ادبیات هیچ کشوری به درستی شناخته نمیشود؛ مگر اینکه اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوره و سامان بدرستی شناخته و حلاجی گردد. شاعر و نویسنده، همواره متاثر از زمان و وقایع آن، دست به خلاقیت و آفرینش میزند. در ایران و کشورهای اسلامی نه تنها اوضاع سیاسی و اجتماعی بلکه وضعیت دینی و مذهبی و تعارضهای فرقهای و حاشیهای و نتایج این تعارضها هم در اندیشه و بیان شعرا و نویسندگان تاثیرگذار بودهاند.
شکست ساسانیان و دسته دسته شدن ایرانیان، تسلط اعراب و نفاخر و خودبینی آنان، نارضایتی ایرانیان و تشکیل گروههای مختلفی چون شعوبیه، خوارج، ... قیام ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن بنی عباس، نفوذ ایرانیان به دربار عباسیان، ظهور شاعران متعصب ایرانی چون بشار بن برد طخارستانی، روی کار آمدن طاهر ذوالیمینین و یعقوب لیث صفار و بعد سامانیان و غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان و در نهایت حمله و هجوم قوم مغول، همه از وقایع و حوادثی است که مستقیم و غیر مستقیم بر زبان و ادبیات فارسی سایه افکندهاند.
در این میان، شاعران دربارها و عصرها ناچار بودند که خداوندگاران را به شیوه مبالغه آمیز بستایند و چشم اندازهایی از زندگیشان را که در محور بزم و رزم میچرخید، به تصویر بکشند. شاعر ناچار بود به ساز سالارانی برقصد که به او نان میدادند، نانی که گاه در کام شاعر چنان تلخ بود که بارها و بارها در شعرش بازتاب مییافت، زیرا شاعر در هراس پیوسته از رقابت، زندگی میکرد. هراس از بی مهریهای خداوندگار، فردای ناپیدا و سالخوردگی و تهی دستی، شاعران دربار را موظف به ستایش اربابان خود میکرد. شاعر با شعرهای ستایش آمیز در بار عامها، جشنهای اسلامی و ایرانی، خجسته باد گفتنها، سوگواری کردن در مرگها، خوار شمردن و سرزنش دشمن، همراه و همگام خداوندگار بودن در لشکرکشیها و شکارها ، شادمان ساختن نشستهای باده گساری با شعر و نمایش، سعی در ابقا و ارجحیت خود داشت.
علاوه بر اینها نیاز دو سویهای هم بود، دلبستگی شاهان به تبلیغ و بقا در گستره قلمرو قدرتشان ودلبستگی شاعر به آوازه وصله، حال، شعرا و حاکمان، برای رسیدن به این اهداف از تمام امکاناتشان استفاده میکردند.
شاید تاثیرگذارترین این امکان و ابزار، متوسل شدن به خدا و صفات جمالی و جلالی پروردگار بود که در دنیای شعر و ادب، رقیبی نداشت و شاعر بنا به هدف خود از آن استفاده میکرد.
تصور بر آن است که در جامعه ای با حاکمیت دینی هرگونه تحول اجتماعی، آمد و شد حاکمان و حکومتها، فقر و خشکسالی، آسایش و رفاه ، ترس و اختناق، و همه وهمه از منظر دینی نگریسته و احیانا توجیه میشود. بنابراین میتوان تصور کرد که تمسک به صفات جمالی و جلالی خدا و تجلی این صفات در متون مختلف و در دورههای گوناگون، یکسان نیست و از سوی دیگر بسامد کاربرد این صفات و تجلی آنها در متون هر دوره، نشان دهنده واقعیتهای حاکم بر اجتماع است.
تجلی صفات و اسمای خدا در تمامی باورها، اعمال و لحظههای زندگی دین باوران، تاثیر جاری و همیشگی دارد. از همین رو اندیشمندان مسلمان از دیرباز در آثار خویش به شیوههای گوناگون، تصویرهای مختلفی از خداوند ارائه داده اند و البته در همه این تصاویر، زیر بناهای فکری و عقیدتی اسلامی، لحاظ شده است.
آگاهی به دورههای مختلف تاریخی و حوادث آنها و نیز آشنایی و تحلیل اندیشه و نگاه شاعران، نسبت به آن حوادث، با استفاده از ابزار دینی ضروری است. اینکه شعرا از کدام صفات الهی برای پیشبرد اهداف خود و ممدوحانشان استفاده میکردند ویا با تاکید بر کدام صفات، مردم را با جامعه و مسایل آن هماهنگ مینمودند.
تاریخ نشان میدهد که در ایران کم نیستند مواردی که مذهب، وسیله ای برای حکومت کردن به شمار میرود. این وسیله، گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم در فروپاشی یا دوام و بقای حکومتها موثر بوده است.
شاعران، رکن تاثیرگذاری بودند که با قدرت قلم و بیان خود و احیانا اگر در کنار شاعری، اهل فلسفه و عرفان بودند با اندیشه خود، به نفع یا ضرر حکومت وقت، از خدا و مذهب، الهام میگرفتند و در راستای اهدافشان، شعرها میسرودند. شناخت این لایه پنهان، ضروری است برای اینکه خوانش و مطالعه این آثار و تعمق در عمق و پس زمینه آنها خواننده را از قضاوتهای سطحی و ساده انگارانه میرهاند و آمیختگی تاریخ سیاسی و اجتماعی را با تاریخ ادبیات، بهتر و روشنتر مینمایاند.
در این اثر تلاش بر این بوده است که نگاه شاعرانه ادیبان و شاعران زبان فارسی به این مقوله بررسی گردد و معلوم شود که این ادبا با توجه به شرایط زندگیشان، از خدا چه انتظاری داشتند و تاکید بر کدام صفت و اسم او را به صلاح خود می دانستند.
فهرست مطالب :
فصل اول: اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران بعد از شکست ساسانیان
فصل دوم: صفات جمالی و جلالی خداوند و تجلی آنها در اشعار شاعران از رودکی تا سعدی با تاثیرپذیری از اوضاع سیاسی و اجتماعیَ
دام نام: تجلي صفات رحماني و قهاري خداوند در متون نظم از دوره سامانيان تا قرن هفت با توجه به اوضاع سياسي و اجتماعي/ رفيقه محمدي.- تبريز: يانار: آيدين،1398