قالَ الامامُ الْحَسَنُ الْمُجتبى علیه الصلوة السّلام :
1 - مَنْ عَبَدَاللّهَ، عبَّدَاللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْءٍ.1
فرمود: هر کسى که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خداى متعال همه چیزها را مطیع او گرداند.
2 - قالَ علیه السلام : وَ نَحْنُ رَیْحانَتا رَسُولِ اللّهِ، وَ سَیِّدا شَبابِ اهْلِ الْجَنّةِ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ یَتَقَدَّمُ، اَوْ یُقَدِّمُ عَلَیْنا اَحَدا.2
دنباله وصیّتش در حضور جمعى از اصحاب فرمود: و ما دو نفر - یعنى حضرت و برادرش امام حسین علیهما السلام - ریحانه رسول اللّه صلى الله علیه و آله و دو سرور جوانان اهل بهشت هستیم ، پس خدا لعنت کند کسى را که بر ما پیشقدم شود یا دیگرى را بر ما مقدّم دارد.
3 - قالَ علیه السلام : وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنى آدَم، کَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.3
فرمود: همانا محبّت و دوستى با ما (اهل بیت رسول اللّه صلى الله علیه و آله ) سبب ریزش گناهان - از نامه اعمال - مى شود، همان طورى که وزش باد، برگ درختان را مى ریزد. ...
شهادت امام مجتبی علیه السلام
وجود امام حسن بر معاویه گران بود و در راه رسیدن فرزندش، یزید به قدرت مانعى بزرگ به شمار مى رفت، لذا تصمیم گرفت امام حسن را از میان بردارد. از این رو در فکر چگونگى به شهادت رساندن امام بود و در نهایت از همان وسیله اى که بسیارى از صحابه بزرگ رسول خدا را به شهادت رسانده بود، استفاده کرد.
معاویه به وسیله عسل آغشته به سمّ بسیارى از اصحاب پیامبر از جمله، مالک اشتر را در هنگام حرکت به سوى مصر و برخى دیگر را مسموم کرده بود. ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه مى گوید: هنگامى که معاویه خواست براى پسرش بیعت بگیرد، وجود حسن بن على (ع) از هرکس دیگر و مانع دیگرى دشوارتر بود لذا سم فرستاد و آن حضرت را مسموم کرد. معاویه، جعده، دختر اشعث بن قیس (همسر امام) را فریب داد و به او وعده داد که اگر سم را به خورد امام بدهد و امام را به شهادت برساند وى را به ازدواج پسرش یزید درآورد و صد هزار درهم به وى دهد. جعده سم را ـ ظاهراً به هنگام افطار ـ به حضرت خورانید و جگر امام را پاره پاره کرد:
خود را تهى ز خون دل چند ساله کرد
خونى که خورد در همه عمر از گلو بریخت
چهل حدیث از پیامبر اسلام حضرت محمد (ص)
1ـ قال رَسُولُ اللّهِ (صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) : لا تُضَیِّعُوا صَلاتَکُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلاتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ کانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ أنْ یُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ.([1]) پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: نماز را سبک و ناچیز مشمارید، هر کس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبک و ضایع گرداند همنشین قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است که او را همراه منافقین در آتش داخل نماید .
2ـ قالَ (صلى الله علیه وآله): مَنْ مَشى إلى مَسْجِد مِنْ مَساجِدِ اللّهِ، فَلَهُ بِکُّلِ خُطْوَه خَطاها حَتّى یَرْجِعَ إلى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَنات، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئات، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجات.([2]) فرمود: هر کس قدمى به سوى یکى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مى باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هایش پاک مى شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع مى یابد .
3ـ بَیْنَما رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) جا لِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إذْدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى، فَلَمْ یُتِمَّ رُکُوعَهُ وَ لا سُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَ هذا وَ هکَذا صَلوتُهُ لَیَمُوتُنَّ عَلى غَیْرِ دینی.([3]) رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مسجد نشسته بود که شخصى وارد شد و مشغول خواندن نماز شد و رکوع و سجودش را کامل انجام نمى داد و عجله و شتاب مى کرد. حضرت فرمود: کار این شخص همانند کلاغى است که منقار بر زمین مى زند، اگر با این حالت از دنیا برود بر دین من نمرده است .
وداع رسول خدا (ص)
خاتم الانبیا حضرت محمد بن عبدالله در سال 571 م که مصادف با روز جمعه هفده ربیعالاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهلسالگی از طرف خداوند متعال به پیامبری برگزیده شد. حدود سیزده سال در مکه به صورت پنهان و نیمهپنهان به تبلیغ دین اسلام پرداخت. سپس در نتیجه فشارهای روزافزون کفار و مشرکان به مدینه هجرت کرد . پس از ده سال تبلیغ و تبیین احکام نورانی اسلام و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در سن 63 سالگی در روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجری به ندای حق لبیک گفت و چشم از جهان فانی فرو بست. مرقد مطهرش در مدینه منوره در کنار مسجدالنبی قرار گرفته است و همهساله سیل عاشقان نبوت، بهویژه در ایام پیش و پس از مراسم حج، از سراسر عالم به زیارتش میشتابند.
آخرین هشدار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
در آخرین ساعتهای زندگی پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، وقتی غم و اضطراب و دلهره سراسر مدینه را فرا گرفته بود و یاران باوفای آنحضرت با دیدگانی اشکبار و دلهای آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آنحضرت آگاه شوند، دختر گرامی رسولخدا، حضرت فاطمه علیهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبی سوزان و دیده گریان به زمزمه کردن اشعاری که حضرت ابوطالب علیهالسلام در وصف آنحضرت سروده بودند مشغول شد. چون به این بیت رسید که میگوید: «[ای صاحب] آن چهره نورانی که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست میکنند و شخصیتی که پناهگاه یتیمان و بیوهزنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم چشم خود را باز کردند و با صدای آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جای این اشعار آن آیه را تلاوت کن که میگوید: «محمد پیامبر خداست و پیش از او نیز پیامبرانی آمدند و رفتند. آیا اگر او رحلت کند یا کشته شود به آیین و اعتقادات قبلی خود باز میگردید؟ ...
سلام بر اربعین
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم های سرخ، از عطش های پرپر شده است.این آتشیادها، چهل روز چون اسبان تاخته اند بر پیکر صبر آنان .بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده اند به نقطه ای از آغاز؛ به نگاه های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دلِ تشنگیِ دشت .
کاروانِ اربعین، با خطبه های گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزنده ترین بیان قاب می شود و در سوزنده ترین بیابان .
بغل بغل شعله ریخته می شود در صحرا .
دوبیتی های پر لهیب، سطح مصیبت زده دشت را گلگون تر می کند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافله ای زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز می شود.
اینان اربعین را با خود آورده اند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندی شان بریزد...