معرفی کتاب: نردبان آسمان/ محمد شريفي؛ تهران: فرهنگ نشر نو: آسيم، ۱۳۹۸.
این کتاب شرح مثنوی نیست. غرض ازنگارش این کتاب گزارشی از مثنوی به نثر است که شاید بتوان آن را برگردان تفسیری مثنوی دانست.
روش نویسنده در سراسر این کار چنین بوده که ابتدا کوشیده معنی و مفهوم نهفته در هر بیت را دریابد و آنگاه آنرا به زبانی حتی الامکان روشن بیان کند. نگارش اولیه کتاب در سال 1392 به انجام رسیده است.
یکی از مهترین عوامل در فهم مثنوی، دریافت اشارات مولانا به آیات واحادیث و روایات است.
در ترجمه آیات عمدتا از تفسیر سورآبادی و گاه از روض الجنان مشهور به تفسیر ابوالفتوح رازی و به ندرت از تفاسیر و ترجمه های دیگر استفاده شده و گاه تلفیقی از دو یا سه ترجمه با تصرفاتی جزئی فراهم آورده است.
این توضیح را هم باید افزود که تفکیک بخشهای داستانی مثنوی از بخشهای غیرداستانی دشوار است و گاهی برمعنای ابیات هم اثر می گذارد.
اساس نویسنده در گزارش مثنوی به نثر، مبتنی بر دو نسخه مثنوی است.
یکی نسخه تصحیح شده نیکلسون و دیگری نسخه عکسی قونیه، اما عنوانها و ابیات نقل شده در این متن همگی برگرفته از نسخه قونیه میباشد.
بهترین شیوه برای مطالعه این کتاب، که ضمن فهم بیشتر ابیات سبب انس و الفت با ابیات مثنوی میگردد این است که خواننده این کتاب را همرا ه با متن مثنوی بخواند و هردو کتاب را به طور موازی دنبال کند.
نمونه:
ابیات مثنوی چنین است:
این درختانند همچون خاکیان دستها بر کرده اند از خاکدان
سوی خلقان صد اشارت می کنند وآن که گوش استش عبارت می کنند
با زبان سبز و دست دراز از ضمیر خاک می گویند راز
همچو بطان سر فرو بره به آب گشته طاووسان و بوده چون غراب
در زمستانشان اگر محبوس کرد آن غرابان را خدا طاووس کرد
در زمستانشان اگرچه داد مرگ زنده شان کرد از بهار و داد برگ
منکران گویند: خود هست این قدیم این چرا بندیم بر رب کریم؟
کوری ایشان، درون دوستان حق برویانید باغ و بوستان
هر گلی کاندر درون بویا بود آن گل از اسرار کل گویا بود
بوی ایشان رغم انف منکران گرد عالم می رود پرده دران
منکران همچون جغل زآن بوی گل یا چو نازک مغز در بانگ دهل
خویشتن مشغول می سازند و غرق چشم می دزدند زین لمعان برق
چشم می دزدند و آنجا چشم نی چشم آن باشد که بیند مامنی
نمونه فوق در کتاب نردبان آسمان:
این درختان که از سراسر خاک بر آمده اند مثال انسانهای خاکی بدان که دستها را از زمین برآورده، صد گونه اشارات با مردمان دارند و با آن کس که گوش جان دارد سخنها می گویند.
با زبان سبز و دست درازشان از درون خاک، اسرار را با ما درمیان میگذارند. در زمستان که همچون مرغابی سر در آب فرو بردهاند، اگر خداوند آنها را محبوس می کند یا مرگ می دهد و مانند زاغ از پر و بال رنگین طاووس عاری می کند، در بهار زنده شان می سازد و شاخ و برگشان می دهد و همچون طاووس زیبایشان می کند.
منکران می گویند: این نشانه ها مربوط به نظام طبیعت است و از دیرباز چنین نظمی برقرار بوده است. این را چرا باید به خدا نسبت داد؟
اما به کوری چشم آنان، حق تعالی در اندرون دوستان خود باغ و گلستانی می رویاند که بوی هر گل آن برخلاف میل این منکران، از سراسر کائنات می گوید و منکران، همچون جعل که از بوی خوش گریزان است، یا شخص حساسی که آوازه دهل را تاب نمی آورد، خود را در کار دنیا غرقه می سازند و چشم نداشته خود را بردرخشش حقیقت می بندد- چشم ندارند زیرا چشم واقعی چشمی است که مامن و پناهگاه الهی رابتواند دید.
مثنوی، قله رفیع ادب عرفانی است و به اعتبار مجموع ویژگیهایی که دارد اثری بیهمتاست.
درباره مولانا و مثنوی از زبان مولوی، بخشی مفصل در جلد اول کتاب نردبان آسمان آمده است که چند بیت نخستین آن در ادامه آمده و پس از آن، دفتر اول مثنوی، دیباچهی کوتاه و پرمحتوای مثنوی که به عربی است تفسیر و سپس، نینامه و حکایات دیگر به ترتیب آمده است.
هست احوالم خلاف همدگر هر یکی با هم مخالف در اثر
چونکه هردم راه خود رامی زنم با دگر کس سازگاری چون کنم؟
موج لشکرهای احوالم ببین هر یکی با دیگری در جنگ و کین
می نگر درخود چنین جنگ گران پس چه مشغولی به جنگ دیگران؟