آن بانو در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در شهر مکه بدنیا آمدند، نامش را فاطمه نهادند تا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور بگرداند.[1]
کنیه ایشان؛ ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها و از القاب مشهور وی؛ زهرا، بتول، مبارکه، طاهره، سیده النساء می باشد. پدر عظیم الشأن وی رسول اکرم(ص) و مادر مکرم ایشان خدیجه کبری می باشند.
آن بانو همیشه همراه پیامبر بودند، در محاصره اقتصادی در بروز رنج و اندوه، که بعد از محاصره اقتصادی بر اثر سختی ها و مشکلات بسیار مادر مکرمشان را از دست داده و تنها در کنار پدر بودند، در هشت سالگی به مدینه هجرت نمودند.
در سال دوم هجری آن بانو با علی فرزند ابوطالب ازدواج می نمایند که این ازدواج به فرمان الهی بود.[2]
بانویی که همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاکسار، بخششگری بی مثال که لباس عروسی را به فقیر می دهد. در حال روزه غذای خویش را می بخشد. پیراهن وصله دار به تن می نماید.
پیامبر(ص) می فرمایند: اولین کسی که داخل بهشت می شود فاطمه است.[3]
هرگاه پیامبر قصد مسافرت داشتند با آخرین نفری که وداع می کرد فاطمه بود و هنگامی که از سفر بر می گشت اول به دیدار فاطمه می رفت.
آن بانو در سال یازده هجری، 13 جمادی اولی یا 3 جمادی الثانی بر اثر آسیب های جسمی وارده به شهادت می رسند. از بعضی از منابع شیعه و سنی استفاده می شود که حضرت فاطمه(س) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایی که بر آن مخدره وارد شد, شهید شدند. اما این که مسبب شهادت چه کسی بوده، اختلاف است؛ بعضی ((قنفذ)) را ذکر کرده و بعضی، جمعیتی که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل می دانند.
● مقدمه
بدون تردید در میان زنان و بانوان اسلامى، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام محبوبترین چهره دینى، علمى، ادبى، تقوایى و اخلاقى در میان مسلمانان و دیگر مردم جهان به شمار مى روند. شخصیت والای حضرت فاطمه زهرا علیها السلام سیده نساء العالمین ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگویى تام و تمام براى تمام زنان با فضیلت است. در دامن پاک ان حضرت بود که دو امام بزرگوار و دو شخصیت ممتاز عالم بشرى، حضرت امام حسن علیه السلام مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسین علیه السلام سرور شهیدان تربیت یافتند، و نیز حضرت زینب کبرى علیها السلام حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه یکتا در سخنورى و حق طلبى که پیام حسینى و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کردند و نقاب شرک و ریا و پستى و دنیاپرستى را از چهره یزید و یزیدیان به یک سو زدند. کیست که نداند که مادر در تربیت فرزندان بویژه دختران، سهم بسیار زیادى دارد، و حضرت فاطمه زهرا علیها السلام بودند که روح آموزش و پرورش اسلامى را در مهد عفت و کانون تقواى خانوادگى به پسران و دختران خود آموختند.
پدر و مادر: فاطمه یگانه دختر بازمانده پیغمبر صلى الله علیه وآله از حضرت خدیجه کبرى سلام الله علیها مى باشد. چه بگوییم درباره پدرى که پیغمبر خاتم و حبیب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهى و سیه کارى بود؟ چه بگوییم درباره پدرى که قلم را توان وصف کمالات اخلاقى او نیست؟ و فصیحان و بلیغان جهان در توصیف سجایاى او عاجز مانده اند؟ و اما مادرش حضرت خدیجه ام المومنین دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامى نخستین زنى که به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، شوهربزرگوارش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد.
درجه وفادارى حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به پیامبر صلى الله علیه وآله را در بذل مال و جان و هستى اش، تاریخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد. همچنان که پیامبر اکرم نیز تا حضرت خدیجه در حیات بود با زنى دیگری ازدواج نکردند و پیوسته از فداکاریهاى او یاد مى کردند.
از عایشه، نقل شده است که گفت: " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمى رسید. رسول الله صلى الله علیه وآله پیوسته از او به نیکى یاد مى کرد ندو به حدى او را محترم مى شمردندکه گویا زنى مانند خدیجه نبوده است ".
عایشه سپس نقل مى کند: روزى به پیغمبر صلى الله علیه وآله گفتم: او بیوه زنى بیش نبوده است، پیغمبر سخت برآشفتند به طورى که رگ پیشانىشان برآمد. سپس فرمودند: به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسى براى من نبود. روزى که همه مردم کافر و بت پرست بودند، او به من ایمان آورد. روزى که همه مرا به جادوگرى و دروغگویى نسبت مى دادند، او مرا تصدیق کرد، روزى که همه از من روى مى گردانیدند، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بى دریغ خرج کرد. خدای متعال از او دخترى به من بخشید که مظهر پاکى و عفت و تقوا بود. عایشه سپس مى گوید: به پیغمبر عرض کردم از این سخن نظر بدى نداشتم و از گفته خود پشیمان شدم.
بارى، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام چنین مادرگرانقدری داشتند و چنان پدرى بزرگوار. گفته اند: حضرت خدیجه کبری از پیغمبر صلى الله علیه وآله هفت فرزند آورد:
قاسم که کنیه ابو القاسم براى پیغمبر از همین فرزند پیدا شد. وى قبل از بعثت در دو سالگى درگذشت. عبد الله یا طیب که او هم قبل از بعثت فوت شد. طاهر، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت. زینب که به ازدواج ابو العاص درآمد. رقیه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت. ام کلثوم که او نیز به ازدواج عثمان - پس از رقیه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت. هفتم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که به ازدواج حضرت امیر المومنین على علیه السلام درآمدند و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره این ازدواج پر شوکت و برکت است.
نامها و لقبهایى که حضرت فاطمه علیها السلام داردند، همه بازگوینده صفات و سجایاى ملکوتى ان حضرت است، مانند: صدیقه طاهره، زکیه، زهرا، سیدة النساء العالمین و خیر النساء و بتول.... کنیه هاى آن حضرت: ام الحسن، ام الحسنین، ام الائمة.... و شگفت تر از همه " ام ابیها " یعنى " مادر پدرش " مى باشد که نشان دهنده علاقه بسیار زیاد حضرت فاطمه علیها السلام است به پدر بزرگوارش و این که با همه کمى سن از آغاز کودکى پناهگاه معنوى و تکیه گاه روحى - بعد از خدای متعال - مانند حضرت خدیجه سلام الله علیها براى پدر بزرگوارشان بوده است.
لقب ام ابیها را پیغمبر صلى الله علیه وآله به دختر عزیزش عنایت فرمودند. چون کلمه " ام " علاوه بر مادر، به معنى اصل و منشأ هم به کار مى رود ، بنابراین ام ابیها به معنى منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولایت است، و براستى حضرت زهرا سلام الله علیها درخت سایه گسترى بودند که میوه هاى شیرین امامت و ولایت را به بار آوردند.
● چگونگى ازدواج حضرت فاطمه علیها السلام و امیر المومنین علیه السلام
از آغاز معلوم بود و همه مى دانستند که جز امیر المومنین على علیه السلام کسى همسر ( کفو )حضرت فاطمه دختر پیامبر عالیقدر اسلام نیست. با وجود این، بسیارى از یاران و کسانى که خود را به پیغمبر صلى الله علیه وآله نزدیک احساس مى کردند، به این وصلت چشم داشتند و این آرزو را در دل مى پروردند.
نوشته اند: پس از این آزمونها عده اى از اصحاب به حضرت امیر المومنین على علیه السلام مى گفتند: چرا براى ازدواج با یگانه دختر پیغمبر صلى الله علیه وآله اقدام نمى کنى؟ حضرت امیر المومنین على علیه السلام مى فرمودند: چیزى ندارم که براى این منظور قدم پیش نهم.
آنان مى گفتند: پیغمبر صلى الله علیه وآله از تو چیزى نمى خواهد.
سرانجام حضرت امیر المومنین على علیه السلام زمینه را براى طرح این درخواست آماده دیدند. روزى به خانه رسول اکرم صلى الله علیه وآله رفتند. اما شدت حیا مانع ابراز مقصود شد. نوشته اند دو سه بار این عمل تکرار گردید. سومین بار پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله از امیر المومنین على علیه السلام پرسیدند: آیا حاجتى دارى؟
امیر المومنین على علیه السلام گفتند: آرى. پیغمبر فرمودند: شاید براى خواستگارى زهرا آمده اى؟
امیر المومنین گفتند : آرى. چون مشیت و امر الهى بر این کار قرار گرفته بود و پیامبر از طریق وحى بر انجام دادن این مهم آگاه شده بودند، مى بایست این پیشنهاد را با دخت گرامیشان نیز در میان بگذاردند و از نظر او آگاه گردد.
پیامبر صلى الله علیه وآله به دخترشان حضرت فاطمه فرمودند: تو على را خوب مى شناسى، على نزدیکترین افراد به من مى باشد. در اسلام، سابقه فضیلت و خدمت دارد. من از خدا خواستم براى تو بهترین شوهر را برگزیند.
خدای متعال مرا به ازدواج تو با على امر فرموده است. بگو چه نظر دارى؟ حضرت فاطمه ساکت ماندند. پیغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و صداى تکبیرش بلند شد. آن گاه پیامبر صلى الله علیه وآله بشارت این ازدواج را به امیر المومنین على علیه السلام فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه اى که عده اى از اصحاب بودند، خطبه عقد را قراءت کردند و این ازدواج فرخنده انجام شد. گفتنى است که امیر المومنین على علیه السلام جز یک شمشیر و یک زره و شترى براى آب کشى چیزى در اختیار نداشت. پیغمبر صلى الله علیه وآله به امیرالمومنین فرمودند: شمشیر را براى جهاد نگه دار، شترت را هم براى آب کشى و سفر حفظ کن، اما زره خود را بفروش تا وسایل ازدواج فراهم شود. پیغمبر صلى الله علیه وآله به سلمان فرمودند: این زره را بفروش. سلمان زره را به پانصد درهم فروخت. سپس گوسفندى را کشتند و ولیمه عقد ازدواج دادند. این جشن در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد. تمام وسایلى که به عنوان جهیزیه به خانه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه وآله آورده شده است، از 14قلم تجاوز نمى کرد. در شب زفاف - به جاى حضرت خدیجه که به جهان باقى شتافته بود، سلمى دختر عمیس مواظبت ازحضرت فاطمه زهرا را بر عهده داشت - و رسول اکرم صلى الله علیه وآله خود شخصا با عده اى از مهاجر و انصار و یاران باوفا در مراسم عروسى شرکت فرمودند - از بانک تکبیر و تهلیل فضاى کوچه هاى مدینه روحانیتى خاص یافته بود و موج شادى و سرور بر قلبها مى نشست. پیامبر گرامى دست دخترشان را در دست امیر المومنین على گذاشتند و در حق آن زوج سعادتمند دعاى خیر کردند و آنها را به خدایی متعال بزرگ سپردند. و بدین سان و با همین سادگى عروسى بهترین مردان و بهترین زنان جهان برگزار شد
● دوران زندگى حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارث صفات بارز مادر بزرگوارشان حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند - در جود وبخشش و بلندى نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایاى ملکوتى وارث پدر و همسرى دلسوز و مهربان و فداکار براى همسرشان امیر مومنان على علیه السلام بودند. در لوح دلشان جز خداپرستى و عبادت خالق متعال و دوستدارى پیامبر صلى الله علیه وآله نقشى نبسته بود. نه سال در خانه پر صفاى مادر و در کنار پدر و نه سال دیگر را در کنار شوهر گرانقدرشان امیر مومنان على مرتضى علیه السلام دوش به دوش ان حضرت در نشر تعلیمات اسلام و خدمات اجتماعى و کار طاقت فرساى خانه، زندگى کردند. اوقاتشان به تربیت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار مى گذشت. حضرت فاطمه علیها السلام دخترى است که در مکتب تربیتى اسلام پرورش یافته و ایمان و تقوا در ذرات وجودشان جایگزین شده بود.
حضرت فاطمه سلام الله علیها در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شدند و علوم و معارف الهى را از سرچشمه نبوت فراگرفتند و آنچه را به سالها آموخته، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشتند و همچون مادرى سالخورده و کدبانویى آزموده که تمام دوره هاى زندگى را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسایش شوهر و تربیت فرزندان - توجه مى کردند و نیز آنچه را در بیرون خانه مى گذشت، مورد توجه قرار مى دادند و از حق خود و همسرشان دفاع مى کردند.
آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن کس که شیعه است، همین مآخذ کافی است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّی ها میتوانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره میکنیم:
در بحار الانوار می نویسد: پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی(ع) و عدهای بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل میرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی(ع) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نکن[4]
اهل سنت نیز در کتابهای کلامی، تاریخی و حدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. برای نمونه، به چند روایت اشاره میکنیم:
1ـ بلاذری میگوید: ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی که آتش به همراه داشت، به سوی خانه علی رفت. فاطمه عمر را در درب خانه ملاقات کرد و گفت: ای پسر خطاب! آیا میخواهی خانه ما را آتش بزنی؟! عمر بن خطاب گفت: بله.[5]
2. ابن عبد ربّه میگوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید[6]
3. ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنان که در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت: آیا نمیخواهی از علی که از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو علی رابیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه کار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را میخواهد. علی به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. عمر گفت: علی را رها نکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت کن. علی گفت: سبحان الله، آنچه را که از آن او نیست برای خودش ادعا کرده است. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر باز هم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند؛ در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید، با صدای بلند فریاد کرد: «یا ابتاه» یا «رسول الله» پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها که نکشیدیم. وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه میکردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم.[7]
همانطور که ملاحظه میکنید در منابع شیعه، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت سعی کرده اند تا تمام ابعاد ماجرا بیان نشود. اما از لابه لای همان مطالب ذکر شده شان می توان فهمید که چه مطالبی را ذکر نکرده اند.
اسناد و مدارک این ماجرا در کتب شیعه و سنی در کتاب «مأساة الزّهراء» نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی، ج دوم بیان شده است.
منابع اهل سنت:
1- الملل والنحل الشهرستانی ج 1، ص 57.
2- مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 358 (به نقل از ((المعارف)) ابن قتیبه).
3- الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه، ص 160.
4- انساب الاشراف بلاذری، ج 1، ص 586.
5- العقد الفرید ابن عبد ربه، ج 4، ص 259.
6- الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17.
پی نوشتها:
[1]. احقاق الحق، جلد 10، ص 16؛ فضائل خمسه، ج 3، ص 153 و 155.
[2]. مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 30 و 31.
[3]. فضائل خمسه، ج 3، ص 204.
[4]. بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثبات الوصیة.
[5]. انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة.
[6]. العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، 1953 و 1372.
[7]. الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی.
برگرفته از:
http://www.shirazi.ir/monasebat/06-jamadi-2/v_hazrate.zahra/01.htm
http://www.soalcity.ir/node/643
فاطمه به چه معناست؟ PDF چاپ نامه الکترونیک
نوشته شده توسط zebardast
یکشنبه ۰۶ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۰۰
فاطمه دقیقا به چه معناست و چرا پیامبر این اسم را برای تنها دخترشان انتخاب نمودند؟
این پرسش را میتوان در دو جنبه مورد بررسی قرار داد:
1 – آیا هر نامی که بر اشخاص مختلف؛ حتی فرزندان پیامبران و پیشوایان؛ نهاده میشود، لزوما باید دلیل خاصی داشته و نشانگر ابعاد وجودی صاحب آن نام باشد؟
2 – آیا انتخاب نام فاطمه برای دختر پیامبر اکرم(ص)، دلیل خاصی داشته است و این نام، بیانگر چه موضوعی میباشد؟
در ارتباط با بخش اول، باید گفت که از پیشوایان ما منقول است که انتخاب نام خوب و مناسب برای فرزند، اولین نیکی به او میباشد[1]و طبیعی است که والدین؛ با سلیقههای متفاوت خود؛ نام های مختلفی را برای فرزندان انتخاب نمایند و دین اسلام، اگرچه توصیههای گوناگونی در این ارتباط بیان نموده، اما این سفارشات، جنبۀ الزامی نداشته و اشخاص مجازند؛ به شرط نداشتن مفهوم شرکآلود و ضد ارزش؛ هر نام مورد علاقۀ خود را بر فرزندان خود بگذارند[2]. در همین راستا، پیامبر اکرم(ص)، بعد از اظهار دین اسلام و گسترش آن، این سیاست را دنبال ننمود تا اسامی تمام یاران خود را تغییر داده و لزوما نام جدیدی برای آنان برگزیند که نشانگر ایمان و اسلام آنان باشد. وجود نام هایی همانند عمار و مصعب و مقداد و ... در میان یاران پیامبر؛ که مفهوم دینی در آنها وجود نداشت؛ این موضوع را تأیید مینماید. البته روایات بسیاری وجود دارند که ایشان، تنها آن دستۀ از اسامی را تغییر میدادند که یا دلالت بر شرک و بتپرستی مینمودند و یا معانی ناپسندی داشتند[3]. البته، با وجود آزاد بودن اشخاص در انتخاب نام، سزاوار است که انتخاب بهتری داشته و نام مناسبتری را برگزیند و به سفارشات پیشوایان در این زمینه عمل نماید که به یکی از آنها اشاره مینماییم:
امام باقر(ع) میفرمایند: راستترین اسامی آن است که بر بندگی دلالت نماید و بهترین آنها اسامی انبیاء است[4].
آنچه بیان شد، تحلیلی مختصر در مورد کلیت نامگذاری بود، اما ؛ همان گونه که در پرسش خود نیز اشاره فرمودید؛ برخی از نام ها، همانند نام مقدس "فاطمه"؛ که خداوند آن را انتخاب نموده و به پیامبر(ص) الهام فرمود، باید با نام های دیگر متفاوت بوده و به نحوی، گوشهای از ابعاد شخصیتی صاحب آن نام را در خود جای داده باشد. البته نیازی نیست که چنین نامی، منحصر در شخص مورد نظر بوده و سابقۀ قبلی نداشته و یا اینکه انتخاب آن برای دیگران ممنوع باشد.
نام فاطمه(س) از ریشۀ "فطم" به معنای کندهشدن و جدا شدن میآید[5].
حال چرا دختر پیامبر(ص) بدین اسم، نامیدهشد؟ روایات مختلفی در بررسی این موضوع وارد شدهاست و با وجود اینکه هر کدام از آنها به یک جنبۀ از دلایل میپردازد، ولی با مروری در همۀ آنها، تعارضی در مفاد آنها نمییابیم، بلکه هر کدام از این روایات، به نوعی مکمل روایات دیگر میباشند. بر همین اساس، تعدادی از این روایات را جهت اطلاع نقل مینماییم:
الف: یونس بن ظبیان روایت مینماید که امام صادق(ع) از من پرسید: آیا میدانی که تفسیر فاطمه چیست؟ گفتم: مولای من! خودتان تفسیرش را بفرمایید. ایشان فرمودند: فاطمه(س) از هرگونه بدی و زشتی جدا شدهبود (فطمت من الشر) و اگر مولی علی(ع) با او ازدواج نمینمود، از ابتدای خلقت، هیچ شخص همتراز و صلاحیتداری برای ازدواج با او پیدا نمیشد[6]!
ب: امام رضا(ع) به نقل از پدرانشان از پیامبر اکرم(ص) روایت مینمایند که ایشان فرمودند: به این دلیل اسم دخترم را "فاطمه" انتخاب نمودم، چون خداوند او و دوستانش را از آتش جهنم جدا نمودهاست[7].
ج: امام باقر(ع) میفرمایند:زمانی که فاطمه(س) پا به دنیا گذاشت، خداوند به فرشتهای وحی نمود تا نام فاطمه را در زبان پیامبر(ص) جاری نماید، سپس خداوند، خطاب به فاطمه(س) فرمود که من تو را با علم و دانش پرورش داده و از هرگونه پلیدی جدا نمودم[8]. و ...
در پایان، باید بدانیم که دختر گرامی پیامبر(ص) که طبق نقل تمام مسلمانان؛ چه شیعه و چه اهل سنت؛ پارهای از تن ایشان بوده و آزار و اذیت ایشان، همانند آزار پیامبر(ص) میباشد[9]، سزاوار انتخاب نام مناسبی بوده، تا گوشهای از شخصیت و ابعاد معنوی این بانوی بزرگوار، با کمک این نام، به جهانیان معرفی شود. بر همین اساس، معتقدیم که خداوند، این نام مبارک را برای ایشان برگزیده است.
منابع:
[1] - حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 21، ص 389-388، روایت 27374، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه ق.
[2] - همان، ج 21، ص 389-388، روایت 27374.
[3] - همان، ج 21، ص 390، روایت 27379.
[4] - همان، ج 21، ص 391، روایت 27381.
[5] - ابن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 454.
[6] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 10، باب 2، روایت 1، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه ق.
[7] - همان، ج 43، ص 12، روایت 4.
[8] - همان، ج 43، ص 13، روایت 9.
[9] - صحیح بخاری ، ج 4 ، ص 219، دار الفکر، بیروت، 1401 ه ق.
برگرفته از سایت : http://www.ahl-ul-bayt.org/fa.php/page,12183A15546.html
پیامبر ما کیست؟ PDF چاپ نامه الکترونیک
نوشته شده توسط zebardast
دوشنبه ۰۹ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۰۵:۲۳
اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبی» مورد خطاب قرار میدهد و او را به عنوان انسانی الگو برای تمام جهانیان معرّفی مینماید: «لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» «در(سیره و سخن) پیامبر خدا برای شما الگوی نیکویی است.»او به حقّ دارای اخلاقی کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانی بود.
خدایش او را چنین می ستاید: «إِنّک لَعَلی خُلُق عَظیم» «ای پیامبر تو دارای بهترین اخلاق هستی.» «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» «اگر تندخو و سخت دل می بودی مردم از اطرافت پراکنده می شدند.» از این رو، یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانی او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نیایش همیشه می گفت: «خدایا از بیکارگی و تنبلی و زبونی به تو پناه می برم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض می نمود.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت می کرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمی شد و هیچ گاه در معامله سختگیری نمی کرد و با کسی مجادله و لجاجت نمی نمود و کار خود را به گردن دیگری نمی انداخت.
او صدق گفتار و ادای امانت را قوام زندگی می دانست و می فرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
می فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یاری نما! اصحاب گفتند: معنی یاری کردن مظلوم را دانستیم، ولی ظالم را چگونه یاری کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسی ستم کند!
پیامبران سیمایی دوست داشتنی دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیّت بیشتر از اُبّهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزی که چشمها را خیره می دارد ساطع است ، پرتویی که همچون «لبخندِ سپیده دم» محسوس است امّا همچون راز غیب مجهول.
ساده ترین نگاهها آن را به سادگی می بینند امّا پیچیده ترین نبوغها به دشواری میتوانند یافت.
روحهایی که در برابر زیبایی و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یک «عشق»، برق یک «امّید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس می کنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستی بخش اندیشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سکوتشان و زندگی کردنشان می بینند، می یابند و لمس می کنند.
و به روانی و شگفتی، «الهام» در درونشان جریان می یابد و از آن پُر، سرشار و لبریز می شوند.
و این است که هر گاه بر بلندی قلّه تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پی این چهره های ساده امّا شگفت می بینیم که «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهیم، نوح، موسی و عیسی، پیامبران بزرگِ تاریخ این چنین بوده اند.
امّا محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)که خاتم الانبیا است چگونه است؟
در برابر کسانی که با وی به مشاجره برمی خاستند وی تنها به خواندن آیاتی از قرآن اکتفا می کرد و یا عقیده خویش را با سبکی ساده و طبیعی بیان می کرد و به جدل نمی پرداخت.
زندگی اش، پارسایان و زاهدان را به یاد می آورد.
گرسنگی را بر سیری ترجیح میداد گاه خود را چندان گرسنه می داشت که بر شکمش سنگ می بست تا آزارِ آن را اندکی تخفیف دهد.
در برابر کسانی که او را می آزردند چنان گذشت می کرد و بدی را به مِهر پاسخ می داد که آنان را شرمنده می ساخت.
هر روز، از کنار کوچه ای که می گذشت، یهودی ای طشت خاکستری گرم از بام خانه بر سرش می ریخت و او بی آنکه خشمگین شود، به آرامی رد می شد و گوشه ای می ایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه می افتاد.
روز دیگر با آنکه می دانست باز این کار تکرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمی کرد.
یک روز که از آنجا می گذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبری نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه ای گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه ای احساس کرد که گویی سالها است با وی سابقه دیرین دوستی و آشنایی دارد.
مرد یهودی در برابر چنین چشمه زلال و جوشانی از صفا و مهربانی و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه های شومِ بدپسندی و آزارپرستی و میل به کجی و خیانت از ضمیرش پاک گردید.
چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامی داشت.
زندگی اش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقی اش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندی اندیشه و زیبایی روح را الهام می داد.
سادگی رفتارش و نرمخویی و فروتنی اش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمی کاست.
هر دلی در برابرش به خضوع می نشست و هر غروری از شکستن در پای عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب می شد.
در هر جمعی برتری او بر همه نمایان بود.»
صفات و ویژگیهای پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)
از آشکارترین صفات رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که غرورِ پیروزی او را نمی گرفت، چنان که در بازگشت از نبرد بدر و فتح مکّه نشان داد، و نیز از شکست نا امید نمی شد، همان طور که شکست احد بر وی تأثیر نداشت، بلکه پس از آن به سرعت برای جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نیز نقض پیمان بنی قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تأثیری نگذاشت، بلکه او را ثابت قدم گردانید.
از صفات دیگر او احتیاط و پرهیز بود که نیروی دشمن را بدین وسیله ارزیابی کرده، برای مقابله با او به تهیّه ابزار و تجهیزات دست می زد.
حتّی هنگام اقامه نماز نیز احتیاط را از دست نمی داد، بلکه مراقب و هوشیار بود.
صفت دیگر او نرمی همراه با صلابت بود که در شرایط متغیّر جنگی از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغییر این شرایط، دستورها و احکام جدیدی صادر می کرد.
سرعت در فرماندهی نزد او، برای مقابله با مسائل جدّی، شرطی اساسی بود و به تمرکز فرماندهی، توجّه و تأکید فراوان داشت.
با یاران و قوم خود رفتاری مبتنی بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت می کرد.
به کوچک رحم میکرد، بزرگ را گرامی می داشت، یتیم را خشنود کرده و پناه می داد، به فقیران و مسکینان نیکی و احسان می کرد، حتّی به حیوانات هم ترحّم می نمود و از آزار آنها نهی می کرد.
از مهمترین نمونه های انسانیّتِ رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که آن حضرت نیروهایی را که برای سرایا و جنگ با دشمن اعزام می کرد به دوستی و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیّت و سفارش می فرمود.
او بیشتر دوست داشت دشمن را به سوی صلح منقاد کند، نه این که مردانِ ایشان را بکشد.
آن حضرت سفارش می کرد تا پیر مردان، کودکان و زنان را نکشند و بدن مقتول را شکنجه و مُثله نکنند.
وقتی قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادی آنان را لغو و با تقاضای ایشان، برای تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود.
او به صلح کامل در جهان دعوت می کرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچاری، پرهیز داشت.
نامه هایی که به سوی پادشاهان می فرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّین بود و آن را برای آغاز کلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) در جنگها بیش از یک فرمانده تعیین می کرد، ضوابطی دقیق برای فرماندهی لشکر و تقویت آن قرار می داد و بین اصول سیاسی و نظامی ارتباط برقرار می ساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزی برای انضباط، انقیاد و فرمانبرداری می دانست.
او برنامه ریزی جدّی، سازماندهی نمونه و فرماندهی برتر را بنیاد گذاشت، و فرماندهی لشکر را بر اساس شایستگی و شناخت برگزید.
لشکر را به طور یکسان در فرماندهی خود جمع کرد، و از آنچه که در وسع و توانایی رزمندگان بود بیشتر به آنان می بخشید.
برخی از اسرار صلوات خداوند و فرشتگان بر پیامبر اکرم
خدای سبحان و فرشتگانش پیوسته بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درود می فرستند ـ این استمرار، از فعل مضارعِ "یُصلّون"(17)استفاده می شود ـ راز و رمزهایی دارد که گوشه ای از آن را می توان در همین مطلب جست وجو کرد؛ زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بلندای حیاتِ متألّهانه می درخشد و بزرگ ترین سایه ی خدا بر مُلک و ملکوت را تشکیل می دهد و چون نور الهی براساس "کلّ یوم هو فی شأن"،(18)پی در پی جدید است، وجود نورانی پیامبر که سایه ی نور خداست، لحظه به لحظه تازه و کمالات و زیبایی های او نیز آن به آن، جدید و تازه است و این همه زیبایی و کمال جدید، درودی نوبه نو می طلبد.
این درودهای بی پایان از سوی خدای سبحان، فرشتگان و همه ی پرهیزگاران و مؤمنان، بسان باران رحمت بر بلند ترین و دل نواز ترین و روح انگیزترین سایه سارِ هستی، یعنی رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرومی بارد؛ "إنّ الله و مَلَـئِکتَهُ یصلّون علی النّبیّ یَـأَیُّهَا الّذین ءَامَنُوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً"(19)و همین درودِ بی پایان مؤمنان، هر لحظه فیض جدیدی به ارمغان می آورد و هستیِ درود فرستندگان را نوبه نو نورباران می کند و در ساحت روح مؤمن، راهی برای خمودی، تیرگی و افسردگی بازنمی گذارد.
1 - بقره : 23 .
2 - بقره :285.
3 - اسراء: 74.
4 - احزاب : 33.
5 - آل عمران:164.
6 - نساء : 65.
7 - احزاب : 6.
8 - انعام: 161-163.
9- نساء: 113.
10 - انفال:33.
11 - توبه : 40.
12 - توبه : 128.
13 - اسراء : 1.
14 - انبیاء: 107.
15- احزاب : 21.
16 - احزاب : 40.
17. ـ سوره ی احزاب، آیه ی 56.
18. سوره ی الرحمن، آیه ی 29.
19. سوره ی احزاب، آیه ی 56.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع: http://www.bibaknews.org/articel.php?id=140000000202
http://www.bibaknews.org/articel.php?id=140000000197
گزیده ای از سخنان گهربار امام حسن عسکری علیه السلام PDF چاپ نامه الکترونیک
یکشنبه ۰۱ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۳۲
گزیده ای از سخنان گهربار امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسگری (علیه السلام) : گرچه خداوند در نظام حکیمانه آفرینش ارتزاق ( روزی ) مردم را تضمین کرده است ولی مبادا اندیشه ی ضمانت خداوند رازق مغرورتان سازد و شما را از انجام فریضه کار و کوشش بازدارد. الحدیث جلد 3 صفحه 1
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرموده است : جود و سخا اندازه ای دارد که اگر از آن تجاوز کند اسراف میشود ، احتیاط و محکم کاری اندازه ای دارد که اگر از حدش فزونتر شد ترس خواهد بود ، صرفه جویی و اعتدال در صرف مال اندازه ای دارد که اگر از آن بیشتر شود بخل است و شجاعت و دلیری اندازه ای دارد که اگر از حدش بگذرد تهور و بی باکی خواهد بود. الحدیث جلد 1 ص 78
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) : دوست شخص نادان همواره در زحمت و ناراحتی است. الحدیث جلد 2 صفحه 95
امام حسن عسکری (علیه السلام) : آن کس که برادر خود را در خلوت اندرز و نصیحت گوید به وی جمال و زیبایی بخشیده است و کسی که به برادرش آشکارا (در برابر دیگران) نصیحت و اندرز گوید وی را نامزین (کوچک) ساخته است. الحدیث جلد 2 صفحه 129
امام حسن عسکری (علیه السلام) : نفوذ شرک در ضمیر مردم ، پنهانتر از آن است که مورچه سیاهی در شب تیره و تاریکی روی گلیم سیاهی راه برود. (وقتی بشر در آن شرایط تاریک و سیاه از راهرفتن مور آگاه نشود ، قطعاً از شرک ، که پنهانتر از آن است ، آگاه نخواهد شد.) الحدیث جلد 2 صفحه 171
امام حسن عسکری (علیه السلام) : معیار بندگی و عبادت ، بسیاری روزه و نماز یعنی روزه و نماز مستحبی نیست ، بلکه عبادت ، بسیاری تفکر در آفریده خداوند و تعقل در آیات حکیمانه پروردگار جهان است .الحدیث جلد 2 صفحه 251
امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرمایند : خداوند به پدر و مادر، پاداش بزرگی عنایت می فرماید ، آنان می گویند پروردگارا این همه تفضل درباره ما از کجاست ؟ اعمال ما شایسته چنین پاداشی نیست . در جواب گفته می شود : این همه عنایت و نعمت پاداش شماست که به فرزند خود ، کتاب خدا را آموختید و او را در آئین اسلام ، بصیر و بینا ، تربیت کردید .الحدیث جلد 2 صفحه 385
امام حسن عسکری (علیه السلام) : شیعیان ما در یک اندوه دائم به سر می برند تا فرزندم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نوید ظهورش را داده ظاهر شود. کتاب وسائل الشیعه جلد 2 صفحه 908
امام حسن عسکری (علیه السلام) به ابن بابویه فرمود : بر تو باد به صبر و انتظار فرج چون پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمود : برترین اعمال امتم انتظار فرج است. منتخب الاثر صفحه 234
سخنان مقام معظم رهبری در مورد امام رضا(ع) PDF چاپ نامه الکترونیک
پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱ ساعت ۰۵:۲۵
سخنان مقام معظم رهبری در مورد امام رضا(ع)
باید اعتراف کنیم که زندگى ائمه ، علیهمالسلام، بدرستى شناختهنشده و ارج و منزلت جهاد مرارتبار آنان حتى بر شیعیانشان نیز پوشیده مانده است. علىرغم هزاران کتاب کوچک و بزرگ و قدیم و جدید درباره زندگى ائمه ، علیهمالسلام، امروز همچنان غبارى از ابهام و اجمال، بخش عظیمى از زندگى این بزرگواران را فرا گرفته وحیات سیاسى برجستهترین چهرههاى خاندان نبوت که دو قرن و نیم از حساسترین دورانهاى تاریخ اسلام را دربرمىگیرد با غرضورزى یا بىاعتنایى و یا کجفهمى بسیارى از پژوهندگان و نویسندگان روبرو شده است. این است که ما از یک تاریخچه مدون و مضبوط درباره زندگى پرحادثه و پرماجراى آن پیشوایان، تهیدستیم .
ادامه مطلب...