شد حرمت بیت خدا شکسته
خاکم به سر ، این در چرا شکسته
آل کسا در این سرا چو جمعند
شد حرمت آل کسا شکسته
مرآت حق نماست قلب آنان
سنگ جفا ، آئینه ها شکسته
این در چو قبله گاه جبرئیل است
باب حریم کبریا شکسته
اینجا ملک اذن ورود گیرد
از چیست باب این سرا شکسته؟
چون خانه ی مولود کعبه اینجاست
شد حرمت بیت خدا شکسته
این خانه بیت رحمت الهی ست
دشمن چرا این باب را شکسته
مابین این دیوار و در خدایا
آئینه احمد نما شکسته
زهرا بُوَد چون بضعه ی پیمبر
زین ضربه صدر مصطفی شکسته
از کشتن ششماهه محسن او
قلب علیّ مرتضی شکسته
بر سینه دست غم چگونه کوبد؟
چون سینه ی صاحب عزا شکسته
استاد حبیب الله چایچیان (حسان)
شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
تـمــام غـصــه عـالم نشسته در محراب
نگـــاه کــن کــه بـبـیـنـی چگـــونه مــیبارد
مـصـیـبــت از در و دیــوار خـــانــه اربــاب
بــرای غسل شــب قـــدر آمــده امـــشب
فـقـط خــدا و رسولـش به منـزل مهتاب
بــنــای زنــدگـی اش را بــه آب مــیشــوید
الهی صبــر علـــی را بـه فاطمـه دریاب
بـه قـطره قـطره سرشکش دخیل میبندد
بر آن ضریح کبود و شکسته و بــیتاب
چـه آبــها کــه سراسیمه غسل میکردند
بـرای آن کـه نـمانـد در آن بـدن خـوناب
چــه مــیرسد بــه علی از مرور خاطرهها
که نالههای صبورش ندارد امشب تاب
رحمان نوازنی