احمد بابایی از شاعران نامآشنای آیینی مثنوی بلندی را تقدیم به امام خمینی(ره) کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، در آستانه ایام چهاردم و پانزهم خرداد ماه و سالروز رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، شب شعر «سبوی عاشقان» پیشکش شاعران آیینی به ساحت امام خمینی(ره) در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
در این مراسم احمد بابایی از شاعران نامآشنای آیینی مثنوی بلندی را تقدیم به امام خمینی(ره) کرد که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
سحر از وارثان لبخند است
که به روح خدا همانند است
شب تبعید درس خون میگفت
پیر در خطبهاش جنون میگفت
ظلم بی دردسر نخواهد ماند
شب حق بی سحر نخواهد ماند
شب زندان اگرچه تاریک است
بشتابید، صبح نزدیک است
پیر ما گفت کربلا اینجاست
مرگ بر کدخدا، خدا اینجاست
شب نماز مصاف باید کرد
با خدا اعتلاف باید کرد
پیر ما گفت عشق سوزان است
نوبت غیرت جوانان است
پیر ما در غریبیاش گل کرد
درد را، طعنه را تحمل کرد
سرزد از ابر جلوه ایزد
صبح در چشم ما نفس میزد
سحر از وارثان لبخند است
که به روح خدا همانند است
سحر آیینهزار مردم شد
جلوه آغاز شد، هوس گم شد
پیر ما خاک لال، بلبل کرد
جزء جزء زمانه را پل کرد
داغ در باغ لالهها گل کرد
پیر ما بر خدا توکل کرد
موج زد عشق، آفتابی شد
ابر و باران هم انقلابی شد
بهمنی از ترانه شد ایران
غزلی عاشقانه شد ایران
پیر ما گفت عشق سوزان است
نوبت غیرت جوانان است
پیر ما گفت کربلا اینجاست
مرگ بر کدخدا، خدا اینجایست
از شب و ماه و مین گریزی نیست
پیش ما سنگ زر پشیزی نیست
داغ در باغ لالهها گل کرد
پیر ما بر خدا توکل کرد
دل به نور امید باید داد
پای پرچم شهید باید داد
آی بیگانه، اشک شبنم ماست
خون ما رنگ سرخ پرچم ماست
راز تشنه لبی نخواهم گفت
گله با اجنبی نخواهم گفت
کربلا از صدا نمیافتد
علم از دست ما نمیافتد
پای دین پای عشق بی سر شد
وطن ما شهید پرور شد
غمزه از واجبات عینی بود
پیر خوشزخمها خمینی بود