نیک ذات
چگونه به خدای نادیده ایمان بیاوریم
۱۳۹۶-۰۶-۲۷
ساده‌ترین ایرادی که مادی ها هـمیشه‌ بر خداپرستان داشته‌ اند این است که:شما میگوئید ما به چیزی ایمان بیاوریم که حـواس‌ ما از درک آن‌ عاجز‌ اسـت؛مـوجودی که نه مکان مخصوصی‌ دارد،نه زمان معینی دارد،نه جنس آن را می دانیم؛نه از کیفیات آن باخبریم، هیچ کس‌ ندیده و هیچ‌ کس هم نخواهد دید؛ آخر ایمان آوردن به چنین چیزی‌ چگونه ممکن است؟


 تبیان نوشت: ساده‌ترین ایرادی که مادی ها هـمیشه‌ بر خداپرستان داشته‌ اند این است که:شما میگوئید ما به چیزی ایمان بیاوریم که حـواس‌ ما از درک آن‌ عاجز‌ اسـت؛مـوجودی که نه مکان مخصوصی‌ دارد،نه زمان معینی دارد،نه جنس آن را می دانیم؛نه از کیفیات آن باخبریم، هیچ کس‌ ندیده و هیچ‌ کس هم نخواهد دید؛ آخر ایمان آوردن به چنین چیزی‌ چگونه ممکن است؟.

 مادی ها می گویند:«هرچیز را عـلم (یـعنی عـلوم طبیعی) ثابت نکند ارزش بحث کردن‌ را‌ ندارد‌؛خدای نادیده را علم ثابت نکرده؛مـا در لابـراتورها و آزمـایشگاه های فیزیک، شیمی؛انسان‌شناسی‌،گیاه‌شناسی‌،حیوان‌شناسی‌،همچنین در رصد خانه‌ها و سایر مراکز تجسسات علمی، چیزی جـز هـمین مـوجودات مادی که‌ همه‌ می شناسیم به چشم ندیده‌ ایم؛ بنابراین‌ مسئله اثبات یک موجود در ماوراء طبیعت یـک مـسأله ی غیر‌ علمی‌ است»!

البته این بیان ساده و بـه اصطلاح «عوامانه» این ایراد است؛که ریشه آن خیلی قدیمی‌ است،حتی در تواریخ اسلام می بینیم که بعضی از مادی هائی که در صدر اسلام زندگی‌ می کردند‌ و به نام «دهریه» معروف بودند؛(و طبعا تعداد آنها خیلی کم بـود)در بـرخوردهائی که‌ با پیشوایان بزرگ اسلام مانند امام صادق(علیه السلام) می کردند یکی از ایرادهای عمده ی آنها همین‌ ایراد بود.
علماء‌ مادی‌ امروز نیز همین ایراد ساده را در قالب علمی ریخته و به عنوان یک ایراد اسـاسی‌ پیـشنهاد می کنند و می گویند:«امروز یگانه وسیله اثبات حقایق علم است»... (در اینجا ذکر یک نکته‌ لازم‌ بنظر می رسد و آن اینکه کلمه ی «علم» در گذشته بر تمام‌ دانستنی های بشر اطلاق می شد ولی امروز این کـلمه اصـطلاح تازه‌ای در میان دانشمندان به خود گرفته؛ و آن را در مقابل«فلسفه‌»قرار‌ می دهند‌. می گویند علم چنین می گوید و فلسفه‌ چنان‌... منظور‌ از علم همان «علوم طبیعی» و به عبارت دیگر کلیه دانش هائی است که مربوط به ـشناخت‌ مـوجودات طـبیعی و آثار و خواص و کیفیات آن است و سـخنی از‌ عـلت‌ و مـعلول‌ در آن نیست.
اما «فلسفه» عبارت است از‌ بحث های‌ مربوط به قوانین کلی جهان هستی و روابط علت و معلولی اشیاء این عالم به یکدیگر؛مشروط به اینکه جـنبه کـلی داشـته باشد.مثلا‌ بحث‌‌ درباره ی آثار و خواص گیاهان و جـانداران و طـبقات و انواع آنها؛ و امتیاز هر نوع‌ از دیگر انواع، و خصوصیات ساختمان بدن هریک؛ جزء «علوم» است؛اما بحث از علل تنوع‌ جـانداران و گـیاهان و ایـنکه‌ آیا‌ روز‌ اول این انواع مختلف فعلی؛ به همین صورت بوده‌اند، یا هـمه از‌ یک‌ «اصل» مشتق شده‌اند،و اگر از یک اصل هستند علت تنوع فعلی کدام است؟
این بحث جزء مباحث‌ فلسفی‌ مـحسوب‌ مـی شود، چـون هم جنبه ی کلیت دارد و مخصوص به فرد معینی‌ از گیاهان و حیوانات‌ نیست‌ و هم‌ مـتضمن بـحث علت و معلولی است لذا گاهی از نظریه داروین‌ تعبیر به «فلسفه تحول‌ انواع‌» می کنند‌).
مادی ها می گویند:«هر چیز را عـلم (یـعنی عـلوم طبیعی) ثابت نکند ارزش بحث کردن‌ را‌ ندارد‌؛خدای نادیده را علم ثابت نکرده؛مـا در لابـراتورها و آزمـایشگاه های فیزیک، شیمی؛انسان‌شناسی‌،گیاه‌شناسی‌،حیوان‌شناسی‌،همچنین در رصد خانه‌ها و سایر مراکز تجسسات علمی، چیزی جـز هـمین مـوجودات مادی که‌ همه‌ می شناسیم به چشم ندیده‌ ایم؛ بنابراین‌ مسئله اثبات یک موجود در ماوراء طبیعت یـک مـسأله ی غیر‌ علمی‌ است»!
قلمرو علوم طبیعی
ما در پاسخ ایراد اول مطالبی گفتیم که بـرای پاسـخ ایـن‌ ایراد‌ هم کاملا مفید است،اما برای روشن شدن مطلب بد نیست به بحثهای‌ زیـر‌ نـیز‌ توجه فرمائید: موضوعی که بیش از همه چیز این آقایانرا باشتباه انداخته فراموش کـردن حـدود‌ قـلمرو‌ علوم‌-یا علوم طبیعی-است؛یعنی توجه نداشتن به منطقه ی نفوذ علوم طبیعی‌ و قلمرو‌حـکومت آزمـایشگاه ها، وقتی با غرور مخصوصی که لازمه ی پیشرفت سریع علوم طبیعی بوده‌ اسـت؛ تـوأم شـده‌ سر‌ از اینگونه ایرادها درآورده است.
بهترین مقیاس برای تعیین قلمرو هر علم‌ همان‌ «موضوع علم» اسـت؛ زیـرا مـسائل هر علم‌‌ بر‌ محور‌ موضوع آن علم می گردد،و لذا درباره ی موضوعات‌ علوم‌ دیگر هـیچگونه قـضاوتی- اعم‌ از مثبت و منفی- نخواهد داشت.
موضوع علوم طبیعی عبارت «از‌ ماده‌ و آثار ماده» است و به عبارت دیگر‌ مـوضوع‌‌ آن«طـبیعت‌»می باشد‌. بدیهی‌ است چنین علومی با تمام تشکیلات‌ و تجهیزات‌ و وسائل‌ و آزمایشگاه ها و...کـه در اخـتیار دارد کوچکترین حقی برای مداخله در موضوعاتی‌ که‌‌ «مـاوراء طـبیعت» اسـت ندارد؛زیرا منطقه ی حکومت آنها به کلی خـارج‌ اسـت‌.نمی گوئیم‌ باید تعبدا عالم ماوراء‌ طبیعت‌ را بپذیرد بلکه می گوئیم یک عالم طبیعی مـادامی کـه به عنوان یک‌ عالم طبیعی‌ (نـه‌ بـه عنوان یک فـیلسوف!) سـخن مـی گوید‌ یا‌ مطالعه‌ و فکر می کند، حق‌ دخـالت‌ در مـسائلی که ماوراء‌ حس‌ و خارج از محیط ماده است اثباتا و نفیا ندارد؛ بلکه وظـیفه او تـا موقعی که‌ به عنوان‌ یک عالم طـبیعی فکر می کند این است‌ کـه‌ در ایـن‌ باره‌ به کلی‌ «سکوت‌» اختیار کند.

 ما می خواهیم بـگوئیم عـلوم طبیعی نمی تواند به عنوان «وسیله و ابزار‌»‌‌ در‌ دست یک فیلسوف الهی برای شناسائی ذات خدا مورد استفاده قرار گیرد، بلکه‌‌ به عکس‌؛ما‌ از طرفداران جدی این موضوع هستیم و معتقدیم که محکمترین و قانع‌کننده‌ ترین‌ راه برای شـناسائی خـداوند و علم‌ و قدرت او؛مطالعه ی همین آثار طبیعی و فرآورده‌های‌ دانشمندان علوم طبیعی است.

هـمانطور کـه‌ دانشمندان متخصص در هریک از رشته‌های علوم طبیعی مادامی که به عنوان‌ دانشمند آن علم سخن‌ مـی گویند‌ و در چـهار چوبه استدلالات آن علم‌ فکر‌ مـی کنند‌ دربـاره ی مـسائل‌‌ سایر علوم نـمی توانند‌ اظـهار‌ نظر کنند.
مثلا:یـک عـالم فلکی نمی تواند بگوید: چون محاسبات نجومی اثبات وجود جانداران‌ ذره بینی‌ را‌ نکرده‌ من عقیده بـوجود آنـها ندارم و نظریه ی «پاستور‌»را‌ در‌ این‌ باره‌ رد‌ می کنم‌‌ هـمچنانکه رفـیق میکرب شـناس او حـق نـدار وجود «اقمار مشتری» را بـعد از اینکه استدلالات‌ میکرب‌ شناسی آن را ثابت نکرده، انکار کند..ظاهرا این مطلب بیش از این‌ محتاج به توضیح‌ نـباشد بنابراین کشف نشدن ذات مقدس خدا در چـهار چـوبه بـحثهای عـلوم طـبیعی و استدلالات‌ و آزمایش های آنـها نـه تنها نمی تواند کوچکترین بهانه‌ای برای انکار ذات او شود بلکه اگر‌ این‌ علوم که فقط درباره ماده و خـواص مـاده بـحث و گفتگو می کنند پرده از روی ذات او بر می داشت و با وسائل مـخصوص به خود او را نـشان مـی داد؛ تـازه ثـابت می شد که‌ خدا‌ نیست، بلکه‌ ماده است!.
خلاصه این مطلب واضح است که عالم ماوراء طبیعت را نمی توان از دریچه علوم طبیعی مشاهده نمود.برای اینکه‌ افراد‌ دیر بـاورهم اطمینان بیشتری‌‌ به این‌ موضوع پیدا کنند بد نیست گفتار یکی از«فلاسفه حسی»را که اساس مطالعات فلسفی‌ خود را بر مشاهدات و محسوسات می گذارند در اینجا نقل‌ کنیم‌:
«اگوست کنت»که از‌ پایه‌ گـذاران اصـول فلسفه ی حسی است در کتابی که به نام «کلامی در پیرامون فلسفه حسی» نگاشته می گوید:«چون ما از آغاز و انجام موجودات بی خبریم‌ نمی توانیم وجود موجود سابق یا لا حقی‌ را‌ انکار کنیم، همچنانکه نمی توانیم آن را اثـبات نمائیم‌ خلاصه اینکه فلسفه حسی به واسطه ی «جهل مطلق» در این قسمت از هرگونه اظهار نظری‌ خود داری می کند.
همینطور علوم فرعی(علوم طبیعی) که‌ اساس‌ فـلسفه حـسی‌ است باید از قضاوت درباره آغـاز و انـجام موجودات خود داری کند؛ یعنی ما علم و حکمت خدا و وجود‌ او را انکار نمی کنیم؛ بلکه بی طرفی خود را در میان نفی‌ و اثبات‌ حفظ‌ می کنیم»!.
یک اشتباه روشن
مبادا تـصور کـنید که ما می خواهیم بـگوئیم عـلوم طبیعی نمی تواند به عنوان «وسیله و ابزار‌»‌‌ در‌ دست یک فیلسوف الهی برای شناسائی ذات خدا مورد استفاده قرار گیرد، بلکه‌‌ به عکس‌؛ما‌ از طرفداران جدی این موضوع هستیم و معتقدیم که محکمترین و قانع‌کننده‌ ترین‌ راه برای شـناسائی خـداوند و علم‌ و قدرت او؛مطالعه ی همین آثار طبیعی و فرآورده‌های‌ دانشمندان علوم طبیعی است.
اما نه‌ به این معنی که اثبات‌ خداوند‌ در ردیف مسائل علوم طبیعی و جزء بحث های مربوط بماده و خواص ماده باشد بـلکه بـاین معنی کـه مطالعه ی این آثار و از اسرار عجیب؛ به ضمیمه ی استدلالات عقلی خالص، می تواند ما را به جهان ماوراء‌ طبیعت رهبری نماید. عـالم طبیعی هم‌ وقتی از دریچه ی چشم یک فیلسوف الهی به نتائج اکتشافات عـلمی خـود نـگاه کند بخوبی می تواند ارتباط نزدیک با عالم ماوراء ماده پیدا نماید.
این عدسی‌ بزرگ‌
اگر بخواهیم مـثال ‌ ‌روشـنی برای این موضوع بزنیم باید گفت:همه می دانیم که پیشرفت‌ عظیم علوم فـلکی و نـجومی تـا حدود زیادی مرهون دوربین های عظیم نجومی و«عدسی های‌ چند تنی»!آنهاست. بنابراین‌ در‌ یک کارخانه ی عظیم بـلورسازی که این عدسی ها را می سازند اگرچه هیچ گونه گفتگوئی از سیارات و کواکب و کهکشان ها نیست، و مسائل فـلکی‌ هیچ وقت در ردیف مسائل مـربوط بـه بلورسازی قرار ندارد؛اما‌ در‌ عین حال فرآورده‌ های‌ این کارخانه عظیم (یعنی عدسی های بزرگ نجومی) بهترین وسیله برای مطالعات‌ نجومی است.
بنابراین علوم طبیعی امروز، یک عدسی فوق العاده عظیم که قـطر آن بوسعت‌ زمین‌ و آسمان‌ است ساخته و بدست ما می دهد‌ که‌ از‌ پشت آن جهان ماوراء طبیعت را رصد کرده‌ و در اعماق جهان وراء طبیعت ذات خداوند بزرگ را با چشم عقل آشکارا‌ به‌ بینیم‌!
منبع:
«درس هایی از مکتب اسلام » دي ۱۳۳۹، سال دوم - شماره ۱۲
منبع:
http://www.iqna.ir/fa/news/3643167/
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید