صـحـن حـرم از نـسـیم پر بود از پـرپـر (یـا کـریـم) پـر بود
خورشـیـد دوبـاره بـوسه مى زد بـر چـهـره مـهـربـان گـنـبد
گـنـبـد پـر از آفـتـاب مـى شد آهـسـته غـم مـن آب مـى شـد
رفـتـم طـرف ضـریـح او بـاز تـا پـر شـوم از هـواى پـرواز
اطـراف ضـریح گـریـه هـا بود دلـهـاى شـکـسـتـه و دعـا بود
از چـشـم هـمـه گلاب می ریخت بـاران رضـا رضـا رضـا بـود
دل هـاى هـمـه ز بـارش اشـک مـانـنـد کـبـوتـرى رهـا بـود
عـطـر گـل یـاس در دل مــن عـطـر صـلـوات در فضـا بود
لب ها همه حرف و درد دل داشـت بـا او کـه غـریـب آشـنـا بود
حال من امشب چرا یاران زهر شب بهتر است
در دلم یک شور و شادی یک صفای دیـگر است
غم ز قلبم رخت بر بسته ندارم غصــــــه ای
آسمان قلبم امشب پر زماه و اخــــــــتـــر است
هاتفی دادم ندا دانی ز چیست این ماجــــــــرا
چون که امشب جشن میلاد امامی دیگــــر است
مهربان یاری که دنیا از وجودش فیض گـــیرد
نورافشان از قدومش خاوران تا باختـــــر است
پور موسی زاده ختم رسل فرزند زهـــــــــــرا
کنیة او بوالحسن هم نام جدش حیــــــــدر است
او رضا است بر رضای حق خدا از او رضاست
حجت الله است، امام است شیعیان را رهبر است
ملک ایران از قدومش گشته دارالمؤمنیــــــــــن
مؤمنین را پیشوا بر مستمنـــــــــدان یاور است
او گره بگشاید از هر مشکلی در این جهـــــان
در جهان آخرت هم او شفیع محشـــــــــــر است
یا علی موسی الرضا، ای سید و مولای مــــــــا
چشم به راهت شیعه ات درحال مرگ و محشراست
راجی بر احسان تو امیدوار است تا به حشــــر
وقت مردن منتظر بر آن نگاه آخــــــــــــــر است
محمد رجب زاده ( راجی )
کوچههای خراسان
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گرچه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
قیصر امینپور