمر چندانی نداشت و پس از آنکه در اثبات قضایای ریاضی به مشکل برخورد کمرنگ شد. اما این اندیشه در ایران طرفداران فراوانی یافت.
دیگر نتیجه مادهباوری در معرفت را میتوان در اعتقاد به علمگرایی و فایدهگرایی دانست که اولی نظریهای در معرفتشناسی و دومی نظریهای در فلسفه اخلاق است. عدم اعتقاد به ماوراء منجر میشود دانش را تنها در حوزه جهان موجود یافت و نمیتوان به معرفتهایی خارج از این جهان دست یازید. به بیان دیگر عمل به عنوان نتیجه یک فکر محدوده صدق اساسا فایده و عملگرایی افراطی دو شکل عمده تبعات مادهباوری در عمل و رفتارهای انسانی هستند. ماده و نتیجه مادی دو امری هستند که موضوع حس انسانی قرار میگیرند.
امروزه با نرمافزارها و علوم تجربی میتوان میزان رضایتمندی انسان را از فعلی که انجام میدهد سنجید، از سویی دیگر هر نظری که معطوف به عمل است باید نتایجی در عمل داشته باشد. ملاک هر اندیشه و نظامفکری در عمل، به سنجش کاهش مییابد. عدد و نمودار میتواند ملاکی حقیقت باشد.
مادهباوری و مادهگرایی
اعتقاد به تحقق صرف ماده به مادهگرایی نیز منجر میشود. در مادیگرایی زندگی هدفی بیرون از خود ندارد، از این رو معنای زندگی در حدود میزان زندگی خواهد بود. زندگی در بیخدایی فانی است از این رو این فنا و موقتی بودن در معنا نیز تبلور مییابد.
آگاهی ما از جهان در پرتو اصالت ماده محدود میشود. ما تنها جهان مادی را داریم و از این رو تنها باید نسبت به آن دارای برنامه باشیم. اولین تبعهای که یک مادهباور آن را نفی میکند هر نوع واقعیت متعالی و ماورای مادی است، همه چیز به امر واقع فیزیکی بازمیگردد.
اعمال انسانی به تبع آگاهی اساسی که خصوص زندگی وجود دارد، تحت تاثیر قرار میدهد. تنها عوامل و دلایل مادی و اینجهانی هستند که میتوانند عمل انسان را توجیه و هدایت کنند و انسان نمیتواند برای عمل خود از توجیهی غیر مادی استفاده کند.
مادیگرایی در تقابل با هر دین
با کاهش اندیشه به عمل مادی، اعتقادهای کلان در خصوص امور واقع و به تبع دین توسط مادهباوری کنار گذاشته میشود. جهان امروز را نیز جهانی مادی خوانده میشود. یکی از نشانههای حاکمیت چنین دیدگاهی را میتوان در جایگاه «پول» دید. زندگی خوب و غایی چنانچه توسط سیستم تبلیغاتی تقویت میشود یک زندگی کاملا قابل خرید است.
نباید درباره معنای زندگی نیز نگران بود، زیرا احتمالا با رجوع به روانشناسان خبره میتوان چنین مشکلی را نیز حل کرد. دین در مادیگرایی جایگاه ندارد. سیطره مادیگرایی به دین چنان است که آن را نیز تحت تاثیر قرار داده است به این معنا که مناسبات دینی مفهوم مبتنی بر مفهوم داد و ستد با خداوند شدهاند و مفهوم ستد را دارای معنایی مادیگرایانه دانستهاند. بسیاری معتقد هستند که با «دادن» نذر میتوانند حاجتشان را از خدا «بستانند». این داد وقتی مادی میشود که مطالبه مومنان هم مادی باشد.
به نظر میرسد دین با مادهگرایی تقابل داشته باشد. شهید مطهری در خصوص ماتریالیسم معتقد است اگر این مکتب را در مقابل ایدئالیسم دانسته و آن را به معنای پذیرش وجود جهان خارج بدانیم، دین ماتریالیستی است، اما اگر این مکتب را به معنای انحصار جهان در ماده بدانیم این مکتب مقابل دیدگاه دینی است.
جهانی که انسان آن را میتواند ببیند، جهان مادی است، این جهان را جهان شهادت نیز خواندهاند. به بیان دیگر جهانی که بدون در نظر گرفتن داده ادیان و یا باوری دینی از نظر انسان وجود دارد، جهان مادی است. یکمادیگرا به معاد و جهان غیب نمیتواند اعتقاد داشته باشند. هستیشناسی دینی جهان را به دو قسمت شهادت و غیب تقسیم میکند، جهان شهادت جهان مادی است اما جهان غیب جهانی است که حواس، زمان و مکان به معنای عرفی آن را بر نمیتابد. اندیشه دینی وقتی از اندیشه مادی جدا میشود که اولی امور غیبی را میپذیرد اما دیگری وجود چنین جهانی را نفی میکند.
حجتالاسلام رستمی نژاد در خصوص رابطه معاد و مادیگرایی معتقد است که معاد نفی مادیگرایی نیست، بلکه از مسیر ماده میگذرد، اما اگر مادهگرایی را به معنای محدود شدن در ماده بدانیم به معنای نفی معاد خواهد بود. دنیا مسیری به سوی معاد است. ما معتقدیم که من لا معاش له من لا معاده له از این رو دنیا و آخرت در مقابل هم نیستند و همدیگر را تکمیل میکنند. خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید «...لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا...: ... سهم خود را از دنیا فراموش مکن...». (قصص، 77) وی این آیه به این معناست که دین دنیا را نفی نمیکند.
مادیگرایی به معنای نفی مذهب ان یریدون الا حیات الدنیا منکرین معاد در واقع فقط دنیا گرفته اند و نهایت انسان را دنیا گرفتهاند و به این معنا در مقابل آخرتگرایی است.
حجتالسلام والمسلمین سیدمحمدعلی ایازی در پاسخ به پرسش ایکنا در این خصوص که آیا میتوان نفی مادهباوری را در قرآن یافت، میگوید: قرآن در این خصوص جملهای کلی دارد در آن میخواهد بحث تشبیه خدا به انسان را نفی کند. در آیه 11 سوره شورا میخوانیم که خداوند «... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ...: چیزى مانند او نیست...». است و این یعنی خدا مانند هیچ چیز دیگری نیست و به عبارتی دیگرسنخ وجودی خداوند دارای ابعاد مادی نیست و از این به نوعی نفی مادهباوری است.البته آیات دیگری در قرآن مانند سوره توحید و یا آیةالکرسی و ... وجود دارند که همین بحث را مطرح میکنند و اوصافی برای خدا ذکر میشود که در واقع صفات سلبی خداوند هستند و در آن خصوصیات مادی و جسامی از خداوند نفی میشود.
مادیگرایی و قرآن
قرآن به نقد و نفی مادیگرایی پرداخته است، چنانچه مطرح شد هستیشناسی قرآنی مبتنی بر تقسیم جهان به شهادت و غیبت است، از این منظر جهان یا آن ساحتی است که انسان آن را میبیند و یا ساحتی که فراتر از طبیعت و جهان مادی است. این هستیشناسی را میتوان به آیه 24 سوره جاثیه مستند کرد، خداوند در این آیه میفرماید:
«وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ: و گفتند غیر از زندگانى دنیاى ما [چیز دیگرى] نیست مىمیریم و زنده مىشویم و ما را جز طبیعت هلاک نمىکند و[لى] به این [مطلب] هیچ دانشى ندارند [و[ جز [طریق] گمان نمىسپرند». (جاثیه، 24)
در این آیه خداوند به نفی این باور پرداخت است که در آن زندگی به دنیای ما محدود شده است. مراد از دنیای ما نیز همان دنیای موسوم به جهان مادی و یا در هستیشناسی قرآنی جهان شهادت است. این باور را بر اساس آیه مورد اشاره میتوان چنین بیان کرد: «زندگی محدود به دنیایی است که در آن زنده شده و میمیریم و علت اصلی این حیات را باید در طبیعت جست».
خداوند در ادامه آیه 24 سوره جاثیه به نقد و نفی باور اصلی مادهباوری پرداخته و معتقدان به آن را فاقد دانش معرفی کرده و باور ایشان را تنها «گمان» یا «ظن» میخواند و در این آیه «علم» در برابر «ظن» باید باشد. بنابراین قرآن اعتقاد به "انحصار زندگی به جهان مادی" را نفی کرده است. بر اساس این آیه چنین نیست که «زندگی محدود به دنیایی است که در آن زنده شده و میمیریم و علت اصلی این حیات را باید در طبیعت جست». از این رو زندگی ما شامل دنیا و یا موجوداتی میشود که در طبیعت نیستند و یا به تعبیری مادی نیستند.
در آیه «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ: آنان که به غیب ایمان مىآورند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم انفاق مىکنند». (بقره، 3) ایمان به غیب یا جهانی غیر مادی خصوصیت مومنان خوانده شده است.
در آیه 74 سوره انعام « وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ: و او کسى است که آسمانها و زمین را به حق آفرید و هر گاه که مىگوید باش بىدرنگ موجود شود سخنش راست است و روزى که در صور دمیده شود فرمانروایى از آن اوست داننده غیب و شهود است و اوست حکیم». خداوند داننده غیب و شهود عنوان شده است، اینجا دو حوزه علمی خداوند از هم تفکیک شدهاند. شاید این آیه را بتوان یکی از مبانی هستیشناسی قرآنی در مقابل هستیشناسی مادی عنوان کرد.
در آیهای دیگر خداوند مرگ مادی را به معنای از بین رفتن نمیداند، در آیه 169 سوره آلعمران میخوانیم: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شدهاند مرده مپندار بلکه زندهاند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند». در این آیه شهیدان راه حق زنده خوانده میشوند و این نفی جهانبینی مادی است که معتقد است با مرگ مادی حیات پایان مییابد.
میثم قهوهچیان