میرجلالالدین کزازی از «شاهنامه» به عنوان فرهنگ و منش ایران یاد کرد.
میرجلالالدین کزازی از «شاهنامه» به عنوان فرهنگ و منش ایران یاد کرد.
این شاهنامهپژوه به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی در گفتوگو با خبرنگار ایسنا - منطقه کرمانشاه، اظهار کرد: اگر بخواهیم از نگاهی بسیار کلان و فراخ و نگاهی گوهرگرایانه و پدیدارشناختی به شاهنامه بنگریم، آنچه میتوان گفت این است که شاهنامه از آن روی جایگاهی دیگرسان و پایگاهی بلند و بیمانند در دل و جان ایرانیان یافته که هم در ساختار برونی، واژگانی و زبانی شاهکاری است بسیار گرامی، ارزشمند، شورانگیز و کارساز و هم در ساختار درونی، اندیشهای و پیامشناختی.
وی ادامه داد: زبانی که استاد فرخنهاد طوس این نامه نامی گرامی را بدان سروده است، برترین نمونه از زبان سرشتین پارسی است.
این استاد ادبیات فارسی زبان سرشتین پارسی را زبانی رسا، روشن و روان دانست و یادآوری کرد: زبان سرشتین پارسی زبانی است که زیبایی، هنر، شورآفرینی و دلنشینی در آن گوهرین است.
به گفته کزازی، زبان فارسی که در شاهنامه به کار رفته نیازی به زیورها و آرایههای برساخته و بیرونی که بدان افزوده بشود ندارد، این زبان به زیبارویی میماند دلآرام و دلآرای، جانافزای و هوشربای که بی هیچ زیب و زیور زیباست و دل میرباید، زیرا زیبایی در او مادرزادی و خدادادی است. از همین رو نیازی نیست که زبان فارسی خود را با بزک بیاراید و زیبا و دلپسند بگرداند.
این شاهنامهپژوه افزود: بسیاری از بیتهای شاهنامه، این بیتهای شورانگیز و شررخیز، آکنده از کارمایههای نیرومند روانی و عاطفیاند، سادهاند و برهنه و بیآلایش.
کزازی با بیان اینکه بیتهای شاهنامه از زمان سروده شدن در یاد بسیاری از ایرانیان ماندهاند، گفت: این بیتها در یاد ایرانیان میمانند، زیرا با نیرویی سرشار، با کارآیی و کاوندگی بسیار راه به نهاد آنان میبرند.
او افزود: اما آن ویژگی ساختاری و گوهرینه دیگر که ویژگی درونی و پیام شناختی است، هنگامیکه با این ویژگی برونی و زبانی پیوند میگیرد و درمیآمیزد، هنگامهای شگرفت و هنگفت را بر میانگیزد.
به گفته این پژوهشگر، آن زیباروی که سخن پارسی در شاهنامه است کالبدی دارد که بی هیچ آرایه و زیور زیبا و دلربا جانی مییابد که آن جان، همسنگ، همساز و همتراز با این کالبد است.
کزازی یادآوری کرد: کمتر میتوان زیبارویی را یافت که هم به تن زیب باشد و هم به جان. هم روی و موی نکویی داشته باشد و هم جان و نهان خجسته و نیکو که زیباروی سخن فردوسی بدین هردو، در بیشترین و برترین گونه و نمود خویش آراسته است.
او آن جان نهفته در زیباروی شعر فردوسی را جان ایران دانست که در کالبد شاهنامه دمیده شده است و خاطرنشان کرد: بر همین پایه است که شاهنامه را فرهنک و منش ایران میدانم و میخوانم.
این نویسنده ادامه داد: درست است که شاهنامه شاهکار ادبی است، رزمنامهای است که بی همان و همتاست، اما بسیار فزونتر و فراتر از آن است که در تنگنای ادب بماند.
کزازی شاهنامه را شالودهریز ناخودآگاهی تبار ایرانی دانست و افزود: شاهنامه شاهکار ادبی است که چیستی ایران و کیستی ایرانیان بر آن استوار شده است. از همین روست که هر ایرانی شاهنامه را نه تنها به آستانه یاد خود درمیآورد، آن را از این آستانه میگذراند و به مشکوی و نهانخانه نهاد خویش میبرد.