شعری زیبا از علامه
۱۳۹۴-۱۲-۰۸
شعری زیبا از علامه طباطبائی : مهر خوبان دل و دین از همه بی پروا برد ...
مـهر خوبان دل و دین از‌همه بی پروا برد رخ شطرنج نـبرد آنـچـه رخ زیـبا برد

تو مپندار‌که مجنون سرخود مجنون گشت از سمک تا‌به‌سهایش کشش لیلی برد

من به سرچشمۀ خورشید نه خود بردم راه ذره ای بـودم و مـهر تو مـرا بـالا برد

من خس بی سروپـایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به لب دریا برد

جام صهـبا ز کجا بود مگر دست که بود که در این بزم بـگردید و دل شـیدا برد

خم ابـروی تو بود و کف میـنوی تو بود که به‌یک جلوه زمن نام‌ونشان یکجا برد

خودت آموختی‌ام مهر و خوت سوختی‌ام با بـرافروخـته رویی که قرار از ما برد

همـه یـاران به سـر راه تو بـودیـم ولـی خـم ابـروت مرا دید و ز من یـغما برد

همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت هـمه را پشت سر انداخت مرا تنها برد

سازندگان:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.