زبردست
اشعاری در مرثیه حضرت زینب (س)
۱۳۹۶-۰۱-۲۴
اشعاری در مرثیه حضرت زینب (س)
ای بهترین معلم قرآنِ ما بخوان
از آیه های خامس آل عبا بخوان
از کاف و هاء و یاء بگو شرح تازه ای
وز عین و صادِ  واقعة کربلا بخوان
تنها ، نه بهرِ اُمِّ حبیبه ، برای ما
از روزهای پر غم و پر ماجرا بخوان
تفسیرِ آیه آیه دروازه را بگو
آری کمی ز سوز دل سر جدا بخوان
شرحی ز حال پردگیان در خفا بگو
قدری برای هیئتیان در جلی بخوان
با بانوان ، ز سوره مریم چه گفته ای
سر بسته روضه ای ز غم نینوا بخوان
از لحظه وداع برادر بما بگو
با بوسه های زیر گلو ((یا اخا)) بخوان
از آیه قیامت کبرای قتلگاه
از آن همه مصیبت و درد و بلا بخوان
از تازیانه خوردن و تهمت شنیدنَت
از لحظه های سخت اسارت بیا بخوان
از خطبه های فاطمی و حیدریِ خویش
وز رأسهای نیزه نشین ، روضه ها بخوان
با آنچه که شدی به چهل منزل آشنا
وز آنچه دیده چشم تو ، یک نکته را بخوان
از شام بی حیا و نگاه حرامیان
از تهمت کنیزیِ خصم دغا بخوان
از مجلس یزید و از مجلس شراب
از چوب خیزران و ز تشت طلا بخوان
وقتی رسید قافله در آن خرابه ها
از ازدحام و خنده اهل جفا بخوان
جبریل هم ز روضه تو فیض می برد
هان ای امینِ وحی ز قالو بلی بخوان
تو زینبی و غیب و شهودت یقین یکی است
بر تلّ زینبیّه نشین بر ملا بخوان
دستی که زیر پاره بدن برده ای بگو
قربانی ات قبول ، از آن (( باالقفا )) بخوان
بانو‍! مقام بندگی ات می کُشد مرا
حب الحسینِ زندگی ات می کشد مرا
محمود ژولیده
 
نماز عشق
نماز عشق به پا می کنم به نام حسین
به نای سینه نوا می کنم به نام حسین
تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین
به نام دلبرت اذن دخول می گیرم
طواف کوی تو را می کنم به نام حسین
به نام نامی معشوق شهره اند عشاق
تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین
من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می کنم به نام حسین
قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا می کنم به نام حسین
تو آمدی که گویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می کنم به نام حسین

دمشق و کربلا هردو تربت عشق است
شب ولادت وقت صحبت عشق است

خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده
اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده
نوای زین ابی را به هرکسی ندهند
که این مدال فقط گردن تو افتاده
چنان سگی به در خانه ات ببند مرا
که نام صاحب کلب است نقش قلاده
اگرکه باز شود دیده ها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده
به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق
هنوز با کمری راست زینب استاده
خدا شهود شود بی حجاب در دل شب
 
نشسته دختر زهرا میان سجاده

به بی نظیری تو اعتراف باید کرد
شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد

زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن
رسیده ایی بغل یار دیده ات وا کن
در این نگاه برای همیشه ای خواهر
تمام حسن خداوند را تماشا کن
به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه 
به احترام حسین دست خویش بالا کن
به پشت معجر خود با کمی دعا کردن
تمام شهر پر از مور مثل زهرا کن
همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند
جلال بانوی مکه دوباره احیا کن
ببین پگونه پدر مست دیدن تو شده
نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن
سلام دختر حیدر شریکه الارباب
بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب

کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند
حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند
شناختی که من از دستهایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند
همین کرامتتان شد سبب هر شب و روز
که حلقه دور نگین کرم گدا بزند
تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند
تهجد سحرت بسکه غرق ذات خداست
حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند
اذان دمی که شده احترامتان واجب
به دست های شما بوسه مصطفی بزند
ز محضر همه سادات عذر می خواهم
اگرکه گفته ام آتش به قلب ها بزند
خدا  نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند
به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که  دست بر گره معجر شما بزند...
قاسم نعمتی
 
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود
چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ :
حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیامبر
زن و پیغمبری ؟ الله اکبر
مرحوم قیصر امین پور
 
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید