فرازی از سیره رفتاری حضرت فاطمه زهرا (س)
۱۳۹۴-۰۹-۲۳
اشاره
سخن را از این جا آغاز می‏کنیم که طبق نقل جابربن عبدالله انصاری، پیامبراکرم(ص) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خداوند خطاب به شما چنین فرمود :
"یا اَحْمَدُ لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛ ای احمد! اگر تو نبودی، موجودات را نمی‏آفریدم، و اگر علی(ع) نبود، تو را نمی‏آفریدم، و اگر فاطمه(س) نبود شما دو نفر را نمی‏آفریدم."1

نیز پیامبر(ص) فرمود: "رائحةُ الأنبیاء رائحةُ السَّفَرْجَل، وَ رائحَةُ الْحُورِ الْعَیْنِ رائحَةُ الآس، وَ رائحَةُ الْمَلائکَةِ رائحة الْوَرْدِ، وَ رائحة اِبْنَتِی فاطِمَةَ الزَّهْراء رائحةُ السَّفَرْجَلِ والآس وَالْوَرْدِ؛ بوی پیامبران همچون بوی "بِه" است، بوی بانوان بهشت، همچون بوی درخت مورد (شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) می‏باشد، بوی فرشتگان همچون بوی گل سرخ است، و بوی دخترم زهرا(س) همچون بوی به و مورد و گل سرخ است."2

این دو حدیث عمیق، حاکی از آن است که وجود مقدّس حضرت زهرا(س) در جهان معنا و آشکار، عصاره نیکیها و ارزشهاست، و خوی و سرشت و زیبایی ظاهر و باطن پیامبران، بانوان بهشت و فرشتگان، در یکجا در وجود پربرکت حضرت زهرا(س) جمع است. بنابراین زندگی درخشان او، سزاوار و شایسته است که الگوی زندگی انسانها شده تا آنها به سعادت و پیروزی دو جهان نایل شوند، چنان که حضرت قائم آل محمد (ص) او را الگو قرار داده و فرمود: "وَفِی اِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ لِی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ زندگی دختر پیامبر(ص) (حضرت زهرا علیهاالسلام) الگوی شایسته‏ای برای من است."3
بر همین اساس، نظر شما را به چند نمونه از سیره رفتاری آن بزرگ بانوی تکرار ناپذیر تاریخ جلب می‏کنیم، تا درسهای سازنده‏ای فرا راه ما باشد:

حمایت از پیامبر (ص) در خردسالی
پیامبر(ص) در مکّه می‏زیست، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود، حضرت زهرا(س)، در آن هنگام خردسال بود، روزی یکی از مزدوران مشرک به تحریک ابوجهل، با افکندن شکمبه گوسفند به طرف پیامبر(ص) که در سجده به سر می‏برد، به آن حضرت اهانت کرد، و همپالکی‏های او خندیدند، در این هنگام که هیچ کس جرئت دفاع از پیامبر(ص) را در خود نمی‏دید، حضرت زهرا(س) با شتاب خود را به پیامبر(ص) رسانید، شکمبه را به کنار انداخت، و با صلابت و شجاعت، ابوجهل و مزدورانش را زیر رگبار سرزنش خود قرار داد، و آنها را با شمشیر زبان، مجازات نموده و نفرین کرد.4

نیز در یکی از روزها فاطمه(س) در کنار کعبه بود، گروهی از مشرکان را در حجر اسماعیل دید، هوشمندانه کنجکاوی کرد تا علّت اجتماع آنها را دریابد، چنین دریافت که آنها با سه بت لات، عُزّی و منات پیمان می‏بندند تا به طور گروهی به پیامبر(ص) حمله کرده او را بکشند، فاطمه(س) در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود، با شتاب به محضر پدر آمد و توطئه مشرکان را گزارش داد.

پیامبر(ص) از دخترش آب طلبید و وضو ساخت و سپس کنار کعبه رفت، هنگامی که مشرکان پیامبر را دیدند، به یکدیگر گفتند: "این است که می‏آید..." آنها با دیدن چهره نورانی و شکوهمند پیامبر(ص) آن چنان سرافکنده و وامانده شدند که هیچ کدامشان جرئت دست درازی به سوی آن حضرت را نیافتند، پیامبر(ص) مشتی خاک از زمین برداشت و به صورت آنها پاشید و فرمود: "شاهَتِ الْوُجُوهُ؛ زشت باد روی شما." آن خاک به هر کدام از آنها رسید، در روز جنگ بدر به دست دلاورمردان اسلام هلاک شد.5

ارزش علم و آگاهی بخشی
حضرت زهرا(س) به علم و دانش و آگاهی بخشی، اهمیت بسیار می‏داد، و خود مخزن علم الهی بود، و اندوخته‏های علم لدنّی و اکتسابی او در سطحی بود که امامان معصوم(ع) از آن استفاده می‏بردند، و از آن به عنوان "مصحف فاطمه" یاد می‏کردند6 در این راستا نظر شما را به حادثه جالب زیر که بیانگر جدّیت حضرت زهرا(س) به آگاهی بخشی است جلب می‏کنیم:
روزی بانویی به محضر حضرت زهرا(س) آمد و عرض کرد: "مادرِ ناتوانی دارم که درباره نماز به احکام و مسائلی ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احکام را از شما بپرسم." فاطمه زهرا(س) فرمود: بپرس.

او ده سؤال، پشت سرهم پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد، آن‏گاه از بسیاری سؤال خود شرمنده شد و عرض کرد: "ای دختر رسول خدا، بیش از این شما را زحمت نمی‏دهم." فاطمه(س) فرمود: آنچه نمی‏دانی بپرس، آیا شخصی را می‏شناسی که در برابر صدهزار دینار (مثقال طلا) اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینی را بالای بام ببرد، و اظهار خستگی کند؟ او عرض کرد: نه. فاطمه(س) فرمود: "من نیز در پیشگاه خدا اجیر شده‏ام که در برابر هر مسأله‏ای که می‏پرسی، و به تو پاسخ می‏دهم، پاداش بسیار بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از گوهر ناب کنند و به من بدهند باز ارزش آن پاداش، بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن هستم که اظهار خستگی نکنم، من از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: علمای شیعه ما در قیامت به مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در راهنمایی مردم، پاداش می‏برند."7

جدّیت در حفظ حریم عفاف
روزی مرد نابینایی، پس از اجازه، به خانه فاطمه(س) آمد، پیامبر(ص) در آن جا حاضر بود، فاطمه(س) خود را از آن نابینا پوشانید و از او فاصله گرفت، پیامبر(ص) به او فرمود: "چرا از مرد نابینا فاصله گرفتی، با این که او تو را نمی‏بیند؟" فاطمه(س) پاسخ داد: "او اگر مرا نمی‏بیند من که او را می‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‏کند." رسول خدا(ص) به نشانه تصدیق گفتار فاطمه(س)، خطاب به او فرمود: "أَشْهَدُ اَنّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛ گواهی می‏دهم که تو پاره تن من هستی."8

جلوه‏ای از ایثار در خانه فاطمه(س)
نیازمندی گرسنه به محضر رسول خدا(ص) آمد، و تقاضای غذا کرد، کمبود غذا به گونه‏ای بود که در خانه فاطمه(س) جز اندکی از آن برای کودکانش نبود، حضرت علی(ع) شبانه آن نیازمند گرسنه را به خانه خود برد و ماجرا را به فاطمه(س) گفت. فاطمه و افراد خانواده‏اش همان اندک غذا را به آن میهمان فقیر دادند، و خود در تاریکی در کنار سفره، دهان خود را تکان می‏دادند تا فقیر گمان کند که آنها نیز همراه او غذا می‏خورند، فقیر از آن غذا خورد و سیر شد و در حالی که گمان می‏کرد فاطمه(س) و افراد خانواده‏اش نیز سیر شدند، صبح آن شب، فاطمه و فرزندانش همراه علی(ع) نزد پیامبر(ص) آمدند، پیامبر(ص) به چهره آنها که نشانگر گرسنگی آنها بود نگاه کرد و در حالی که خنده بر لب داشت، آیه نهم سوره حشر را، که در شأن آنها نازل شده بود، خواند: "وَ یُؤثِروُنَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ؛ آنان تهی‏دستان را بر خود مقدّم می‏دارند، هرچند که خود به شدّت در فشار گرسنگی و تهیدستی باشند."9

همسرداری حضرت زهرا(س) و کمال رضایت علی(ع) از او
پیامبر هنگام عروسی زهرا(س) به او فرموده بود: "دخترم! با همسرت رفتار نیکو کن، و در هیچ کاری از دستورش سرپیچی نکن." این سخن همواره آویزه گوش حضرت زهرا(س) بود، او حدود نُه سال که همسر علی(ع) بود، هرگز علی(ع) را ناخشنود نکرد، بلکه همواره مایه نشاط و خشنودی علی(ع) می‏شد، و اندوه علی(ع) با دیدار حضرت زهرا(س) برطرف می‏گشت، در این راستا، حضرت علی(ع) می‏فرماید: "سوگند به خدا من زهرا(س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نکردم، او نیز مرا خشمگین نکرد، و هیچ گاه موجب ناخشنودی من نشد... من هرگاه به چهره زهرا(س) نگاه می‏کردم، هرگونه غم و اندوه از من برطرف می‏شد."10

روزی پیامبر(ص) از علی(ع) پرسید: "زهرا(س) را چگونه همسری یافتی؟." علی(ع) در پاسخ عرض کرد: "نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی طاعَةِ اللّهِ؛ او را در راستای اطاعت خداوند یاوری نیکو یافتم."11
بی‏توقّعی زهرا(س) از همسرش علی(ع) در حدّی بود که در طول نُه سال زندگی مشترک همسری، حتی برای یک بار، تقاضای مادّی از علی(ع) نکرد، روزی به خانه حضرت زهرا(س) غذا نرسید، حضرت زهرا(س) اندوخته غذایی خود را به کودکان گرسنه‏اش داده بود، و خود شب را گرسنه‏تر از آنها به سر برد، علی(ع) بامداد آن شب، از حضرت زهرا(س) تقاضای غذا کرد، حضرت زهرا(س) ماجرا را به عرض علی(ع) رسانید، علی(ع) فرمود: "در چنین وضعی چرا به من نگفتی تا به جستجوی غذا بپردازم؟" فاطمه(س) در پاسخ گفت: "انّی لاَسْتَحْیِی مِنْ اِلهی اَنْ تَکَلَّفَ نَفْسَکَ ما لا تُقَدِّرُ عَلَیْهِ؛ من از خدایم شرم کردم که موجب شوم تا شما خود را در فشار قرار دهی، و بر چیزی که مقدورت نیست، خود را به زحمت افکنی."12

دخالت در امور سیاسی
حضرت زهرا(س) به جهان بینی وسیع اسلام، آگاهی و توجّه کامل داشت، و می‏دانست که بخش وسیعی از اسلام، امور سیاسی است، از این رو به طور جدّی و عمیق، در آن دخالت می‏کرد، مسأله امامت و رهبری، از ارکان اصلی سیاست اسلامی است، آن حضرت برای اثبات امامت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) تا پای جان ایستادگی کرد، و در این راستا به شهادت رسید، هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در این مورد، بیانگر بینش سیاسی او در سطح بسیار عالی و ژرف است. حتی بخشی از وصیّت او جنبه سیاسی دارد و یک نوع مبارزه با خودکامگان تیره‏دل، برای اثبات رهبری حقّ است. و حتّی در یک احوالپرسی ساده، مسائل سیاسی را مطرح می‏کرد؛ به عنوان مثال: یک روز از روزهای آخر عمر زهرا(س)، اُمّ سَلَمه (یکی از همسران پیامبر) برای احوالپرسی به بالین حضرت زهرا(س) آمد و عرض کرد: "حالت چطور است؟!" حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: "اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرْبٍ؛ فَقدِ النَّبِیّ وَ ظُلْمِ الْوَصِیِّ، هُتِکَ وَاللهِ حِجابُهُ، مَنْ اَصْبَحَتْ اِمامَتُهُ مُقْتَضَبَةً عَلی غَیْرِ ما شَرَعَ اللهُ...؛ صبح کردم در حالی که در میان حزن شدید و اندوه بزرگ هستم، از یک سو جدایی و فراق پیامبر(ص)، و از سوی دیگر ظلمی که به وصیّ او علی(ع) روا داشتند، به طوری که حریم حرمتش دریده شد، و به رغم قرآن و سنّت پیامبر(ص) مقام امامتش ربوده شد، و کینه‏های به جا مانده از جنگ بدر و اُحد را آشکار ساختند، بندهای ایمانشان برید، و در نتیجه به جای یاری علی(ع) به سوی دیگران رفتند..."13

پاورقیها:
1 ) علاّمه شیخ عبداللّه بحرانی، عوالم العلوم، ج11، ص26؛ شیخ علی نمازی، مستدرک سفینة البحار، ج3، ص334؛ مولی ابوالحسن فاضل مرندی، مجمع النّورین و ملتقی البحرین،ص187.
2 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج62، ص177.
3 ) همان، ج53، ص180.
4 ) الشّیخ محمد الجُعفی، صحیح بخاری، ج5، ص8.
5 ) الشیخ محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص71.
6 ) اصول کافی، ج1، ص240 ـ 242.
7 ) زین الدّین علی بن احمد عاملی، شهید ثانی، مُنیة‏المرید،ص2.
8 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص91.
9 ) علامه طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص60.
10 ) علی بن عیسی اِربِلی، کشف الغمّه، ج1، ص491 و 492.
11 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص117.
12 ) علی بن عیسی اِربِلی، کشف الغمّه، ج2، ص27 و 28.
13 ) علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج43، ص156 و 157.

منبع :

نشریه پاسدار اسلام ، شماره 178

http://nahad.umz.ac.ir/blog/maresmat/5-22-401.html

پاسخ به مهم‎ترین شبهات وهابیون درباره فاطمیه و شهادت حضرت زهرا(س)

پاسخ به مهم‎ترین شبهات وهابیون درباره فاطمیه و شهادت حضرت زهرا(س)
کلمه "شهادت" در مورد حضرت زهرا(س) یعنی بطلان خلافت دیگران و اثبات حقانیت ولایت مولانا امیرالمومنین علی علیه السلام./ علمای وهابی برای اینکه ولایت حضرت علی(ع) را زیر سوال ببرند و چون پاسخی برای شهادت حضرت زهرزا(س) ندارند، در زمینه زندگی و شهادت حضرت زهرا(س) شبهاتی وارد کرده‌اند./ امام راحل و مقام معظم رهبری با تمام تاکیدی که در بحث وحدت داشته‌اند، نسبب به فاطمیه و مسئله شهادت حضرت فاطمه(س) به هیچ وجه کوتاه نیامدند...
ادامه مطلب...

حضرت زهرا (س) از منظر حضرت علی (ع)
نوشته شده توسط zebardast



اگر چه بیان عظمت مقام حضرت فاطمه علیها السلام در نزد حضرت علی علیه السلام خود تحقیق مستقلی می طلبد لکن در این جا فهرست وار، به ذکر پاره ای از موارد، پرداخته شده تا بیانگر اوج مقام و مرتبه زن در نگرش حضرت باشد. توجه به این نکته نیز در نوشتار زیر حائز اهمیت است که، میزان علاقه امیرالمومنین علیه السلام به همسرش الگویی برای همه خانواده هاست .
مباهات حضرت علی به همسرش فاطمه علیها السلام
شخصیت بزرگی چون علی علیه السلام به همسرش فاطمه علیها السلام افتخار می کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می داند. برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به داشتن همسری فاطمه علیها السلام استناد فرموده اند عبارت است از:
* در پاسخ نامه ای به معاویه از جمله فضیلت ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می فرمایند این است که «بهترین زنان جهان از ماست و حماله الحطب و هیزم کش دوزخیان از شماست».(۱)
*در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه.(۲)
*حضرت علی علیه السلام در ضمن پاسخ به نامه معاویه می نویسد: «دختر پیامبر صلی الله علیه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلی الله علیه وآله همسر من است، نوادگان حضرت احمد صلی الله علیه و آله فرزندان من از فاطمه علیه السلام هستند، کدام یک از شما سهم و بهره ای چون من دارا هستید».(۳)
*در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و این که باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده دار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند می دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] درآورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.(۴)
فاطمه رکن علی است
از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیها السلام می باشد رکن بودن برای علی است. در حدیثی می خوانیم پیامبر صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام فرمودند: «سلام الله علیک یا ابا الریحانتین فعن قلیل ینهد رکناک»(۵)
چه تعبیر لطیف و زیبایی! همان تعبیر حضرت علی علیه السلام در مورد زن که فرمودند زن ریحانه است. پیامبر نیز فرمودند: «سلام بر تو ای پدر دو گل [زینب و ام کلثوم]. به زودی دو رکن تو از دست می روند».
علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «این یکی از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: «این رکن دیگر است».
مددکار اطاعت الهی
انبیاء و پیشوایان معصوم، تنها راه سعادت و خوشبختی انسان ها را پیروی از دستورات الهی می دانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.
می خوانیم علی علیه السلام در پاسخ پیامبر که سوال کردند: «همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند: «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند». (۶)
تمسک علی علیه السلام به کلام زهرا علیها السلام
حضرت در حدیث اربع مائه بعد از این که فرمودند در مراسم تجهیز مرده ها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان فاطمه بنت محمد صلی الله علیه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی هاشم فقالت دعوا التعداد و علیکم بالدعاء» حضرت زهرا علیها السلام بعد از ارتحال رسول اکرم صلی الله علیه و آله به زنان بنی هاشم که او را یاری می کردند و زینت ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده اند، فرمود: این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش نمایید». (۷)
با این که حضرت علی علیه السلام معصوم بوده و تمام گفته های او حجت است، ولی برای تثبیت مطلب به سخن زهرا علیها السلام تمسک می کند. این نشانگر عصمت حضرت صدیقه طاهره علیها السلام بوده و این که تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از این جهت فرقی بین زن و مرد نیست.
تنها تسلی بخش علی علیه السلام
حضرت بعد از شهادت حضرت فاطمه خطاب به ایشان فرمودند: «بمن العزاء یا بنت محمد؟ کنت بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک؟* با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می یافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟».(۸)
غضب خداوند به غضب فاطمه علیها السلام
حضرت علی علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل نموده که ایشان فرمودند: «ان الله عزوجل لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها* خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه خشمگین و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می شود». (۹)
برگزیده پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیها السلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری* یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است».(۱۰)
تکرار مصیبت فقدان پیامبر صلی الله علیه و آله
هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه و بیان وصایا و حلالیت ایشان، حضرت در پاسخ می گوید: «پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامی تر و نیکوکارتر از آن هستی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه نمودی، یقیناً مصیبت تو بزرگ است مصیبتی که هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی تواند جایگزین آن شود».(۱۱)
مقدم نمودن خواست فاطمه بر خواست خویش
در هنگام وصیت حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو، سپس امام سر مبارک فاطمه علیها السلام را به سینه چسباند و گفت: «هرچه می خواهی وصیت کن، یقیناً به عهد خود وفا کرده، هرچه فرمان دهی انجام می دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم می دارم.»(۱۲)
پایان شکیبایی علی علیه السلام
علی علیه السلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیها السلام تأثر و تألم خود را چگونه اظهار می دارد، تا آن جا که بعد از دفن همسر گرامیش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلی الله علیه وآله عرضه داشت: «خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری از دست رفته، اما آن چنان که در جدایی تو صبر کردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره ای ندارم شکیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی گشاید. چشمم بی خواب، و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن گرداند. مرگ زهرا ضربه ای بود که دل را خسته و غصه ام را پیوسته گردانید و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید... اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه این جا [کنار قبر زهرا علیها السلام ] می ماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزند مرده، اشک از دیدگانم می راندم.»(۱۳)
پی نوشت ها :

۱. بحارالانوار/ ج ۴۱/ ص ۱۵۱ و ۲۲۴.
۲. نهج البلاغه.
۳. احتجاج/ ج ۱/ ص ۱۳۵.
۴. همان/ ص ۱۲۳.
۵. ذخائرالعقبی فی مناقب ذوی القربی/ ص ۵۶.
۶. بحارالانوار/ ج ۴۳/ ص ۱۱۷.
۷. زن در آئینه جمال و جلال/ ص ۴۲.
۸. فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفی/ ص ۵۷۸.
۹. کنزالعمال/ ج ۱۲/ ص ۱۱۱.
۱۰. نهج البلاغه/ فیض الاسلام/ خطبه ۱۹۳.
۱۱. فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد/ ص ۶۱۰- ۶۰۹.
۱۲. همان.
۱۳. اصول کافی/ ج ۱/ ص ۱۵۹.

http://www.karballa.ir/index.php

متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) PDF چاپ نامه الکترونیک
شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۲ ساعت ۰۴:۴۳

متن وصیتنامه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

بسم الله الرحمن الرحیم
هذا ما اوصت به فاطمة(سلام الله علیها) بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله)
اوصت و هی تشهد أن لا إله إلا الله و أن محمد(صلی الله علیه و آله) عبده و رسوله
و ان الجنة حق و النار حق و ان الساعة آتیة لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور
یا علی! انا فاطمة(سلام الله علیها) بنت محمد(صلی الله علیه و آله)
زوجنی الله منک لاکون لک فی الدنیا و الآخرة
انت أولی بی من غیری حنطنی غسلنی کفنی بالیل و صل علی و ادفنی بالیل
و لا تعلم احدا
و استودعک الله و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة

به نام خداوند بخشنده مهربان
این وصیت نامه فاطمه(سلام الله علیها) دختر رسول(صلی الله علیه و آله) خداست،
در حالی که وصیت می کند که شهادت می دهم،
خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و پیامبر اوست
و بهشت حق است و آتش جهنم حق است و روز قیامت فرا خواهد رسید، شکی در آن نیست
و خداوند مردگان را زنده وارد محشر می کند.
ای علی! من فاطمه(سلام الله علیها) دختر محمد(صلی الله علیه و آله) هستم،
خدا مرا به ازدواج تو درآورد، تا در دنیا و آخرت برای تو باشم.
تو از دیگران بر من سزاوارتری،
حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن
و هیچ کسی را اطلاع نده!
تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=50244



نقش حضرت زینب (علیها السلام) از کربلا تا شام PDF چاپ نامه الکترونیک
یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۴۵
نقش حضرت زینب (علیها السلام) از کربلا تا شام

نویسنده: محمدحسین مهورى

در تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى بودند که با حضور فعّال در صحنه‏ هاى حسّاس سیاسى و اجتماعى، مسیر تاریخ را تغییر دادند. از جمله این زنان، حضرت زینب(س) بود که با حضور درنهضت کربلا، مسؤولیت بزرگى را بر عهده گرفت.
به اعتقاد نویسنده، حضرت زینب(س) براى ایفاى مسؤولیت بزرگ پیام رسانى از دوران کودکى تحت تربیت پیشوایان معصوم قرار گرفت و امام حسین(ع) نیز در مسیر حرکت به کربلا، با سخنان وتوصیه ‏هایى، خواهرش را آماده ‏تر کرد. مقاله در تبیین نقش حضرت زینب در روز عاشورا و نیز پس ازآن در دفاع از جان امام سجاد(ع) و حمایت از زنان و کودکان به تفصیل سخن گفته است و در پایان به نقش آن حضرت در کوفه و شام و در برابر ابن ‏زیاد و یزید به اجمال پرداخته است.

حضور زنان در صحنه اجتماع
مشارکت و حضور زنان در صحنه‏ هاى گوناگون جامعه از مسائلى است که در زمان حاضر پیرامون آن فراوان سخن گفته مى‏ شود. اصل حضور بانوان در صحنه اجتماع مسأله ‏اى مورد توافق است اما در شرایط و محدوده آن اختلاف است. آنچه در این باره به طور بسیارفشرده و مختصر مى‏ توان گفت؛ این است که، هر کار جمعى و گروهى نیازمند افرادى با تخصص ‏ها و مهارت‏ هاى گوناگون است که به هر یک از آنان مسئولیتى متناسب با تخصص و مهارتش واگذار شود. به کار گرفتن اعضاى یک مجموعه در کارى بر خلاف تخصص ومهارتش سبب ناکارآمدى آن گروه و به هدر رفتن تلاش آنان خواهد شد. شادابى و نشاط هرجامعه و تربیت نسل جدید در گرو این است که بشر از دو جنس مخالف زن و مرد، باساختمان وجودى و روحیات متفاوت و گوناگون آفریده شوند، و هر یک از آنان متناسب باشرایط جسمى و روحى خود عهده ‏دار انجام مسئولیتى گردند. در این صورت است که پیوندخانواده مستحکم مى‏ گردد، در پرتو آن به جامعه روح نشاط و شادابى دمیده مى‏ شود، و فرزندانى با شخصیت، با ایمان، لایق، نوع دوست، راستگو و درستکار به جامعه تحویل مى‏ گردد؛ ولى اگر هر یک از زن و مرد وظیفه ‏اى را که جهان تکوین و نظام آفرینش بر اساس شرایط جسمى و روحى به عهده آنان گذاشته، به خوبى انجام ندهند و به کارى دیگر مشغول شوند، بنیان خانواده متزلزل مى ‏گردد و در نتیجه جامعه گرفتار اختلال فرهنگى و تربیتى خواهد شد.
وظیفه اصلى زنان و بانوان هر جامعه تربیت و پرورش نسل جدید آن جامعه و گرم نگه داشتن کانون خانواده است؛ از این رو اشتغال به هر کارى که زنان را از انجام این وظیفه خطیر بازدارد، آنان را از رسالت اصلى خود بازداشته است و علاوه بر آنکه زیان‏هاى غیر قابل جبرانى بر جامعه وارد مى ‏سازد، زنان را نیز از شخصیت و هویت واقعى خود تهى نموده، به آنها شخصیت کاذب و دروغین مى ‏بخشد؛ چرا که کمال و شخصیت هر انسان در آن است که توانایى‏ ها و استعدادهاى خود را به خوبى بشناسد و آنها را به فعلیت برساند. بنابراین یک اصل مهم و اساسى که در مشارکت زنان درصحنه‏ هاى گوناگون جامعه باید به آن توجه شوداین است که پذیرش هرگونه مسئولیتى از سوى آنان نباید به وظیفه اصلى آنها که تربیت نسل جدید جامعه و گرم نگهداشتن کانون خانواده است کم‏ترین لطمه و آسیبى وارد سازد.
نکته دیگرى که در مشارکت زنان در صحنه ‏هاى گوناگون اجتماعى و سیاسى باید موردتوجه قرار گیرد، حفظ حدود شرعى و حریم عفت، حیا و پاکدامنى و دورنگهداشتن میدان کار و مسئولیت از هرگونه تمتع و بهره‏ گیرى‏ هاى جنسى است. کشانده شدن مسائل جنسى به صحنه جامعه، علاوه بر آن که بنیان و اساس خانواده را متزلزل مى‏ کند بیش‏ترین و بزرگ‏ترین ضربه را به شخصیت و هویت زنان وارد مى ‏سازد، و شخصیت آنان را در حدّ ابزار و وسیله ‏اى براى کامیابى و کامجویى مردان هوسران و یا وسیله ‏اى در جهت منافع مادى دنیاپرستان و مطامع سیاسى سیاستمداران تنزل مى‏ دهد.
بنابراین مشارکت زنان وبانوان در صحنه‏ هاى گوناگون اجتماعى و سیاسى باید با رعایت کامل و دقیق این دو اصل مهم و اساسى صورت پذیرد.
تاریخ اسلام زنان مؤمن و فداکار بسیارى را سراغ دارد، که علاوه بر انجام مسئولیت و رسالت خود در خانواده و رعایت کامل شئون عفت و پاکدامنى با حضور فعال خود درصحنه‏ هاى حساس سیاسى و اجتماعى مسیر تاریخ را تغییر داده‏ اند و بدین وسیله نام خود رادر زمره مردان و زنان تاریخ ساز به ثبت رسانده ‏اند.
بدون شک زینب کبرا (س) یکى از زنانى است که به عنوان الگو و اسوه براى همه زنان ومردان آزاده، آزادی خواه و ظلم ستیز در همه زمان‏ها مطرح است.
گرچه سخن گفتن از شخصیت حضرت زینب(س) کارى بس دشوار است و از حد توان امثال نگارنده خارج است؛ ولى براى انجام وظیفه و اداى دین خود برآن شدیم تابه طورفشرده و در حدّ توان اندک و ناچیز خود به بررسى حضور سیاسى حضرت زینب(س) درنهضت سیدالشهدا(ع) بپردازیم.

شخصیت حضرت زینب(س)
پیش از پرداختن به حضور سیاسى حضرت زینب، شایسته است نگاهى گذرا به شخصیت این بانوى عظیم الشأن بیفکنیم. زینب کبرا(س) تحت تربیت پدر و مادرى همچون حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) و با شایستگى و استعداد ذاتى که از آن بهره‏ مند بود به مراتب عالى از فضائل و کمالات انسانى دست یافت. او همانند پدر و مادرش جامع همه کمالات و صفات پسندیده بود.
سخنرانى ‏هاى او در کوفه و شام خاطره خطبه ‏هاى پدرش - امیرمؤمنان(ع) - را در یادها زنده کرد. زینب کبرا(س) یکى از محدثان و راویان حدیث به شمار مى ‏آید. و درسنین ‏کودکى، در حالى که بیش از پنج یا شش سال از عمرش نمى‏ گذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا(س) را با آن مضامین بسیار بلند و عالى شنید و پس از آن براى دیگران نقل مى‏ کند. عبدالله ‏بن‏ عباس، شاگرد برجسته حضرت على(ع) و مفسر قرآن کریم، خطبه فدک حضرت زهرا(س) را از زینب(س) نقل مى ‏کند و از آن بانوى بزرگ با عنوان «عقیلتنا؛ عاقل و داناى ما» یاد مى‏ کند.[1]
زینب(س) از جنبه عبادت در حدّى بود که در دوران اسارت و سخت‏ ترین شرایط جسمى و روحى که ممکن است براى یک انسان پیش آید، شب زنده ‏دارى و نماز شبش ‏ترک نگردید،[2] در حالى که در شرایطى به مراتب آسان ‏تر و سهل‏ تر از آن انسان‏ هاى معمولى قادر به حفظ برنامه ‏هاى عادى و معمولى زندگى خود نیستند عبادت و اطاعت خدا، حضرت زینب(س) را از مصادیق روشن و بارز این حدیث قدسى قرار داده بود که خداوندمتعال‏ مى‏ فرماید:
«یابن آدم، انا اقول للشى‏ء کن فیکون، اطعنى فیما امرتک اجعلک تقول للشى‏ء کن فیکون؛[3] اى فرزند آدم! من به هر چه بگویم باش، موجود مى‏ شود، در آنچه به تو دستور داده ‏ام از من اطاعت کن تا تو را آن گونه قرار دهم که هر چیز بگویى باش، موجود شود!»
حضرت زینب(س) نیز بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامى رسیده بود که از ولایت تکوینى برخوردار بود. روایت شده که آن حضرت پیش از سخنرانى خود در کوفه به مردم اشاره کرد، با آن اشاره نفس‏ها در سینه ‏ها حبس شد و زنگ‏ها از صدا باز ایستاد.[4]
و در یک کلام حضرت زینب(س) به حق، زینت پدر، آن شخصیت یگانه تاریخ، بود،همچنان که خداوند این نام را براى او برگزید.[5]

خاستگاه اجتماعى قیام امام حسین(ع)
همان گونه که انسان از نظر جسمى و روحى از حالت سلامتى و بیمارى برخوردار است،جوامع بشرى نیز از این دو حالت برکنار نیستند. جامعه سالم جامعه‏ اى است که روح آزادى،آزادی خواهى، نوع دوستى، ظلم ستیزى، کمک به مظلومان و ستمدیدگان و باورهاى دینى برآن حاکم باشد. خرافات و اعتقادات باطل و تخدیرى جایگزین اعتقاداتى نشده باشد که انسان را از یوغ بندگى و بردگى هواهاى نفسانى و قدرت‏هاى خارجى مى ‏رهاند!. جامعه سالم جامعه‏ اى است که اگر آثار ظلم و فساد در دستگاه رهبرى و حکومت مشاهده گردد همه اعضاى آن جامعه براى اصلاح آن بسیج شوند. در مقابل جامعه بیمار، جامعه ‏اى است که روح تسلیم، ظلم پذیرى، بى تفاوتى نسبت به سرنوشت هم نوعان بر آن حاکم گردد. در برابراعمال خلاف و ظلم و فساد حاکمان و رهبران خود هیچ واکنشى نشان داده نشود. جامعه بیمارجامعه ‏اى است که مذهب و اعتقادات مذهبى در خدمت منافع حاکمان به کار گرفته شود.جامعه بیمار جامعه‏ اى است که بر اساس اعتقادات تحریف شده و ناصحیح مذهبى مردم را به ظلم پذیرى، سکوت و تسلیم دعوت کند.
بیمارى‏هاى جوامع از شدت و ضعف برخوردار است. گاهى بیمارى جامعه در حدّى است که با هشدار مصلحان، مردم از خواب غفلت بیدار مى‏ شوند، و به حرکت در مى ‏آیند. زمانى حال جامعه آن چنان رو به وخامت مى‏ نهد که نیازمند تزریق خون براى به حرکت درآمدن است. در این شرایط باید گروهى فداکار و از جان گذشته خون خود را به جامعه اهداکنند، تاجامعه بهبودى خود را باز یابد. ولى گاهى حال جامعه به حدّى از وخامت مى‏ رسد، که دچار ایست قلبى مى‏ شود و تزریق خون نیز سودى به حال آن نخواهد داشت. براى نجات جامعه در چنین شرایطى باید شوک ناگهانى بر پیکر آن وارد گردد.
وضع اجتماع مسلمانان در زمان یزید به همین صورت بود. معاویه در طى دوران حکومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذلیل کرده بود که در برابر اعمال خلاف او و عمالش صداى انتقاد و اعتراضى شنیده نمى ‏شد. مسلمانانى که پس از رحلت پیامبراکرم(ص) بر اثر تعالیم و تربیت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسیت داشتند، که در برابر کوچک ‏ترین عمل خلافى صدا را به اعتراض بلند مى‏ کردند - در زمان معاویه به گونه ‏اى تسلیم، مطیع و سازشکار شدند، که پس از مرگ معاویه، یزید - آن عنصر فاسد و فاجر - به راحتى بر اوضاع کشور اسلامى مسلط شد و صداى اعتراضى از مسلمانان شنیده نشد. مسلمانان بگونه ‏اى بودند که وقتى:
«عمر - در وقتى که خلیفه بود - گفت که من اگر چنانچه خلافى کردم به من مثلاً بگویید و چه بکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو مى ‏ایستیم. اگر تو بخواهى خلاف بکنى، ما با این شمشیر مقابلت مى ‏ایستیم.»[6]
جامعه در زمان یزید آن چنان سازشکار، تسلیم، ذلیل و زبون شده بود، که جز تعدادمعدودى یاران امام حسین(ع) همه آن حضرت را به سکوت و سازش فرا مى‏ خواندند. وضع جامعه در زمان امام حسین(ع) به گونه ‏اى بود که نه تنها هشدار و نصیحت در آن مؤثر نبود،بلکه شهادت شخصیتى مانند امام حسین(ع) به تنهایى نیز قادر نبود، مردم را از خواب غفلت بیدار کند، همچنان که شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبى(ع) آن گونه که باید نتوانست جامعه را به حرکت درآورد. ادامه چنین وضعى قطعاً نابودى اسلام را به دنبال داشت.

ابتکار امام حسین(ع) براى اصلاح جامعه
در چنین اوضاع و شرایطى امام حسین(ع) با برخوردارى از دانش خاص الهى براى اصلاح جامعه، برنامه بسیار دقیق و منظمى طرح ریزى کرد، که نه تنها توانست جامعه آن روز را از خطر مرگ حتمى معنوى و فرهنگى نجات بخشد، بلکه براى همیشه به جوامع بشرى قدرت و نیرویى بخشید تا بتوانند در مقابل ظلم و ستم و اعمال خلاف از خود حساسیت نشان دهند. آن حضرت به گونه ‏اى برنامه ریزى کرد که یاد و خاطره او همواره در میان انسان‏ها زنده و جاوید باشد، و همین امر مانع بى تفاوتى، ظلم ‏پذیرى و تحریف دین در میان مسلمانان مى‏ شود، و به همین دلیل است که قیام امام حسین(ع) تضمین کننده بقاى اسلام و بیدارى مسلمانان است.
امام حسین(ع) براى تحقق بخشیدن به این هدف، نهضت و قیام خود را در دو مرحله برنامه ‏ریزى کرد. مرحله نخست، مرحله خون، قیام و شهادت و مرحله دوم مرحله پیام رسانى، بیدارگرى، زنده نگه داشتن یاد و خاطره نهضت بود. مسئولیت مرحله نخست نهضت بر دوش مردان فداکار و از جان گذشت ه‏اى بود که با تمام هستى خود در برابر ظلم و بیداد و انحراف ایستادگى کردند و در این راه به شهادت رسیدند. ولى مسئولیت بخش دوم نهضت و قیام از عهده مردان خارج بود. چرا که یزید و یزیدیان را تصمیم بر آن بود که در روزعاشورا هیچ مردى را زنده نگذارند.
پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامى که یورش وحشیانه سپاه عمر سعد براى غارت خیمه ‏ها آغاز شد، شمر به خیمه امام سجاد(ع) وارد شد و با کشیدن شمشیر قصد جان امام رانمود. ولى عمر سعد دستانش را گرفت و گفت: «آیا از کشتن این جوان بیمار شرم ندارى؟»
شمر گفت: «دستور از امیر عبیدالله بن زیاد رسیده که همه فرزندان حسین را بکشم.»سرانجام عمر سعد با تلاش و کوشش بسیار توانست شمر را از انجام این جنایت منصرف سازد.[7]
امام حسین(ع) مسئولیت بخش دوم قیام را به زنان و کودکان خود واگذار کرد و رهبرى آن را به خواهرش زینب(س) سپرد.
محمد حنفیه شب حرکت امام حسین(ع) از مکه به سوى عراق خدمت آن حضرت رسید، و از او درخواست نمود که به کوفه حرکت نکند. امام(ع) وعده داد که در باره پیشنهاداو بیندیشد. ولى ناگهان هنگام صبح به محمد حنفیه خبر رسید که امام(ع) به سوى عراق حرکت کرده است. و با شنیدن این خبر به سرعت خود را به امام (ع) رساند، افسار شترش راگرفت و گفت: «اى برادر! مگر به من قول ندادى که در باره پیشنهادم بیندیشى؟»
امام(ع) فرمودند: «دیشب پس از آن که از تو جدا شدم، رسول الله را در خواب دیدم که به من فرمودند: «اى حسین! بیرون رو!، زیرا خداوند خواسته است تو را کشته ببیند!»
محمد حنفیه گفت: «تو که با این حالت مى ‏روى، چرا زنان را همراه خود مى ‏برى؟»
امام حسین(ع) فرمودند: پیامبر اکرم(ص) به من فرمودند: «خداوند خواسته است که اینها را اسیر بنگرد!»[8]

پی‌نوشت‌ها:

[1]. ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، منشورات اعلمى، چاپ دوم، سال 1408ه'.ق، ص‏95.
[2]. ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامیة، ج‏3، ص‏62.
[3]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏93، ص‏376.
[4]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، ص‏108، 162، 165.
[5]. ذبیح الله محلاتى، همان، ج‏3، ص‏38.
[6]. امام خمینى، صحیفه امام، ج‏10، ص‏110.
[7]. محدث قمى، نفس المهموم، مکتبة بصیرتى، سال 1405ه'.ق. ص‏379.
[8]. سید بن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، منشورات المطبعة الحیدریة فى النجف، 1369 ه' ق، ص‏ 27 و 28.
منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 26.

http://rasekhoon.net/article/show-102161.aspx


آخرین به روز رسانی در یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۰۶:۵۳
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید