وقت ملاقات ، عید فطر شیعه است
۱۳۹۴-۰۹-۲۳
حاج آقا دولابی: وقت ملاقات ، عید فطر شیعه است
مهمان در ایام میهمانی با میزبان ملاقات نکند چه سود؟ ما همه از فضل خدا و رسول او بهره برده ایم . برسر سفره اهل بیت او ، آل الله، علیهم السلام نشسته بودیم و هستیم .هیچیک از کارکردن چیزی گیرمان نمی آید همه به رایگان و مفت مزد گرفته ایم اما با آنها ننشسته ایم ..... مبلغ علم مان دنیا و آب و نان باشد باخته ایم پس همت عالی داریم و افطار و فطر به ملاقات طلبیم...

عیدتان مبارک باد

*شیعه تا به ملاقات خوبان خدا نرسیده روزه است. وقت ملاقات ، عید فطر شیعه است که باید افطار کند .

*اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهی‌هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم، ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می‌بخشد و راحت می‌شوی.

خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است «الیس الله بکاف عبده»: آیا خداوند برای کفایت امور بنده‌اش بس نیست؟

یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویت من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت می‌کند و به او آرامش ‌می‌بخشد. لذاست که فرمود: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»: دل‌ها با یاد خدا آرامش می‌یابند.

*در دستگاه آخرت حکمایی هستند که با نفس ما را زنده می کنند. اصلا ائمه ما (ع) و بزرگان ما که نمی آمدند با دکتری کردن ما را حیات بدهند. یک نگاه می کردند و ما را حیات می دادند. زیرا کار خدا و ائمه (ع) شرط ندارد. این مائیم که اگر بخواهیم یک کاری بکنیم شرایط لازم دارد. می خواهم خانه بسازم پول لازم دارد، می خواهم بهشت بروم این کار لوازمات بهشتی می خواهد، باید آنها را تهیه کنم. من برای هر کاری که بخواهم انجام بدهم یک لوازماتی باید تهیه کنم خدا چطور؟ خدا لوازمات احتیاج ندارد. اگر من خود را در اختیار او قرار دهم او همچون برق کار را تمام می کند. ((إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ))*. تا خدا فرمود ((باش)) هست، در یک چشم به هم زدن.لذا ما از خدا مفت خوریم. من سلیقه خودم را می گویم. شما هم همین جورید. این را می گویم تا رویتان به این کار باز شود و در خلوتتان بدانید که مفت خورید. کسی از کارکردن چیزی گیرش نیامده است. این را به شما می گویم. البته خدا آنهایی را هم که اهل کار بودند محروم نکرده است و یک چیزی به آنها داده است اما آنها خیلی معطل شدند. اقلش اینست که معطل کارهایی شدند که رفته بودند انجام دهند اما شما را می شناسم که هم کم حوصله اید و هم همسر و اولاد دارید. هرچه می توانید از آن مفت ها دست بزنید. بگویید ((خدایا از فضلت به ما عطا کن. ما وسایل عدلت را نداریم. الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک)). فضل یعنی مفت! یعنی مفت مفت. ((حتی اگر شعور هم ندارم که این مفت را بگیرم آن شعورش را هم روی مفت دادنت بده)). می توانی با خدای خودت این جور صحبت کنی. ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک)). با عدلت با ما معامله نکن. من وسائلش را ندارم.عدل یعنی اگر بهشت می خواهی بروی باید وسایل آن را داشته باشی. اگر می خواهی پیش خدا نزدیک شوی باید وسایلش جور باشد. عقلت درست باشد و مانند اینها...، فضل خیلی زیباست. زیرا دهنده اش خود اوست. سازنده اش خود اوست. اصلا او می خواهد بدون عمل چیز بدهد. نمی خواهد مزد بدهد. مزد را به اندازه کار می دهند. فضل چطور؟ قاعده فضل اینست که صاحبش حد آن را با شئون خودش بسنجد. تفضل به فاضلیت فضل کننده مربوط است نه به من. شنیدی چه شد؟ وقتی شما چیزی می دهید اندازه آن به کرم شما موکول است، نه به من. کرم شما هرچه هست آن را می دهی. خدای مهربان وقتی که به کسی تفضل می کند، آن را مناسب آقایی خودش قرار می دهد. اگر بخواهد مزد بدهد مناسب کاری که من کردم می دهد. لذا ما دیدیم و حساب کردیم و پدران ما و علمای سابق حساب کردند و دیدند کار ما با عدل سامان نمی گیرد. پیغمبرمان (ص) هم در دعا عرض کرد: ((الهنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم))، نام کریم را هم آورده است.

* ما یک روز هم با آنها (امامان علیهم السلام) ننشستیم. من که ننشستم. شما که نشسته اید گوارایتان باشد. همیشه در خانه ام بود ولی یک روز هم پیش او درس نخواندم. با این وجود به من یاد داده است. چه رسد به آنکه اگر پهلویش می نشستم، آشنا بودم و می دانستم.همه اش بیرون به تقلا بودم. برای رزق و دنیا و آخرت. خوشا به حال جماعتی که یک بو بردند که انگاری معلم اینجاست. البته گاهی دوستان اهل بیت و همه ی مملکتمان درِ خانه شان رفته ایم.اما انصافا در را شل زدیم. آن جور نبود که زانو بزنیم و او را معلم خود کنیم تا علم لدنی در ذاتمان بریزد. از او فقط نان و آب خواستیم.

*فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره. خوبی می کنی به خودت برمی گردد. حتی وقتی دست کسی را می گیری، خدا مرحمت می کند و نگاه می کنی که به خودت خوبی کرده ای.وقتی او را می بینی که نمی تواند بلند شود، خودت بوده ای که نمی توانستی بلند شوی. دستش را می گیری و بلند می شود، راحت می شوی.

http://khabaronline.ir/detail/304094/weblog/moazzen

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید