زهرا شاهسون کارشناس اجرای زنگ کتاب در دبستان بنیانیان
۱۳۹۸-۰۸-۱۶
زهرا شاهسون کارشناس اجرای زنگ کتاب در دبستان دخترانه زهره بنیانیان واقع در خیابان مفتح

گزارش اولین زنگ کتاب: دبستان دخترانه  زهره  بنیانیان  واقع  در خیابان مفتح 2
مخاطبین: سه کلاس پایه سوم؛ جمعنا 100 دانش آموز
زمان : دوشنبه   26/01/98     ساعت: 14:30  الی   15:20
عنوان کتاب:  نقطه          نویسنده:  پیتر اچ. رینولدز                         برگردان:  اکرم حسن
 
 این کتاب  در باره پسرکی ست که نقاشی کردن بلد نیست، و برای یادگیری نقاشی در  در کلاس هنر و نقاشی ثبت نام کرده ولی هیچ پیشرفتی ندارد، نقش معلم نقاشی و خلاقیتی که ایشان به کار بردن ، باعث پرورش استعداد این کودک می شود و ....
کلاس هنر تمام شده اما کاغذ نقاشی "واشتی" هنوز کاملا سفید است و خودش مثل سریش به صندلی چسبیده است. واشتی با خود می گوید :"خیلی مسخره است، من هنوز نتوانسته ام چیزی بکشم." معلم کنار او می آید و لبخندی می زند و از او می خواهد در برگه اش چیزی بکشد: یک خط، یک علامت یا حتی یک نقطه. واشتی با عصبانیت ماژیکی بر می دارد و ضربه محکمی بر کاغذ می زند: "بفرمایید!" معلم کاغذ را از روی میز برمی دارد و با دقت نگاه می کند.
بعد آن را به واشتی می دهد و با مهربانی به او می گوید: "حالا امضا ش کن."
این داستان، به کودکان ناامید اعتماد به نفس می دهد تا برای انجام کارها نخستین قدم را بردارند، حتی اگر سخت و غیر ممکن باشد، حتی اگر موفق نشوند و حرکت آن‌ها پیش پا افتاده باشد، مثل گذاشتن یک نقطه در یک صفحه.

گزارش دومین زنگ کتاب: دبستان دخترانه  زهره  بنیانیان  واقع  در خیابان مفتح 2
مخاطبین: کلاس پایه سوم؛ 30 دانش آموز    
زمان : دوشنبه   09/02/98     ساعت: 14:30  الی   15:20
عنوان کتاب:  قصه های ماندی- هلن کلر-              نوشته: ازوپ‌، شاگا هیراتا              ترجمه‌‌ی: سعید بهروزی‌، سبا بابایی،
حمید شهبازی               تهران‌:  افق‌، کتابهای فندق‌، 1387.
هلن کلر زمانی که دخترکی کوچولوست در بستر بیماری می‌افتد و به کلی بینایی و شنوایی خود را از دست داد و چون هنوز صحبت کردن را به خوبی یاد نگرفته بود،توانایی حرف زدن را نیز نداشت .  به دلیل ناتوانی در ارتباط،تا هفت سالگی دختری عصبی و پرخاشگر بود که پدر و مادرش را بسیار اذیت میکرد.
در سن هفت سالگی، والدبن هلن معلمی به نام"  آنی سالیوان" را برای او گرفتند تا شاید بتواند با او ارتباط برقرار کند‍‍. " انی  سالیوان" مدتی در مدرسه نابینایان درس میداد و به همین دلیل کار با این بچه ها را تا حدی بلد بود.
خانم سالیوان پس از مدت ها تلاش و با فشار دادن علامت هایی بر کف دست هلن، توانست معنی کلمات را به او یاد بدهد.  نخستین کلمه ای را که هلن یاد گرفت تا بر کف دست آنی بنویسد، آب بود .  پس از مدتی، هلن توانست علاوه بر نوشتن کلمات بر کف دست افراد، خط بریل –خط مخصوص نابینایان – را نیز یاد بگرید.  او در سن 20سالگی وارد دانشگاه شد و با کمک آنی که درسها را بر کف دست او می نوشت، توانست 4سال بعد،فارغ التحصیل شود.
 اگر هلن روزی به کسی دست میداد و بعد از پنج سال دوباره او را می دید و دست می داد به راحتی او را می شناخت هلن به سفرهای زیادی رفت و با بیشتر رییس جمهورهای دنیا دیدار کرد.
گزارش سومین زنگ کتاب: دبستان دخترانه  زهره  بنیانیان  واقع  در خیابان مفتح 2
مخاطبین: کلاس پایه سوم؛ 30 دانش آموز    
زمان : دوشنبه   23/02/98     ساعت: 14:30  الی   15:20
عنوان کتاب: به دنیا آمدن رستم                 نگارش: راسله رضا پور                  تصویرگر: جعفر بهروان راد    
 
در روزگاران بسیار دور در ایران، در زمان" منوچهرشاه"، پهلوان بزرگی به نام "سام" در سرزمین زابل زندگی می کرد. روزی به سام خبر دادند که عده ای از دشمنان به ایران حمله کرده اند، سام هم فرمانداری زابل را به  فرزندش "زال" سپرد و خود راهی جنگ با دشمنان به کمک منوچهرشاه رفت.
روزی زال همراه چند نفر از پهلوانان و گروهی از سپاهیان برای شکار از شهر خارج شد و آرام آرام پیش رفت تا به سرزمین کابل رسید. امیرکابل مردی عاقل و شجاع به نام "مهراب "بود. مهراب از نوادگان "ضجاک مار دوش" بود که سالها پیش به ایران حمله کرده و پس از ظلم و ستم فراوانی که به ایرانیان نموده بود، سرانجام در مقابل" فریدون" شکست خورد. چند روز بعد" رودابه" دختر مهراب  و دوستانش برای گردش و تفریح به کنار رودخانه ای که نزدیک اردوگاه زال بود رفتند. زال از دور آنها را دید و به بهانه شکار تیر و کمان خود را برداشت و به طرف دختران رفت. وقتی نزدیک شد با احترام از اسم و رسم شان پرسید، همراهان رودابه  خود را  معرفی کردند و گفتند این بانو، رودابه دختر فرمانروای کابل است و ما دوستان او هستیم.
زال همواره در اندیشه رودابه بود و لحظه ای از خیال او غافل نمی شد. می دانست که پدرش سام و منوچهر شاه ایران با همسری او با دختر مهراب از نژاد ضحاک موافقت نخواهند کرد. تا اینکه تصمیم گرفت نامه ای به پدرش بنویسد.  زال از پدر می خواهد که رودابه را برایش خواستگاری کند.  سام چون نامه پسر را می خواند غمگین می گردد. سام از موبدان و ستاره شناسان کمک می خواهد. منجمان و اختر شناسان در طالع زال می بینند که از پیوند او با دختر مهراب فرزندی به دنیا خواهد آمد، دلیر و شجاع که جهان را به تیغ تیز رام و دشمنان ایران را نابود خواهد ساخت و پناه ایرانیان و یاور شاهان این سرزمین خواهد بود.
سام از این پیش بینی خوشحال می شود و به زال پیغام می فرستد که هر چند تصمیم او پسند خاطر نیست اما به پاس عهدی که کرده است از ناخرسندی خود چشم خواهد پوشید و به شاه نامه ای خواهد نوشت و از او می خواهد که با خواهش وی موافقت کند. اما زال باید راز دل و عشقش را پنهان نگه دارد تا فرمان شاه برسد.
نامه سام به زال می رسد و او را خوشحال می نماید از طرفی زال هدایای بسیاری برای رودابه می فرستد. در این رفت و آمدها "سیندخت مادر رودابه" از راز عشق زال و رودابه و پیمان آن دو با خبر می شود. سیندخت افسرده و غمگین به  نزد مهراب رفته و او را نیز باخبر می سازد. مهراب آشفته و خشمگین قصد کشتن دختر را دارد اما سیندخت او را به بردباری و اندیشه دعوت می کند. مهراب خشمگین است چرا که از عکس العمل سام و منوچهرشاه  بسیار می ترسد و به سیندخت می گوید اگر آن دو بفهمند دودمان ما را بر باد خواهند داد. اما سیندخت او را آرام می کند و می گوید از این بابت غمی نداشته باش چرا که سام به شاه نامه نوشته و از او تقاضا کرده که با پیوند زال و خاندان ما موافقت کند. سام و فرزند پهلوانش برای خواستگاری از رودابه به کابل  می روند. پس از رسیدن مهمانان به کابل، مهراب سی روز جشن بر پا کرد و زال و رودابه به همسری هم درآمدند.
پس از گذشت چند ماه، رودابه باردار بیمار شد و حالش هر روز بدتر از قبل می شد. زال نگران شد وترسید که رودابه را از دست بدهد، ناگهان به یاد سیمرغ افتاد و پری که از او به همراه داشت را آتش زد، آسمان دگرگون و تیره گشت و در همان لحظه سیمرغ ظاهر شد و زال بیماری رودابه را به سیمرغ گفت و از او کمک خواست. سیمرغ  با دادن گیاهی به رودابه،  او را بیهوش کرد و نوزاد به سلامت به دنیا آمد.نام نوزاد را که  از همان روز اول نشان از برزگی و پهلوانی داشت، رستم گذاشتند و چند روز جشن گرفتند.

 

 

 

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.