یازدهمین امام شیعیان امام حسن عسکری (ع) زندگی کوتاه و بسیار سختی داشتند. ایشان تنها حدود 29 سال عمر کردند و در اکثر مواقع تحت نظر بوده اند.
تولد امام حسن عسکری (ع)
بنابر کتاب های معتبر دینی امام حسن عسکری (ع) در روز هشتم یا دهم ماه ربیع الثانی سال 232 قمری (سال 847 میلادی) به دنیا آمده است. در تقویم های ما روز هشتم ربیع الثانی به عنوان تاریخ تولد امام حسن عسکری (ع) ثبت شده است. پدر ایشان امام هادی (ع) و مادرش بانویی به نام حدیثه بود. که بانویی با تقوا، بزرگوار ونیکوکاربود.
امام حسن عسکری (ع) در شهر مدینه به دنیا آمد.
مشخصات ظاهری امام یازدهم به این شرح نقل شده است: صورتی گندمگون، بدنی در حد اعتدال، ابروهای سیاه کمانی، چشمانی درشت، پیشانی گشاده، دندان های درشت و سفید، خالی بر گونه راست داشتند.
امام حسن عسکری (ع) در سنین کودکی (سال 233 یا 236 قمری) به همراه پدرش توسط حاکم وقت به عراق فراخوانده شد و در شهر سامرا آن ها را تحت نظر قرار دادند. ایشان بیشتر عمر خود را در این شهر به سر برد.
القاب حضرت
امام حسن عسکري(عليه السلام) داراي القاب متعدّد بود که هر يک نشانه اي از کمالات بي کران درياي فضايل وجودي آن حضرت است. القاب آن بزرگوار عبارت است از:
1 . صامت؛ خاموش بودن و جز ياد و ذکر خداوند، تعليم و تربيت و هدايت کردن، لب نگشودن.
2 . هادي؛ هدايت کننده به راه راست.
3 . خالص؛ پاک از هر پليدي و آلايش.
4 . زکي؛ پاک نهاد و پاک سرشت.
5 . سراج؛ چراغ راهِ هدايت جويان در تيرگي ها.
6 . تقي؛ پرهيزگار.
7 . عسکري؛ منسوب به عسکر (لشکر)
«عسکري» از مشهورترين القاب آن حضرت است؛ همان طور که امام هادي(عليه السلام) را به اين لفظ لقب داده اند. عسکر محله اي بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفاي عباسي در آنجا قرار داشت. خلفاي عباسي براي زيرنظر داشتن فعاليتهاي فرهنگي، علمي و سياسي امام هادي(عليه السلام) ، آن حضرت را در سال 236هـ .ق. از مدينه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند و به اين خاطر به آن حضرت و فرزندش امام حسن(عليه السلام) عسکري گفته اند.
از ديگر القاب آن حضرت، که در روايات معصومين(عليهم السلام) نيز آمده است، عبارت است از:
فاضل، امين، نقي، طاهر، ناطق عن الله، مؤمن بالله، مرشد الي الله، علاّم، ولي الله، خزانة الوصيّين، مهتدي، مضيء، شافي، شفيع، سخي و...
همسر و فرزندان امام حسن عسکری (ع)
امام حسن عسکری (ع) در طول زندگی خود ازدواج نکرد و نسل او تنها از طریق کنیزی ادامه پیدا کرد که مادر امام زمان (عج) بود. نام های مختلفی را برای این کنیز در کتاب های تاریخی ذکر کرده اند که مشهورترین این نام ها نرجس است.
در مورد اولاد این امام همام نیز نقل های مختلفی وجود دارد. منابع شیعی تنها فرزند ایشان را امام زمان (عج) می دانند. برخی منابع علاوه بر این نام دو دختر را هم برای امام عسکری (ع) ذکر کرده اند. بعضی دیگر پسری به نام موسی را هم به ایشان نسبت داده اند و منابع اهل سنت معتقدند که ایشان فرزندی نداشته است.
امامت
بعد از شهادت امام هادی (ع) بنا بر وصیت ایشان امام حسن عسکری (ع) در سال 254 در حالی که 22 سال سن داشت به امامت رسید. مدت امامت امام یازدهم 6 سال بوده است.
در طول دوران امامت ایشان سه خلیفه عباسی به روی کار آمدند: معتز عباسی، مهتدی و معتمد.
امام حسن عسکری (ع) در سال 255 توسط معتز به زندان افتاد و دو سال زندانی بود اما معتمد که آغاز خلافتش با قیام های شیعیان مواجه شد امام را آزاد کرد ولی مجددا در سال 260 قمری ایشان را به زندان انداخت. امام یک ماه بعد مجددا آزاد شد اما تحت نظر قرار گرفته شد.
شهادت
تاریخ شهادت امام حسن عسکری روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 قمری بوده است. ایشان در سن حدود 29 سالگی به دست معتمد عباسی مسموم شد و به شهادت رسید.
ماجرای طی الارض امام (علیه السلام) به گرگان
سوم ربیع الثانی سالروز ورود و سفر امام حسن عسکری به جرجان استان گلستان فعلی و متبرک شدن این شهر به قدوم نازنین حضرت می باشد.
استان گلستان فعلی که در گذشته مشهور به جرجان و استرآباد بود , دارای یک شناسنامه روشن و تاریخ پر فراز و نشیبی ست که در آن وقایع مهمی رخ داد، که از جله آن می توان به طی الارض امام حسن عسکری به این سرزمین اشاره کرد.
بنا به گفته محدثین امام حسن عسکری آن زمان 23 سال سن داشتند.
(وز جمعه سوم ربیع الثانی سال 255 هجری)
ظاهرا اولین محدثی که داستان واقعی ورود امام را به گرگان نقل کرده , قطب الدین راوندی از محدثین قرن 6 بود که در کتاب ( الخرائج و الجرائج) آورده است . بعدها محدثین دیگر از جمله علامه مجلسی در بحار الانوار, فخر الدین اردبیلی در "کشف الغمه فی معرفه الائمه " ,شیخ عباس قمی در منتهی الامال , محمد شریف رازی در کرامات الصالحین و . . .
راوندی به سند خود نقل کرده است که جعفر بن شریف جرجانی می گوید:
سالی عازم حج شدم و در «سامرّا» نزد امام عسکری (علیه السلام) رسیدم. شیعیان، مال زیادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم که آنها را به چه کسی بدهم؟ اما پیش از این که چیزی بگویم، فرمود: آنچه با خود آورده ای به مبارک، خادم من بده!
من نیز چنان کردم. سپس گفتم: در گرگان شیعیانت به شما سلام می رسانند. فرمود: آیا بعد از اتمام مناسک حجّ به آنجا برمی گردی؟
گفتم: آری. فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان می رسی. و در آغاز روز جمعه، سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر، به آنجا وارد می شوی. به آنها بگو که من نیز پایان همان روز، آنجا می آیم. برو که رهیافته ای! خدا تو را و آنچه با خود داری سالم نگه خواهد داشت. بر خانواده ات وارد می شوی و برای پسرت، شریف فرزندی به دنیا خواهد آمد، اسمش را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف بگذار. و خداوند او را بزرگ می گرداند و از دوستان ما خواهد شد.
گفتم: ای فرزند رسول خدا! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شما است و بین دوستانت بسیار کار خیر انجام داده و هر سال بیش از صد هزار درهم از ثروت خود را به آنان می دهد.
فرمود: خدا به ابراهیم بن اسماعیل، به خاطر رفتارش با شیعیان ما پاداش دهد، گناهان او را بخشیده و فرزند سالمی به او روزی خواهد کرد که حق را می گوید، به او بگو که حسن بن علی گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار.
آنگاه از پیش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگه داشت تا اینکه روز جمعه، از ماه ربیع الآخر، در ابتدای روز همچنان که امام (علیه السلام) فرموده بود، به گرگان رسیدم. دوستان و آشنایان برای تبریک به دیدارم آمدند. به آنها گفتم که امام حسن عسکری (علیه السلام) وعده داده است که تا پایان امروز اینجا بیاید، پس آماده شوید تا پرسش ها و حاجت های خود را از او بخواهید.
همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند. به خدا سوگند! چیزی متوجه نشدیم جز اینکه امام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام کرد، آنگاه ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم.
سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در میان شما هستم تا پرسش ها و حاجت های خود را مطرح سازید.
نخستین کسی که پرسش نمود، «نضر بن جابر» بود. او گفت: ای فرزند رسول خدا! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایی را به او برگرداند.
حضرت فرمود: او را بیاور، پس دست مبارکش را به چشمان وی کشید، بینایی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم یکایک می آمدند و نیازهای خود را مطرح می کردند و حضرت نیز برای آنها دعا می نمود و نیازهایشان را برآورده می ساخت. سپس حضرت، همان روز به سامرّا برگشت.(1)
در مدح امام عسکری(ع)
الا که موسم شادی و همدلی آمد
زمان «نادعلیا سینجلی» آمد
زمین سامره را سینه منجلی آمد
دهم ولی خداوند را ولی آمد
که دومین حسن از چهارمین علی آمد
بر آن علی به گل روی این حسن صلوات
ز پرده چهره چو بی پرده، همچو ماه نمود
دل امام دهم را به یک کرشمه ربود
شهادتین ز لبهای جانفزاش سرود
به فاطمه به علی بر ائمه گفت درود
سپس به خواندن قرآن دهان چو غنچه گشود
به آیه آیه قرآن بر آن دهن صلوات
ولی ذات خدا شاه انس و جان است این
جهان جان نه، که جان همه جهان است این
چراغ اهل زمین، ماه آسمان است این
به جسم شرع و اهل دین روان است این
امام ما پدر صاحب الزمان است این
بر آن امام و بر این صاحب زمین صلوات
وزیده بوی گل مهر او ز هر چمنی
نیافریده خداوند همچو او حسنی
خوشا زبان و خوشا منطق و ادب دهنی
که در ثنای وجودش بر آورد سخنی
به یاد رویش هر جا که هست انجمنی
سزد که خلق فرستند بر انجمن صلوات
سلام خلق و درود خدا به جان و تنش
فدای لیلی میلاد و صبح آمدنش
جمال آئینه ذات حی ذوالمنش
به باغ وحی دمد، بوی گل از پیرهنش
وجود مهدی موعود سرو نسترنش
به باغبان و بر این سرو نسترن صلوات
خدا ستوده به قرآن خود عیان او را
رسول خوانده امام جهانیان او را
ستوده حجت حق صاحب الزمان او را
مدد گرفته در آغوش خود چو جان او را
نهاده بوسه به حسن و لب و دهان او را
بر آن لبی که ورا گشته بوسه زدن صلوات
الا که حجت ذات خدای دادگری
ز سروران جهان تا جهان بپاست، سری
سران خلق سراسر ستاره، تو قمری
به فاطمه پسری و به مهدیش پدری
ز وصف خوبتران زمانه خوبتری
به حضرت تو ز دادار ذوالمنن صلوات
منابع:
1.موسوعة الامام عسکری (علیه السلام) ج 1، ص 335، رقم 350.
http://setare.com/fa/news/
https://www.mashreghnews.ir/news/
http://shamsa.ir/places-people/iraq/samera/132-imam-aaskari/940-imam-hasan-askari