این کلمه درباره حضرت موسی، هارون، یوسف، نوح، آمده است. إنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ (37صافّات/122) که آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
وَ راوَدَتْهُ الَّتی هُوَ فی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ اْلأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إنَّهُ رَبّی أحْسَنَ مَثْوایَ إنَّهُ لا یُفْلِحُ الظّالِمُونَ (12یوسف/23) و زنی که او [یوسف] در خانهاش بود، از او کام خواست، و [یک روز، همه] درها را بست و [به یوسف] گفت: بیا پیش من.
[یوسف] گفت پناه بر خدا، او [شوهرت] سرور من است و به من منزلتی نیکو داده است، آری ستمکاران رستگار نمیشوند.
قالَ فَبِعِزَّتِکَ َلأُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعینَ (38ص = صاد/82) گفت [سوگند] به عزت تو که همگی آنان را گمراه خواهم ساخت.
صدّیق: کسی که بسیار راستگو است و جز راستی و درستی در سراسر گفتارش و کردارش نمودار نیست و این کلمه درباره حضرت یوسف و ادریس آمده است. قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَأباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فی سُنْبُلِهِ إلاّ قَلیلاً مِمّا تَأْکُلُونَ (12یوسف/47) [یوسف] گفت هفت سال پیاپی مثل همیشه کشت و زرع کنید، و آنچه درو میکنید، با خوشهاش کنار بگزارید، مگر اندکی که از آن میخورید.
وَ کانَ یَأْمُرُ أهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا (19مریم/55) و خاندانش را به نماز و زکات امر میکرد و نزد پروردگارش مقبول بود.
صابر: آن که بردبار و شکیبا و پایدار است و در برابر همه مشکلات ایستادگی میکند. و آن درباره پیامبران اولوالعزم و ایّوب آمده است. فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ ما یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إلاّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ یُهْلَکُ إلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ (46أحقاف/35) پس همانگونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن، و برای آنان [عذاب را] به شتاب مخواه. [
زیرا] روزی که آنچه وعدهشان داده شده است، بنگرند، گویی آنان جز ساعتی از یک روز به سر نبردهاند، [این] پیامی است، پس آیا [ قومی] جز قوم ستمکار [مشرک] به نابودی کشانده میشوند؟
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أیُّوبَ إذْ نادی رَبَّهُ أنّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (38ص = صاد/41) و بنده ما ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است.
امین: آن که درستکار و مورد اعتماد است و هیچگاه خیانت نمیکند. و آن درباره حضرت موسی و هود ذکر شده است. وَ أنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللَّهِ إنِّی آتیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبینٍ (44دخان/19) و اینکه در برابر خداوند بزرگی نجویید، که من آورنده برهانی آشکار برای شما هستم.
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أنَا لَکُمْ ناصِحٌ أمینٌ (7أعراف/68) که پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم.
حصور: عفیف و پاکدامن و دور از هوی و هوس. و آن درباره حضرت یحیی ذکر شده است قالَ رَبِّ أنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأتی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ (3آل عمران/40) گفت پروردگارا چگونه مرا پسری باشد، حال آنکه پیریام بالا گرفته است و همسرم نازا است، گفت بدینسان خداوند هر چه را خواهد به انجام رساند.
تقی: پرهیزکار، کسی که در برابر گناه و انحراف، مقاومت و ایستادگی دارد و به هیچگونه آلوده به کارهای ناپسند نمیشود.
صادق الوعد: کسی که به وعده خود وفا میکند و در پیمانها و قول و قرارها راستگو است. و آن درباره حضرت اسماعیل وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إسْماعیلَ إنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا (19مریم/54) و در کتاب آسمانی از اسماعیل یاد کن که درستوعده و فرستادهای پیامبر بود گفته شده است .
شکور: سپاسگذار، آن که نعمتهای خدا را میشناسد و در راه خیر صرف میکند و از دستورهای خدا درباره آنها سرپیچی نمیکند و همیشه خدا را شکر میگوید. و این کلمه درباره حضرت نوح ذُرّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً (17اسراء/3) [ای] زاد و رود کسانی که همراه نوح سوار [بر کشتی] کردیم، همانا او بندهای سپاسگزار بود آمده است.
مرضیّ: آن که خدا از او راضی و خشنود است. و آن درباره حضرت اسماعیل وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إسْماعیلَ إنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا (19مریم/54) و در کتاب آسمانی از اسماعیل یاد کن که درستوعده و فرستادهای پیامبر بود آمده است.
حلیم: بردبار و آن که خشم خود را فرو مینشاند و در برابر بدرفتاری و سوء ادب دیگران آرامش و متانت خود را حفظ میکند واز جا در نمیرود. و این کلمه درباره حضرت ابراهیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ إنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (9توبه/115) و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از آنکه هدایتشان کرده است، بیراه بگزارد، مگر آنکه چیزی را که باید از آن پروا و پرهیز داشته باشند برای آنان روشن کرده باشد، که بی گمان خداوند به هر چیزی داناست آمده است.
عابد: آن کس که خدای خود را پرستش میکند و تنها در برابر او خضوع میکند واز فرمان او سرپیچی ندارد. و این کلمه درباره حضرت اسحاق و یعقوب وَ وَهَبْنا لَهُ إسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ (21أنبیاء/72) و به او اسحاق و افزون بر آن یعقوب را بخشیدیم، و همهشان را از شایستگان قرار دادیم آمده است.
اوّاب: آن کسی که به سوی خدا باز میگردد و از هر خطا و گناه و انحرافی به او پناه میبرد و توبه و بازگشت میکند. و آن درباره حضرت داود، سلیمان و ایوّب اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُودَ ذَا اْلأَیْدِ إنَّهُ أوّابٌ (38ص = صاد/17) بر آنچه میگویند شکیبایی کن، و از بنده ما داود یاد کن که هم توانمند بود و هم توبهکار.
وَ وَهَبْنا لِداوُودَ سُلَیْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إنَّهُ أوّابٌ (38ص = صاد/30) و به داود سلیمان را بخشیدیم، نیکوبندهای که تواب بود.
وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أیُّوبَ إذْ نادی رَبَّهُ أنّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ (38ص = صاد/41) و بنده ما ایوب را یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است آمده است.
أوّاه: آن که در پیشگاه پروردگار اظهار خشوع و ترس و کوچکی میکند و بیپرده از عظمت و جلال خدا ناله سر میدهد. و آن درباره حضرت ابراهیم وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ إنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (9توبه/115) و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از آنکه هدایتشان کرده است، بیراه بگزارد، مگر آنکه چیزی را که باید از آن پروا و پرهیز داشته باشند برای آنان روشن کرده باشد، که بی گمان خداوند به هر چیزی داناست آمده است.
قانت: عابد، خاضع و خاشع در برابر خدا و پیرو و تسلیم او. این کلمه درباره حضرت ابراهیم در سوره نحل آیه 123 ثُمَّ أوْحَیْنا إلَیْکَ أنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ (16نحل/123) سپس به تو وحی کردیم که پاکدلانه از آیین ابراهیم پیروی کن که از مشرکان نبود ذکر شده است.
خیر: خوب، نیک، بهتر و نیکوکار. و آن درباره حضرت اسماعیل، الیسع، ذاالکفل، ابراهیم، اسحق، و یعقوب وَ اذْکُرْ عِبادَنا إبْراهیمَ وَ إسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی اْلأَیْدی وَ اْلأَبْصارِ (38ص = صاد/45) و یاد کن بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که همه توانمند [در عبادت] و دیدهور بودند.
وَ اذْکُرْ إسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ ذَا الْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ اْلأَخْیارِ (38ص = صاد/48) و یاد کن اسماعیل و الیسع و ذوالکفل را که همه از نیکان بودند ذکر شده است.
مصطفی: پاک، برگزیده، انتخاب شده و آن که از دیگران بهتر و پاکتر است. و آن درباره ابراهیم و اسحق و یعقوب وَ اذْکُرْ عِبادَنا إبْراهیمَ وَ إسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی اْلأَیْدی وَ اْلأَبْصارِ (38ص = صاد/45) و یاد کن بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که همه توانمند [در عبادت] و دیدهور بودند ذکر شده است.
مقرّب: آن که به خدا نزدیک است، یعنی در همه صفات پاک و فضایل انسانی و کمالات معنوی رشد کرده است که به منبع کمالات و فضایل، یعنی خدا نزدیک است و مورد لطف و عنایت او است. و آن درباره حضرت عیسی قالَتْ رَبِّ أنّی یَکُونُ لی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إذا قَضی أمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (3آل عمران/47) [مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندی باشد، حال آنکه دست هیچ بشری به من نرسیده است، گفت خداوند بدینسان هر چه را بخواهد میآفریند، [و] چون اراده او به کاری تعلق گرفت، به آن میگوید موجود شو، و بیدرنگ موجود میشود آمده است .
وجیه: آبرومند، محترم، مورد ستایش همه و سربلند در دنیا و آخرت. و آن درباره حضرت عیسی قالَتْ رَبِّ أنّی یَکُونُ لی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إذا قَضی أمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (3آل عمران/47) [مریم] گفت پروردگارا چگونه مرا فرزندی باشد، حال آنکه دست هیچ بشری به من نرسیده است، گفت خداوند بدینسان هر چه را بخواهد میآفریند، [و] چون اراده او به کاری تعلق گرفت، به آن میگوید موجود شو، و بیدرنگ موجود میشود آمده است.
سیّد: پاک، وارسته و آن که روحاً آقا است، مناعت طبع دارد و در برابر این و آن خشوع نمیکند، تملّق نمیگوید و قدرتها و هیبتهای مادی او را نمیآزارند. و آن درباره حضرت یحیی قالَ رَبِّ أنّی یَکُونُ لی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأتی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ (3آل عمران/40) گفت پروردگارا چگونه مرا پسری باشد، حال آنکه پیریام بالا گرفته است و همسرم نازا است، گفت بدینسان خداوند هر چه را خواهد به انجام رساند آمده است.
ذاالاید: توانا، نیرومند و آن که حرفه و کار یدی دارد. و این درباره داود اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُودَ ذَا اْلأَیْدِ إنَّهُ أوّابٌ (38ص = صاد/17) بر آنچه میگویند شکیبایی کن، و از بنده ما داود یاد کن که هم توانمند بود و هم توبهکار آمده است.
ناصح: خیرخواه، پند دهنده و ارشاد کننده. و آن که تنها خیر مردم را میخواهد و در راه آن میکوشد و تمام هدفش آن است که به دیگران خدمتی بکند. و آن درباره هود أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أنَا لَکُمْ ناصِحٌ أمینٌ (7أعراف/68) که پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم آمده است.
ضمناً برخی صفات از پیغمبران نفی شده است از قبیل:
جبّار: در باره حضرت یحیی آمده است که وی جبّار نبوده است وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبّاراً عَصِیًّا (19مریم/14) و در حق پدر و مادرش نیکوکار بود و زورگوی سرکش نبود.
یعنی سرکش، ستمگر، خونریز و زورگو همان صفاتی که در قیصرها و کسراها وجود داشته است از پیغمبران نفی شده است.
عصیّ: و نیز درباره یحیی آمده است که عصی، یعنی نافرمان و گستاخ نسبت به فرمان خدا نبوده و معصیت و گناهی دامن او را آلوده نکرده است.
دیگر خصوصیات و فضایل را در بحث خاصّ مربوط به پیغمبراسلام خواهیم دید.
در پایان لازم به تذکّراست که همانگونه که دعوت انبیاء ریشه مشترک و واحدی دارد، به همین ترتیب فضایل و صفات آنان نیز از یک نمونه و مشترک است و اگر میبینیم هر یک از این صفات درباره برخی پیامبران گفته شده است، از آن باب است که بروز و ظهور این فضیلت در حادثه مربوط به آن پیغمبر بیشتر بوده است و یا در زندگی این پیامبران جلوه آن بیشتر چشمگیرتر بوده است وگرنه میتوان صفات گذشته را فضایل عمومی پیامبران دانست.
http://www.ommolketab.ir/lin-search/?sid=6346576