زبردست
حضرت علی اکبر (ع) (صاحب روز هشتم محرم)
۱۳۹۵-۰۷-۱۹
حضرت علی اکبر (ع) (صاحب روز هشتم محرم)
علی اکبر در روز یازدهم شعبان(انیس الشیعه، سید محمدعبدالحسین هندی کربلائی) سال 33هجری- دو سال قبل از کشته شدن عثمان(الحدایق الوردیه) به دنیا آمد. و این موافق است با قول ابن ادریس(ره) در «سرائر» که فرموده: حضرت علی اکبر در خلافت عثمان چشم به دنیا گشود.
پس در روز عاشورا آن بزرگوار 27ساله بوده و تایید می شود به اتفاق مورّخین و علماء علم نسب که حضرت علی اکبر از امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده، و امام سجّاد (ع) در روز عاشورا 23سال داشته اند، و اینکه بعضی سن آن جناب را 17یا 19سال نقل کرده اند، با این اتفاق مغایر است، مضافاً بر اینکه شاهدی بر قول خود ندارند. (زندگانی قمر بنی هاشم و علی اکبر، مقرم، ص 12)
ابن شهر آشوب (ره) می نویسد: علی اکبر هیجده سال داشت، و گفته شده 25سال بوده است.( مناقب: 4/ 109)
محدّث قمی (ره) گوید: در سن علی اکبر اختلافی عظیم است،ابن شهر آشوب و محمّد بن ابی طالب گویند؛ 18ساله بوده، و شیخ مفید او را 19ساله دانسته( ارشاد 2/ 109)، بنابراین از امام زین العابدین (ع) کوچک تر بوده است. و بعضی گویند 25ساله بوده و غیر از این هم گفته اند. پس علی اکبر از برادرش امام سجاد (ع) بزرگتر بود و این اصلح و اشهر اقوال است. از شیخ اجل ابن ادریس در خاتمه کتاب حج نقل می کند که حضرت علی اکبر بزرگتر بوده، و آن جناب در زمان خلافت عثمان متولد شده است، و از جدّش امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده است، و شعراء‌ در مدح او اشعار سروده اند.
ابن ادریس در رد کسانی که می گویند علی اکبر کوچک تر بوده مینویسد:‌ در این باب باید به خبرۀ‌ این فن که علماء‌ نسب و تاریخ و اخبارند، مانند زبیر بن بکار رجوع نمود، و نام جمعی را می برد که همگی علی اکبر (ع) را بزرگتر می دانند و بر این قول اتفاق دارند.
مرحوم ملا هاشم می نویسد:‌ آن حضرت 25ساله بوده که دو سال از حضرت زین العابدین(ع) بزرگتر بوده، و احتمالاً این قول اقوی می باشد.
مرحوم مقرّم و بسیاری از مورّخین نقل کرده اند:‌که حضرت علی اکبر(ع) از امام سجاد(ع) بزرگتر است. (زندگانی قمر بنی هاشم و علی اکبر، مقرم ،ص 356)
عدّه ای چون شیخ مفید(ره) در « ارشاد» و طبرسی(ره) در«اعلام الوری» می گویند:‌ امام سجّاد (ع) بزرگتر بوده بدون اینکه شاهدی بیاورند.(زندگانی قمر بنی هاشم و علی اکبر، مقرم، ص 16-20).
ازدواج حضرت علی اکبر(ع) و فرزندان آن بزرگوار: اگر بگوییم آن جناب هنگام شهادت 25سال یا بیشتر داشتند حتماً‌ ازدواج کرده بودند، چون این بزرگوار تارک این سنّت عظیمه نخواهند بود. در حدیثی «کافی» و «تهذیب» و «‌قرب الاسناد» روایت نموده اند که بزنطی از حضرت رضا (ع) سئوال کرد:‌ آیا می شود زنی را با امّ ولد پدر آن زن تزویج نمود؟ فرمودند:‌ بلی، گفت: به ما خبر رسیده که حضرت سجّاد (ع) چنین نمودند؟ یعنی دختر امام حسن مجتبی(ع) و کنیز امّ ولد آن حضرت را تزویج نمودند.
امام رضا(ع) فرمودند:‌ چنین نیست بلکه حضرت سجّاد(ع) دختر امام حسن(ع)، و نیز امّ ولد از حضرت علی اکبر(ع) که در کربلا شهید شده بود را تزویج نمودند. وسائل العرب: 10/111 ، مجمع البحرین: 6/127، مصباح/619).
همچنین با توجه به زیارتنامه‌های حضرت به نظر می‌رسد که ایشان نیز دارای اهل و عیال بوده‌اند. زیارت نامه ایشان اینگونه است: صلى الله علیک و على عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک.(کامل الزیارات/239ب 79 زیارت 18)، همچنین سفارش امام صادق (ع) به ابو حمزه ثمالى که فرمود: چون به قبر حضرت رسیدی، «ضع خدک على القبر! و قل: صلى الله علیک یا ابا الحسن!» که با توجه به این فراز، ایشان فرزندى به نام حسن داشته است.به علاوه بنا بر برخى روایات، نظیر روایت «احمد بن نصر بزنطی»، حضرت على اکبر(ع)، ام ولد (کنیز) داشته است و از او صاحب فرزند بوده است. هرچند برخى از علماى انساب تصریح کرده‌اند که از آن بزرگوار اولادى نمانده و نسل امام حسین(ع) تنها از طریق امام چهارم حضرت سجاد(ع) ادامه پیدا کرده است.
خواب امام حسین علیه السلام و پرسش علی اکبر
در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد. امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت:« انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »
فرزندش علی اکبر پیش آمد و گفت:« ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟ »فرمود:« پسرم. لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت:« این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می رود.»دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.»

علی اکبر گفت:« پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟»
فرمود:« چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.»
علی اکبر گفت:« پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.»
امام حسین علیه السلام به او فرمود:« خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.»
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی *** تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان *** او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

مبارزات حضرت علی اکبر در روز عاشورا
علی اکبر در روز عاشورا پس از آن که از پدرش اجازه مبارزه گرفت، به سپاه کوفه حمله کرد، و چنین رجز خواند:« من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود.از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است. پسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا.»

وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت.روایت شده است که آن بزرگوار با این که تشنه بود، 120 نفر را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:« ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن با دشمنان را پیدا کنم؟»

امام علیه السلام گریست و فرمود:«آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی.»
برخی از مورخان نوشته اند امام علیه السلام به او فرمود:« پسرم! زبان خود را نزدیک بیار!» و سپس زبان او را در دهان گرفت و مکید، آن‌گاه انگشتری خود را به او داد و فرمود:« آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن بازگرد. امیدوارم که هنوز روز به پایان نرسیده، جدّت رسول خدا جامی به تو بنوشاند که هر گز تشنه نگردی.»

علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:« جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر می‌شود. به خدای عرش سوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغ‌های شما غلاف شود.»و همچنان رزمید تا آن که تعداد افرادی که به دست او به هلاکت رسیدند به 200 نفر رسید.

کیفیت شهادت حضرت علی اکبر
پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم!

پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند!
بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد.

در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید.

امام حسین و خاندانش در سوگ حضرت علی اکبر
روز عاشورا پس از شهادت علی اکبر، امام حسین علیه السلام بر بالین فرزندش آمد، صورت به صورتش نهاد و گفت:« خدا بکشد گروهی را که تو را کشتند، گستاخی را از حد گذراندند و حرمت رسول خدا را شکستند. پس از تو خاک بر سر دنیا باد!» صدای گریه امام بلند شد، به گونه ای که کسی تا آن زمان نشنیده بود.

آن گاه سر علی را بر دامان گرفت و در حالی که خون از دندان‌هایش پاک می‌کرد، بر صورتش بوسه زد و گفت:« فرزندم! تو از محنت دنیا آسوده شدی و به سوی رحمت جاودانه حق رهسپار گشتی. پدرت پس از تو تنها مانده است، ولی به زودی به تو ملحق خواهد شد.»
در این هنگام زینب کبری با شتاب از خیمه بیرون آمد، در حالی که فریاد می زد:« ای برادرم، و ای پسر برادرم!» و خود را بر روی علی اکبر افکند.

امام حسین علیه السلام او را بلند کرد و به خیمه بازگرداند، و به جوانان دستور داد جسد علی را از میدان بیرون ببرند. آنان پیکر علی اکبر را در برابر خیمه ای که در مقابل آن مبارزه می کردند بر زمین نهادند.
امام حسین علیه السلام محزون و دلشکسته به خیمه بازگشت. سکینه پیشش آمد و سراغ برادرش را گرفت. امام خبر شهادت او را به دخترش داد. سکینه در حالی که فریاد می‌زد، خواست از خیمه خارج شود. امام حسین علیه السلام اجازه نداد و فرمود:« ای سکینه! تقوای خدا پیشه کن و شکیبا باش!»
سکینه گفت:« ای پدر! کسی که برادرش را کشته اند چگونه صبر کند؟!»
----------------------------
منابع:
قصه کربلا، ص 332
مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 31
نفس المهموم، ص 308
ابصار العین، ص 21
لهوف، ص 48
ذریعه النجاة، ص 128
ارشاد مفید، ج 2، ص 107
الدمعه الساکبه، ج 4، ص 332.

http://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/akbar2-first1-karbala.html
http://shamsa.ir/ziyarat/faq/316-abalfazl-aliakbar
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید