در نشست نقد «با چراغ و آینه» عنوان شد که شفیعی کدکنی در کتابش به آثار وطنی توجه نکرده است
در نشست نقد کتاب «با چراغ و آینه» عنوان شد، شفیعی کدکنی در این تحقیق به منابع و کتابهای پژوهشی وطنی توجه نکرده و فقط از آثار و ادبیات خارجی صحبت کرده است.
به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «با چراغ و آینه» (در جستوجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران) اثر محمدرضا شفیعی کدکنی 21 آذرماه در دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد.
در ابتدای این نشست، ابراهیم خدایار - عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس - درباره کتاب «با چراغ و آینه» گفت: در سال 1906 که انقلاب مشروطه به پیروزی رسید، پیامدهایی را در عرصه ادبی ما داشت و پیامد این انقلاب، یک انقلاب ادبی بود. باید دید که چه عواملی باعث شکلگیری این انقلاب شد و همچنین چه عرصههایی در ادبیات ایران دستخوش تغییر شد. بخش مهمی از دغدغه نویسنده کتاب «با چراغ و آینه» بررسی همین عوامل و تغییراتی است که در ساختار ادبیات ایران رخ داده است.
او افزود: این کتاب به دنبال بررسی ریشههای تحول شعر فارسی است و همچنین به دنبال واکاوی و دلایل فکری این انقلاب فکری و بررسی تأثیر آن بر ساختار ادبیات و شعر معاصر بوده است.
در ادامه این نشست، آبتین گلکار - عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و مترجم ادبیات روسیه – در سخنانی اظهار کرد: کتاب تازه دکتر شفیعی درباره شعر معاصر ایران است که مجموعه مقالات کوتاه و بلند ایشان در طول سالهای مختلف از حدود 50 سال پیش تا 20 سال پیش است.
او افزود: چیزی که در کتاب بارز است، توجه و تأکید نویسنده بر شعر فرنگی و تغییر و تحول شعر فارسی است.
گلکار ادامه داد: دکتر شفیعی تقریبا ریشه تمام تحولات شعر ایران در 100 سال اخیر را در تأثیرپذیری از ادبیات خارجی جستوجو میکند و این تحولات را در سطوح مختلف مثل واژگان، سبکها، مضامین و ... متأثر از شعر فرنگی میداند. در گذشته چنین کاری صورت نگرفته که کسی با این ابعاد گسترده به موضوع تحولات شعر فارسی و تأثیرپذیری شعر فارسی از شعر اروپایی بپردازد.
گلکار همچنین درباره بخشهای مختلف این اثر توضیح داد: بخش نخست کتاب به شعر مشروطه اختصاص دارد و به تأثیرپذیری شعر مشروطه از شعر فرنگی و آشنایی با مفاهیمی نو میپردازد. بخش دوم که نامش پیشگامان تحول است، در واقع ادامه همان بحث است که به آرا و اندیشههای افرادی چون آخوندزاده، اسدآبادی، ملکم خان و ... میپردازد؛ کسانی که بیشتر متفکر و اندیشمند بودند تا اهل شعر، اما افرادی بودند که خطوط فکری جدیدی را به وجود آوردند که بعدها نتیجه آن در شعر هم ایجاد شد، یعنی ابتدا تحولات فکری ایجاد میشود و بعد شعر هم متحول میشود.
او درباره ایرادی که برخی به این کتاب درباره نداشتن چهارچوب مشخص گرفتهاند، گفت: شاید کسانی این کتاب را بدون چهارچوببندی مشخصی بدانند، چرا که این کتاب طبقهبندی رایج را ندارد. خیلیها معتقدند در مطالب کتاب آشفتهنویسی و تکرار وجود دارد، اما به اعتقاد من، این نقطه قوت کتاب است. ممکن است کتاب نظم مشخصی نداشته باشد، اما باعث میشود خواننده برای فهم مطالب به دنبال تفکر و تحقیق برود تا به نتیجه برسد. در واقع کتاب ذهنیت و یک نگاه کلی به خواننده میدهد. خواننده میتواند با یادداشتبرداری و حاشیهنویسی به سؤالهای خود پاسخ دهد.
او افزود: این روش ارائه مطالب که در «با چراغ و آینه» وجود دارد، به نظر من میتواند در کتابهای دانشگاهی هم مفید باشد.
این مترجم درباره بخش پایانی کتاب گفت: بخش پایانی کتاب مجموعه مقالات مختلفی است که هر کدام به شاعری اختصاص دارد؛ از ادیب نیشابوری تا فروغ فرخزاد که در این بخش بخصوص به تأثیرپذیری شعر معاصر فارسی از شعر اروپایی پرداخته شده که دکتر شفیعی این تأثیرپذیری را نقطه قوت شاعران دانسته است.
همچنین علیرضا انوشیروانی - عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز و پژوهشگر ادبیات تطبیقی - گفت: صحبتهای من درباره کتاب از دیدگاه یک تطبیقگر است، لذا با مسایل کلی کتاب خیلی کاری ندارم. در واقع من میخواهم بحثهای دکتر کدکنی در این کتاب را در قالب ادبیات تطبیقی تئوریزه کنم.
او افزود: ادبیات تطبیقی فقط به تأثیرگذاری و تأثیرپذیری محدود نیست، یعنی ادبیات تطبیقی فقط تطبیقی نیست. در اینجا موضوع خلاقیت مهم است. ما با ادبیات تطبیقی میتوانیم خودمان را بهتر بشناسیم، چرا که برای شناسایی خودمان باید دیگران را بشناسیم. ما تطبیق میکنیم که ادبیات خودمان را بشناسیم.
انوشیروانی ادامه داد: ادبیات تطبیقی برای ادبیات فارسی بسیار واجب است و دکتر شفیعی هم در این کتاب به این موضوع پرداخته است.
او با اشاره به اینکه برخی کسانی را که از دیگران تأثیر میپذیرند، در سطح پایینتری در نظر میگیریم، گفت: ما دچار یکسری تصورات و بدفهمیها در حوزه ادبیات تطبیقی هستیم. اینکه فکر میکنیم وقتی کسی تأثیر میگیرد و اثری را ترجمه میکند و یا از کتابی اقتباس سینمایی میسازد، در سطح پایینتری است، یعنی اینکه یکی را در مرتبه بالا قرار میدهیم و دیگری را در مرتبه پایینتر.
او افزود: ما نباید خلاقیت را نادیده بگیریم. اقتباسهایی بوده که از اثر اصلی بهتر بوده است. تأثیرپذیری اصلا مقامش پایین نیست. مسأله در تأثیرپذیری در اینجاست که آیا تقلید کردهایم یا اینکه در تأثیرپذیری خلاقیت داشتهایم؛ اگر خلاقیت داشته باشیم، نباید نگران باشیم.
این پژوهشگر همچنین درباره تأثیرپذیری گفت: نکته دیگر این است که شخص چقدر تأثیر پذیرفته و چقدر تأثیر نگرفته است. مثلا گوته، حافظ را صددرصد قبول نمیکند و بیشتر طنز حافظ را دوست دارد و یا امرسون کاملا از سعدی تأثیر نگرفته و بیشتر به خردگرایی سعدی علاقه داشته است.
انوشیروانی در پایان صحبتهایش اظهار کرد: این کتاب برای دانشجویانی که میخواهند درباره ادبیات تطبیقی رساله بنویسند، میتواند بسیار مفید باشد، زیرا موضوعات بسیاری در زمینه ادبیات تطبیقی در آن وجود دارد.
عیسی امنخانی - عضو هیأت علمی دانشگاه گلستان – نیز درباره کتاب شفیعی کدکنی اظهار کرد: یکی از مسایل چالشبرانگیز کتاب حول کلمه «تمام» میگذرد که در پشت کتاب هم آمده است، یعنی این طرح در کتاب مطرح شده است که تنها عاملی که باعث پیدایش شعر معاصر فارسی بوده، ترجمه و شعر غربی بوده است. باید دید این فرض قابل پذیرش است یا نه. اگر این فرض قابل پذیرش باشد، این کتاب هیچ مشکلی ندارد، اما من به این قضیه شک دارم.
او ادامه داد: من دارم فرضی را مطرح میکنم و آن این است که قبل از ترجمه آثار غربی باید فضایی آماده باشد که ترجمه را بپذیریم. ما در گذشته یک گفتمان پیشامدرن داشتیم، مثل سعدی، ابن سینا و ...، ولی در زمان جنگ ایران و روسیه زمانی که ایران از روسیه شکست خورد، یک سؤال برای عباس میرزا پیش آمد که چرا ایران از روسیه شکست خورد. گفتمان سنتی ما در آن زمان نمیتواند به این سؤال پاسخ دهد.
او افزود: در واقع اولین عاملی که باعث پیدایش ادبیات جدید در ایران شد، این بود که گفتمان سنتی ما کارایی خود را از دست داد و ما به دنبال یک گفتمان جدید با پیشفرضهای جدید رفتیم، به همین دلیل عباس میرزا افراد جدید را برای کسب دانش به غرب فرستاد.
این پژوهشگر همچنین عنوان کرد: اگر بخواهیم خلاصه بگوییم، پیشفرض جهان سنتی یک نظم سلسلهمراتبی است که در حوزههای مختلف از جمله ادبیات هم وجود داشته است، اما وقتی این گفتمان مشروعیتش را از دست میدهد، پیشفرضهای جدید به وجود میآید که آن برابری است. برای همین است که قافیه از بین میرود و مضمونها تغییر میکند، چون پیشفرضها تغییر کرده است. حالا باید دید آیا این تغییرات به خاطر تأثیر گرفتن از شعر غرب بوده است یا به خاطر این بوده که ما سنت را رها کردهایم و به دنبال پیشفرضهای جدید رفتهایم.
امنخانی همچنین عنوان کرد: دکتر شفیعی در جایی که میخواهد از زبان صحبت کند و زبان شعر اخوان و فروغ را با هم مقایسه کند، از نظریه سوسور استفاده میکند و با استفاده از مفاهیم همزبانی و درزبانی نتیجه میگیرد که زبان شعر اخوان به فروغ برتری دارد. اما نظریه سوسور این نیست، چون او فاقد نگاه تاریخی است.
در بخش پایانی این نشست، مریم حسینی - عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا (س) - گفت: ما در اینجا تنها با حکم شاگردی استاد ممکن است سؤالها و پیشنهادهایی را در مورد کتاب مطرح کنیم. همواره مهمترین ویژگی استاد این بوده است که احترام همه را حفظ کرده و ما هم باید این احترام را نسبت به ایشان داشته باشیم.
او افزود: من وقتی کتاب را خواندم، میدانستم که این کتاب مورد توجه کسانی که در ادبیات غیرفارسی هم کار میکنند، قرار میگیرد.
این پژوهشگر ادامه داد: آقای امنخانی نظریه مهمی را مطرح کردند. من فکر میکنم خوبی یک نظریه این است که بحثبرانگیر باشد. اینکه استاد کدکنی به قاطعیت مطرح میکنند که شعر فرنگی بر شعر فارسی تأثیرگذار بوده، قابل بررسی است.
حسینی درباره برخی پرسشهایی که درباره این کتاب برایش پیش آمده است، اظهار کرد: بخش فهرست منابع از بخشهای مهم کتاب است. در اینجا به منابع و کتابهای پژوهشی وطنی توجه نشده و فقط از آثار و ادبیات خارجی مثل ادبیات فرانسه صحبت شده است. اما آثار فارسی خوبی در زمینه تحول شعر معاصر فارسی مثل کتاب شمس لنگرودی (تاریخ تحلیلی شعر نو) وجود داشته که در اینجا درباره آن صحبتی نشده است. من فکر میکنم این کتاب محصول اندیشه استاد شفیعی کدکنی در سالهای اخیر نیست.
او همچنین با اشاره به شعر نیما یوشیج اظهار کرد: اگر بپذیریم نیما به ذات شعر خود این تحولات را ایجاد کرده و تحت تأثیر شعر فرنگی نبوده، به نظر میرسد تئوری اصلی کتاب زیر سؤال میرود؛ تئوریای که میگوید تمام شعر معاصر فارسی تحت تأثیر شعر فرنگی بوده است.
حسینی درباره آشفتگیای که در کتاب وجود دارد، گفت: چرا ما باید این کتابها را مثل پایاننامههای دانشگاهی نگاه کنیم؟ ما میتوانیم با نگاه رمانهای پستمدرن به آنها نگاه کنیم. البته اشکالاتی در بخشهایی مثل مقالات وجود دارد که پراکنده آورده شده است. این مقالات را میشد به شکل جداگانه درباره شعر فارسی چاپ کرد.
http://www.persian-language.com/criticism-2001.html