در عرفان مولوی مبنا بر کشش الهی است نه کوشش فرد؛ زیرا فرد با توان خود قادر به شناخت او نیست. چنانچه در کلام سنایی نیز آمده است: به خودش کس شناخت نتوانست/ ذات او هم بدو توان دانست.
استاد ادبیات و عرفان دانشگاه اصفهان گفت: در عرفان مولوی مبنا بر کشش الهی است نه کوشش فرد؛ زیرا فرد با توان خود قادر به شناخت او نیست. چنانچه در کلام سنایی نیز آمده است: "به خودش کس شناخت نتوانست/ ذات او هم بدو توان دانست".
به گزارش خبرنگار ایسنا - منطقه اصفهان، علیاصغر میرباقری فرد در سلسله جلسات تفسیر کلامی عرفانی مثنوی معنوی که به کوشش انجمن علمی فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان برگزار میشود، افزود: البته کوشش خود فرد مقدمه کسب عنایت است. از این رو است که در عرفان مولوی بحث معیت حق تعالی برجسته میشود. آیات بسیاری نیز در قرآن وجود دارد که بیانگر معیت است، از جمله «و نحن اقرب الیه منکم و لکن لاتبصرون»، «نحن اقرب الیه من حبل الورید»، «هو معکم این ما کنتم»، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» و... .
نویسنده مقاله «بررسی و تحلیل ویژگیهای زبان عرفانی» اظهار کرد: ارائه مبحث «معیت» به شکل منسجم در عرفان اسلامی از امام محمد غزالی شروع شد. او در کتاب «فضایل الانام فی مکاتیب حجه الاسلام» که شامل مجموعهای از مکاتبات او به زبان فارسی است مبحث معیت را توضیح میدهد. غزالی که بیشترین تأثیر را بر آرای مولوی گذاشته برای توصیف خدا که داری هستی مستقل و خلق که هستی او منوط به هستی خدا است از دو اصطلاح «هست نیستنما» و «نیست هستنما» استفاده میکند.
میرباقری فرد اضافه کرد: غزالی برای توضیح این مطلب از مثال گردباد که در آن گرد و غبار وابسته به بادی است که از نظرها پنهان است، بهره میبرد. مولوی نیز این مثال را در مثنوی اینگونه تصویر کرده است: خاک بر باد است و بازی میکند/ کژ نمایی پرده سازی میکند/ این که بر کار است بیکار است و پوست/ وان که پنهان است مغز و اصل اوست/ خاک همچون آلتی در دستِ باد/ باد را دان عالی و عالینژاد/ چشمِ خاکی را به خاک افتد نظر/ باد بین چشمی بود نوعی دگر.
وی افزود: مولوی در دفتر ششم برای بیان اهمیت معیت و عنایت خدا، داستان دزدان و سلطان محمود غزنوی را آورده است و اینگونه نتیجه میگیرد که فنون و هنرها و کوشش انسان اگر در جهت الهی نباشد نه تنها انسان را به تعالی نمیرساند بلکه موجب سقوط او میشود.
مدیر قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی دانشگاه اصفهان گفت: از نگاه مولوی همه چیز حول محور و کانون حق تعالی دور می زند و هر آنچه در عرض این کانون قرار گیرد، حجاب و عاملی جهت سقوط انسان خواهد بود. در روایات دینی صحبت از 70 هزار حجاب اعم از ظلمانی و نورانی شده که میان خدا و خلق قرار دارد. حجب ظلمانی همان منکَرات، مناهی و محرماتند، اما امور پاکیزه و مطلوبی چون علم و عبادت نیز اگر فی نفسه تبدیل به هدف شوند حجابی نورانی خواهند بود.
میرباقری فرد تصریح کرد: از نگاهی دیگر در آموزههای دینی حجاب به دو دسته «رَینی» و «غَینی» تقسیم شدهاند و درحالیکه حجب غینی راحت تر برطرف میشوند اما حجب رینی که ریشه در قلب و درون آدمی دارند به سختی قابل زدوده شدن هستند. آیه «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه» ناظر به این نوع حجاب میشود، زیرا اینگونه حجاب پدیدآورنده جهل مرکب بوده و خروج از آن بسیار مشکل است. همچنین در آیه « کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون » حجاب میتواند از سنخ حجاب نورانی باشد.
وی به مبحث «استدراج» که همان گرفتاری انسان در خوشیها و مناصب است اشاره کرد و گفت: استدراج به دو دسته «خفی» و «جلی» تقسیم میشود. درحالیکه افراد بسیاری مشمول استدراج خفی قرار میگیرند، اما عُجب و رعونت برخی انسانها کار را به جایی میرساند که در برابر خدا میایستند که این همان استدراج جلی است.
عضو هیئتعلمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان خاطرنشان کرد: در عرفان اسلامی استدراج ذیل مبحث صبر مطرح میشود. صبر خود به دو قسم صبر در امور تلخ، ناخوش و سخت و صبر در امور شیرین، خوش و راحت تقسیم میشود و برخلاف تصور رایج، در نگاه عرفا صبر نوع دوم مشکل تر است، زیرا در این امور میزان آمادگی برای صبر پایین است.