زبردست
روز هفتم ماه محرم به نامه باب الحوائج حضرت علی اصغر
۱۳۹۵-۰۷-۱۸
روز هفتم ماه محرم به نامه باب الحوائج حضرت علی اصغر
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
«عبدالله بن الحسین» طفل شیرخوار امام حسین(علیه السلام) مشهور به «علی اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بن کلب» بود. مادر رباب «هند الهنود» دختر «ربیع بن مسعود بن مضاد بن حصن بن کعب بن علیم بن جناب»( مقاتل الطالبیین، ص 89) بوده است. در واقع «جناب» جد اعلای پدری و مادری حضرت علی اصغر(علیه السلام) می‌باشد.
عبدالله در مدینه النبی(علیه السلام) ولادت یافت.( ابصارالعین، ص 54) سماوی می‌گوید: این که برخی گفته‌اند علی اصغر در کربلا ولادت یافته است، چندان درست نیست. در مدح رباب همسر گرامی او شعری به امام حسین(علیه السلام) داده شده است:
«اعمرک اننی لاحب دارا تکون بها سکینة والرباب
احبهما و ابذل جل مالی و لیس لعاتب عندی عتاب(ابصارالعین، ص 54، مقاتل الطالبیین، ص 90 .)
«به جانت قسم، من خانه‌ای را دوست دارم که در آن سکینه و رباب باشند؛
آنها را دوست دارم و تمام مالم را برای آنها خرج می‌کنم و هرگز خسته کننده‌ای مرا خسته نخواهد کرد.»
امرء القیس سه دختر خود را در مدینه به ازدواج حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و امام مجتبی(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) در آورد که عبدالله و سکینه حاصل ازدواج رباب با امام حسین(علیه السلام) است.( ابصارالعین، ص 54)
ابن اثیر نقل می کند؛ بعد از شهادت امام (ع)، رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدینه برگشت، عدّه ای از اشراف قریش از او خواستگاری کردند،او قبول نکرد و فرمود:‌«‌ بعداز رسول خدا(ص) پدر شوهری نگیرم».
سبط ابن جوزی گوید:‌ رباب بعد از امام حسین (ع) یکسال زنده بود، زیر سقف نمی‌رفت و درآفتاب می‌ماند، سپس از غصّه فوت نمود. (فرسان الهیجاء/270؛ نفس المهموم/528)
امام نیز متقابلا این همسرشان را بسیار دوست می‌داشتند.
درباره سوال شما باید گفت؛
اولا: این نکته که امام، علی اصغر را گرفته و برای دادن آب به نزدیک لشکر عمر سعد آورده باشد در منابع قدیمی نیامده است. (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت).
ثانیا و به فرض وقوع چنین حادثه‌ای، اصل اتمام حجت امام حسین(ع) در میان لشگر دشمن و تکرار اتمام حجت بنابر شواهد بسیار قابل تأیید است و اصل شهادت حضرت علی اصغر(ع) که نشان دهنده شدت قساوت دشمن و شدت مظلومیت امام حسین(ع) نیز قابل انکار نیست. هنر امام حسین(ع) همین بود که در این صحنه شدت قساوت دشمن را برای طول و عرض تاریخ به نمایش درآورد که به هیچ گونه در سینه ها و در صفحات تاریخ قابل محو نباشد. اما درباره چگونگی این واقعه چند نوع نقل قول هست که توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم: دو نظر درباره چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(ع) وجود دارد که البته نزدیک به هم بوده و اختلاف اندکی با یکدیگر دارند.
قول اول: ابومخنف چگونگی شهادت طفل شیرخواره را چنین آورده است ; هنگامی که امام حسین(ع) بر روی زمین نشست کودک شیرخواره اش را آوردند و امام آن را روی دامن خویش نشانده بود. ابومخنف او را چنین معرفی می کند: ((زعموا انه عبدالله بن الحسین)) یعنی گمان کردند او عبدالله بن حسین است. در ادامه روایتی از عقبه بن بشیر اسدی به نقل از امام باقر(ع) آورده که امام به عقبه فرمود: شما بنی اسد خونی از ما ریختید که حق ما بر شماست. پرسیدم آن چیست و چه گناهی است ؟ امام فرمود: ((فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی) آمد و گلویش را درید. امام حسین (ع) دست خود را از خون گلوی طفل پر کرد و به آسمان پاشید سپس...)). این روایت، چگونگی شهادت آن طفل صغیر را بیان می کند.(نصوص من تاریخ ابی مخنف، ج 1، ص 487
ابن طاووس گزارشی دارد که می توان آن را مکمل گزارش قبلی دانست، و آن این است که; امام حسین (ع) وقتی که برای وداع و خداحافظی با زنان و کودکان به خیمه ها آمد، به حضرت زینب (س) فرمود ((ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه)) حضرت فرمود طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم، آن را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله، وی را با تیری بکشت.... ابن طاووس در ادامه خبری از امام باقر(ع) دارد که فرمود: از آن خونی که امام به آسمان پاشید هیچ قطره ای به زمین باز نگشت.(اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 68.) در زیارت صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج) چنین آمده است : ((السلام علی عبدالله الرضیع، المرمی، الصریع، المتشحط دما، و المصعد بدمه الی السما، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه،...))(مقرم، مقتل الحسین (ع)، ص 272.)
قول دوم: در باره چگونگی شهادت علی اصغر(ع) گزارشی است که در ترجمه کتاب الفتوح ابن اعثم آمده است. (این قضیه در اصل کتاب الفتوح در، ج 5، ص 209 - 210آمده است.) ناگفته نماند که این ترجمه‌ در قرن ششم انجام گرفته است و مترجم در برخی موارد، از خود اضافاتی به آن افزوده است از جمله مواردی که در آن گزارشی اضافه تر وجود دارد این مورد است که: امام طفل شیرخوار خود را... در پیش زین گرفته، میان هر دو صف آورد و آواز برآورد: ای قوم، اگر من به زعم شما گناهکارم، این طفل گناهی نکرده او را جرعه ای آب دهید. چون آواز حسین(ع) شنیدند، یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (ع) رسید آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت، آن طفل جان داد.))(الفتوح، ترجمه، ص 908.) سید بن طاووس نیز پس از نقل گزارشی که از ایشان یاد کردیم خبری شبیه به فتوح نقل می کند و در آغاز با استناد به دلیل عقلی این را ترجیح می دهد و این را صحیح تر می انگارد، و آن عبارت است از این که، حضرت زینب (س) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد این بچه تشنه لب است، برای او درخواست آب کن. امام کودک را بر روی دست گرفت و فریاد برآورد: «یا قوم قد قتلتم شیعتی و اهل بیتی، و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ ای مردم پیروان و اهل بیتم را کشتید و تنها این کودک باقی مانده است که از تشنگی لبانش را بر هم می زند، او را با جرعه آبی سیراب کنید». در این بین که کلام امام تمام نشده بود تیری گلوی او را درید.(الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 169.) ابن طاووس این گزارش را معقولتر می داند و می گوید وداع و خداحافظی در آن شرایط و اوضاع که آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است. باید به ایشان عرض کرد اتفاقا آن وداع خیلی هم معقول است و مقاتل دو تا سه وداع برای امام گزارش کرده اند و هیچ استبعادی ندارد، امام که کانون محبت است در یکی از این وداع‌ها کودکش را در آغوش گرفته باشد و از نظر عاطفی و رابطه محبت پدر و فرزندی توجیه پذیر است. از طرفی این درخواست حضرت زینب (س)، که خود شاهد ماجرای شهادت و تشنه کامی امام و اصحاب و عیال اوست، شاید جز داغ دل امام را تازه تر کردن چیزی نباشد و خوب می دانست که بستن آب برای آن بود که همین مصیبت ها بر اهل بیت تحمیل شود. در هر صورت درخواست آب برای کودک شیرخواره در منابع کهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد، اشکالی ندارد و هیچ نشانه ضعف امام نیست، بلکه می توان گفت ویژگی امام(ع) آن است که در عرصه‌های مختلفِ عاطفه، عقلانیت و عرفان به خوبی حضور پیدا می‌کند. به طوری که نهایت محبت به خانواده را ابراز می‌کند و از سوی دیگر نهایت قساوت و سنگدلی دشمنان را در تاریخ به نمایش می‌گذارد و از نظر معرفتی و عرفانی آن چنان با خداوند مناجات می‌کند که مقام «فنا فی الله» را به ظهور می رساند. بنابراین اگر درخواست آب برای علی اصغر واقعیت داشته باشد، برای اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را می توان پذیرفت اما با رعایت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذلیلانه و انفعالی که شأن امام و اهل بیت(ع) و حتی مؤمنان متوسط از چنین ضعف و زبونی به دور است. شیخ عباس قمی در منتهی الامال چنین می نویسد: پس حضرت، بر در خیمه آمد و به جناب زینب(س) فرمود: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم. پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کاهل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد.(منتهی الامال، ج 1، ص 714، چاپ هجرت) در هر صورت در شهادت طفل صغیر تردیدی نیست ولی در چگونگی شهادت، اختلاف نظر هست.
حوادث پس از شهادت علی(علیه السلام)
سپس امام حسین (علیه السلام) فرمود:«هوّن بی، ما نزل بی انّه بعین الله(انه بعینک یا ارحم الرّاحمین. اللهوف، ص 50؛ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 169)؛ پروردگارا هر چه بر سر من می‌آید، در برابر چشمان توست؛ از این رو (همگی) بر من آسان است.» سپس ادامه دادند: «پروردگارا اگر یاری‌ات از آسمان را از ما دریغ داشتی پس آن (نصر و یاری) را برای کسی (مهدی) که از ما بهتر است قرار ده، و انتقام ما را از این ستمکاران بگیر. و آنچه بر ما می‌گذرد ذخیره آخرتمان قرار ده.»( مثیرالاحزان، ص 70؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 32، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص448)
و نیز گزارش شده که امام(علیه السلام) به درگاه خداوند چنین عرض کرد: «پروردگارا! تو شاهد بر قومی هستی که آنها شبیه‌ترین مردم به رسول تو محمد(صلی الله علیه و آله) را کشته‌اند»( المنتخب للطریحی، ص 431) به دنبال این سخنان امام بود، که ندایی شنیده شد: دعه یا حسین فانّ له مرضعاً فی الجنه(تذکره الخواص، ص 252)؛ ای حسین! علی را واگذار، او در بهشت دایه‌ای خواهد داشت» پس از آن امام، علی را از اسب پایین آورد و برای او با شمشیر، قبری حفر فرمود و بدن کوچکش را دفن کرد. بدن کودک، غرق در خون شده بود. امام بر او نماز گزارد.( مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص 32) و نیز گفته شده که او را در کنار سایر شهیدان اهل بیت نهاد.( الارشاد، ج 2، ص 108؛ مثیرالاحزان، ص 70)
نوزادی شهید در کربلا
یعقوبی می‌گوید: امام (علیه السلام) بر اسب خود سوار و عازم میدان بود، کودکی که در همان ساعت متولد شده بود نزد آن حضرت آوردند. امام (علیه السلام) در گوش فرزند خود اذان گفت و کام او را برداشت. در آن هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شهادت رسانید. امام آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خونش آغشته ساخت و گفت: «به خدا سوگند، تو گرامی‌تر از ناقه (ناقه صالح) در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا، نزد خداوند گرامی‌تر از صالح پیامبر است» آنگاه بدن خون آلود کودک را نزد سایر فرزندان و برادرزادگان خود نهاد. (تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 245)
سماوی می‌گوید: این که برخی گفته‌اند حضرت علی اصغر در کربلا ولادت یافته چندان درست نیست.( ابصارالعین، ص 54) شاید هم عبدالله رضیع در کربلا به دنیا آمده و غیر از حضرت علی اصغر(علیه السلام) باشد.

منبع:
http://shamsa.ir/ziyarat/faq/325-ali-asghar
http://www.beytoote.com/religious/sundries/ali1-asghar.html

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید