مجموعه خاطرات حجه الاسلام و المسلمین محسن قرائتى(5)
اعتراف به گناه
وارد حرم امام رضا علیه السلام شدم ، جوانى را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود. متذکّر حرمت آن شدم ، او در جواب گفت : مى دانم و ساکت به کار خود مشغول شد.
من ابتدا ناراحت شدم 7 زیرا شنید و اقرار کرد و با بى اعتنایى مشغول زیارت شد، بعد به فکر فرو رفتم که الا ن اگر امام رضا علیه السلام نیز از بعضى خلافکارى هاى من بپرسد، نمى توانم انکار کنم و باید اقرار کنم ! با خود گفتم : پس من در مقابل امام رضا علیه السلام و آن جوان در مقابل من ، اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم !
بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت : حاج آقا! به چه دلیل طلا براى مرد حرام است ؟ من دلیل آوردم و او قبول کرد، بعد پیش خود فکر کردم که روح من در مقابل امام رضا علیه السلام تسلیم شد، خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد.
آرزویى بزرگ
در حرم مطهر رسول گرامى اسلام صلّلى اللّه علیه و آله مشغول زیارت و دعابودم ، در همین زمان یکى از سادات علما را دیدم ، به ایشان گفتم : شما از نسل پیامبر وسیّد هستید، من حاجتى دارم شما وساطت کرده آمین بگوئید تا دعاى من مستجاب شود. گفت : خواسته ات چیست ؟ برایشان گفتم : تعجّب کرد! گفت : خواسته بزرگى است .
در حقیقت خواست بگوید: شما کجا و این خواسته و دعا کجا؟ خداوند به ذهنم آورد که در جواب ایشان بگویم : اگر خداوند قادر متعال اراده کند ((اشرف المخلوق )) خود یعنى وجود مبارک پیامبر صلّلى اللّه علیه و آله را در غار، با ((اوهن البیوت )) تار عنکبوت حفظ مى کند، پس اگر خداوند اراده کند این خواسته و آرزوى بزرگ من هم چیزى نیست .
دوش آب سرد در منى
در یکى از سالهاى گرم و کم آبى در منى ، خیمه را گُم کردم . مقدارى گشتم و پیدا نکردم ، خیلى اذیّت شدم . یکى از دوستان به من رسید وگفت : چکار مى کنى ؟ داستان را گفتم ، گفت : خوب الا ن چه مى خواهى ؟ (من از روى مزاح و اینکه چیزى بگویم که فعلاً در دسترس نباشد، بلکه باید خواب آن را دید) گفتم : یک دوش آب سرد و یک انار یزد! دست مرا گرفت و به خیمه خودشان برد که در آن خیمه دوش آب بود، پس از دوش آب سرد و وقتى در خیمه نشستم ، آن سیّد، انارى را جلوى من گذاشت و گفت : به جدّم این انار یزد است !!
مزاح با علامه جعفرى
در مشهد مقدس به مرحوم علامه محمد تقى جعفرى برخورد کردم . به ایشان گفتم : کجا تشریف مى برید، فرمود: به جلسه سخنرانى . عرض کردم که من نیز به جلسه سخنرانى مى روم ، ولى آیا مى دانى فرق من با شما چیست ؟ فرمود: چیست ؟ گفتم : شما مظهر آیه کریمه : ((سنلقى علیک قولاً ثقیلاً)) مى باشى و من مصداق آیه : ((هذا بیان للناس )). ایشان بسیار خندیدند.
شوخى با دوستان
در پایان سفره مهمانى ، دوستان گفتند: دعاى سفره بخوان ! گفتم : بلد نیستم . تعجّب کردند! گفتم : تعجّب نکنید، شما کم سور مى دهید، اگر زیاد مهمانى کنید من دعا را حفظ مى شوم .
براى خواندن نماز میّت ، کتاب را برداشتم تا از روى آن بخوانم ! گفتند: چرا حفظ نیستى ؟ گفتم : شما کم مى میرید، اگر زیاد بمیرید من زیاد مى خوانم وحفظ مى شوم .
یادگارى
در جبهه شخصى به من رسید وگفت : حاج آقا! یه چیزى به من یادگارى بده ! فکرى کردم و گفتم : چیزى ندارم . گفت : عمامه ات را بده ! من نگاهى کردم و چیزى نگفتم . او عمّامه ام را برداشت و بُرد.
باطوم یا باطون
در جلسه اى خواستم پاى تخته بنویسم ((باطوم ))، شک کردم که باطوم است یا ((باطون ))، (با نون و یا با میم ) از حضّار پرسیدم ، یکى از میان جمعیّت گفت : حاج آقا چند تا از آن را باید به شما بزنند تا بدانى !
عبودیّت ، ثمره علم واقعى
به علامه طباطبائى قدّس سرّه گفتم : اوّل تحصیل و طلبگى ام وقتى عبادت مى کردم حال بهترى داشتم ، هر چه علمم زیادتر شده ، حال و توجّهم کمتر شده دلیلش چیست ؟
ایشان فرمود: دلیلش این است که اینها که خوانده اى علم حقیقى نبوده ، اگر علم حقیقى و واقعى بود، تواضع انسان زیادتر مى شد.
امیرالمومنین علیه السلام مى فرماید: ((ثمرة العلم العبودیة )) علم واقعى آن است که هر چه زیادتر مى شود، خشوع و عبادت انسان زیادتر شود.
قبل از سیر شدن از غذا دست بردارید
عدّه اى خانم به دعوت حاجیه خانم مهمان و مشغول غذا خوردن بودند، تا وارد منزل شدم ، خانم ها گفتند: حاج آقا براى ما هم حدیثى بخوانید! گفتم : حدیث داریم که قبل از سیر شدن دست از غذا خوردن بکشید!!
احتجاج در پاکستان
گردهمایى بسیار مهمى در پاکستان بود، من هم با دعوت در آن جلسه شرکت کرده بودم . هرچند بعضى ها تعریف هایى درباره شیعه داشتند، ولى اکثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر علیه شیعه صحبت مى شد.
نوبت به من رسید، فکر کردم چه بگویم ، رفتم پشت تریبون وگفتم : نه شیعه و نه سنّى ! همه خوشحال شده و برایم کف زدند. بعد گفتم : براى شیعه سه دلیل از قرآن دارم ، اگر شما هم دارید ارائه دهید:
اوّل : قرآن مى فرماید: ((السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون ))(16) حضرت على و امام حسن و امام حسین علیهم السلام از سابقین هستند و ائمه چهارگانه اهل سنت (مالکى ، شافعى ، حنبلى ، حنفى ) همه از متاءخرین مى باشند.
دوّم : قرآن مى فرماید: ((و لاتحسبنّ الّذین قُتلوا فى سبیل اللّه اَمواتا))
(17) و ((فضل اللّه المجاهدین على القاعدین ))(18) تمام پیشوایان شیعه ، جهاد کرده و در راه خدا شهید شده اند، ولى ائمّه چهارگانه اهل سنت چطور؟
سوّم : قرآن درباره اهل بیت علیهم السلام مى فرماید: ((انّما یرید اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یُطهّرکم تطهیراً))(19) ولى درباره ائمه چهارگانه یک آیه هم نداریم .
دوباره آنان کف زدند.
منبع :نرم افزار پژوهش یار – خاطرات حجه الاسلام والمسلمین محسن قرائتی