تمامی رسالههای این نسخه در 744ق به دستِ «یحیی بن حاج سعدالدّین» به خطّ یکدستی که نوعی نسخ از شیوۀ رومی است و با عناوینی به ثلث، روی کاغذ نخودیرنگ و در قطع خشتی کتابت شده است.
رساله های فارسی و عربی مجموعۀ یحیی بن سعدالدّین (744ق)
تمامی رسالههای این نسخه در 744ق به دستِ «یحیی بن حاج سعدالدّین» به خطّ یکدستی که نوعی نسخ از شیوۀ رومی است و با عناوینی به ثلث، روی کاغذ نخودیرنگ و در قطع خشتی کتابت شده است.
از مجموعههای بسیار نفیس و کهنهای که به تازگی نصیب کتابخانۀ بزرگ آیةالله العظمی مرعشیره شده، نسخهای است به شمارۀ 16519 که هنوز در فهارس آن کتابخانه وارد نشده[1] و به لطف جناب استاد دکتر سید محمود مرعشی، عکس آن در اختیارم قرار گرفت تا مطلبی جزئینگر در توصیفِ آن قلمی کنم. اهمّیت محتویاتِ مجموعۀ مزبور به وجود رسالههایی نادر و نویافته از حسامالدین حسن خویی، چند رساله/ بخش به عربی در ادب، و نیز ادعیۀ کهن شیعی با اِسنادی احتمالاً از عامه، و همچنین ساختار ظاهری کلّ دستنویس از منظرِ «مجموعه»سازی در آسیای صغیر در قرن هشتم است که شایستۀ توجّه مینماید.
توصیف ظاهری دستنویس
تمامی رسالههای این نسخه در 744ق و احتمالاً در فاصلۀ زمانی کوتاهی به دستِ «یحیی بن حاج سعدالدّین» به خطّ یکدستی که نوعی نسخ از شیوۀ رومی (آسیای صغیر و حتی آناطولی) است و با عناوینی به ثلث، روی کاغذ نخودیرنگ و در قطع خشتی کتابت شده است. فرسودگی، لبههای برگ اوّل و آخر نسخه را آسیب زده است. همچنین رطوبت به گوشۀ بالای اوراق سرایت کرده، اما به متن نقصی وارد نشده است. چنانکه گفته شد، خطّ نسخه نوعی نسخ تحریری است که عناصری از تعلیق دارد و درعناوین، به خطّی جلی و با قلمی درشتتر، به ثلث تمایل یافته است. کاتب احتمالاً خود ادیب (شاید مؤدِّب) و آشنا به عربیّت بوده و خطّ او در دستهبندی/ رویکردِ دیگری، خطّی عالمانه و یا منشیانه (و نه کاتبانه و عاری از دقّت) محسوب میشود. اوراقِ نسخه، پابرگ/ رکابه ندارد، امّا علیالظاهر افتادگیای بدان راه نیافته است. این نسخۀ گرانقدر سالها در مناطقِ خلافت/ امپراطوریِ عثمانی قرار داشته و گویا از طریق بلاد غربیِ ایران به کتابخانۀ مرعشی انتقال یافته است. نوعِ اشعاری که در لابلای اوراق به عنوانِ یادداشتهای پشتنسخهای در ادوارِ مختلف کتابت شده نیز این مطلب را تأیید میکند. یادداشت تملّکِ ابوبکر بن رستم شروانی هم –که دانشوری نسخهباز و دارای مجموعهای نفیس از نسخههای خطّی بوده و گویا در همان بلاد (آذربایجان یا ارّان) میزیسته- مؤیّد نظر ماست. در یادداشت تملّک او میخوانیم: «الله حسبی. مِن کُتُبِ ابیبکر بن رستم بن احمد الشروانی». این یادداشت، در برگِ 42ر نیز تکرار شده است[2]. نسخه کلاً 97 برگِ قدیمی دارد که با کسرِ دو برگِ آخرِ آن –که شاملِ مطالبِ پشتنسخهای است-، همان 95 (البته به تعبیرِ درستتر، 96 برگ) باید باشد که ابوبکر شروانی در آغاز و انجامِ نسخه به صورت «خمسة و تسعون ورقاً» نوشته است. از دیگر مالکانِ نسخه که در آغازِ آن یادداشتی زدهاند، میتوان به شخصی اشاره کرد که به خطّ نستعلیق متوسط، در حاشیۀ برگ عنوان و روی وصّالیِ آن نوشته است: «استصحبه الفقیر ابراهیم روزنامچۀ ...؟».
نسخه احتمالاً به خطّ ابوبکر بن رستم، با همان قلمِ ریز، به ظرافت شماره برگ خورده است که در ذکر محتویاتِ مجموعه، به همانها ارجاع خواهیم داد. اشعار و پراکندههایی نیز در این اوراق احتمالاً به خطّ خودِ یحیی بن سعدالدّین هست که بررسی ویژهای نیاز دارد:
-34ر: مطالبی دربارۀ القابِ افراد و دعاهای مناسبی که برای هر یک میتوان به کار برد.
-42ر: غزلی از شاعری با تخلّصِ «یوسف» و با عناوین و نامِ کاملِ زیر که غزلی از سعدی را اقتفا کرده است: «الإمام الهمام الفاضل الکامل المحقّق المدقّق ملک العاشقین افتخار السالکین رئیس الشعرا عمدة الأدبا شیخ یوسف القیرشهری فی مجابات شیخ سعدی نورالله قبرهما[3]...:
عشقبازی ما جوانان راست، نایذ پیر را
عاقلی هرگز نسازذ این چنین تدبیر را...
یوسفا چون عمر خوذ را صرف کردی در هوا
کی بخواهی، بازفرما، عذرِ این تقصیر را؟»
مطلبی اخلاقی- فلسفی که گویا از اخلاق ناصری باشد، و چند بیت عربی و سپس چند مولودنامه (یادداشت تولّد) مربوط به این افراد: یوسف در هنگامِ طلوعِ شمسِ سهشنبه 25 رجبِ 759ق؛ احمد در ثلثِ اخیر از شبِ شنبه 9 رمضان 763ق؛ هبةالله بن عیسی بن محمّد در 17 شعبان (؟) 770 و اندی؛ فضلالله بن عیسی بن محمّد در یومِ جمعه 20 ذیالقعده 780ق؛ محمّد بن عیسی بن محمّد الفراعاجی در شب شنبه 16 شوّالِ 782ق؛ عبیدالله بن عیسی بن محمّد در 24 ربیعالاوّل 785ق؛ عبدالکریم بن عیسی در روز سهشنبه 20 محرّم 788ق؛ عبدالرحیم بن احمد بن یحیی در اوّلِ لیلِ پنجشنبه 19 جمیدی الاخر 798ق.
-75پ: ابیاتی به فارسی و یک مورد به عربی که دو فقرهاش عنوانِهایی دارد («حضرت خداوندگار میفرماید...» و «لمولانا شمسالدین التبریزی...»)
-76ر: اشعار و ابیات بسیار که برخی عنوان دارد و مهم است، مانندِ رباعیای از «خواجه هارون ... ابن صاحبدیوان» (فرزندِ مقتولِ شمسالدین صاحبدیوان جوینی[4])، غزلی از نظامالدین ابن نقیب قونوی (رک: بعد از این، مدخلِ «و») که برای فقیهی موسوم به خواجه سیواسی ارسال شده و در ترسیمِ احوالِ ابن نقیبِ قونوی-زیسته در قرنِ هفتم هجری- اهمیت دارد[5]، شعری عربی از شمسالدین معزّی، فقرهای از «معارف سلطانالعلما» (=بهاء ولد، پدرِ مولانا) و نیز نقلی از امام صادقع در تقسیمبندیِ آیات قرآن («کتاب الله بُنِیَ علی أربعة: العبارة و الإشارة و اللطایف و الحقایق...») (رک: تصویر شمارۀ 1).
-76پ: ابیات و منثوراتی به فارسی و بعضاً عربی بیشتر از سنایی و مولانا.
-77ر تا نیمۀ برگ 77پ: «التقاط مِن کتاب الفریدة فی الأمثال و الآداب لشمس المعالی قابوس بن وشمگیر...» که فقراتی از کتاب مزبور را که به عربی است، آورده است.
77پ: فهرستِ ماههای رومی و یونانی و نیز رباعیای به فارسی و خطبة النکاح.
78ر: دعاء قرآن به عربی، نقلِ ابیاتی فارسی از «معارف سلطان العلماء کاشف الدقایق و الحقایق بهاء الملة و الحقّ و الدّین»، ثبتِ تعدادِ ابیاتِ مثنویِ معنوی، تاریخ ولادت و انتقالِ (=درگذشتِ) بهای ولد، مولانا جلالالدین و نیز فرزندش بهاءالدین، و مقداری بیت و نثرِ فارسی و عربی (رک: تصویر شمارۀ 2).
در اوراقِ 96ر، 97ر و 97پ نیز مطالبی اغلب به نثر (بیشتر شاملِ حکایات) به خطّ کهنی جز به قلم و مرکّبِ اصلیِ کاتبِ مجموعه به فارسی نوشته شده که به نظر میرسد از آنِ کسی باشد که چند مولودنامه را در برگ 42ر (از هبةالله بن عیسی تا عبدالکریم بن عیسی) نوشته بود. این موارد با مرکّبی کمطاقت کتابت شده که سریعتر از سایرِ بخشها، فرسوده و کمرنگ گشته و قابلیتِ قرائت را از دست داده است.
رسالهها و بخشهای اصلی مجموعه
الف. القصائد الوِتریَّة (1پ- 9ر): مجموعۀ بیست و نه قصیدۀ غرّای عربی است در مدح حضرت نبویص که آن را واعظ و شاعرِ شافعیمذهبِ بغدادی، ابنرشید (662ق)[6] سروده و به «وِتریّات» یا همان «القصائد الوِتریّة» مشهور شده و سرایندهاش را نیز به «وِتری» منسوب کرده است. این قصاید، پس از بُردۀ بوصیری، شاید یکی از مشهورترین مدایح نبوی در ادب عربی به شمار آید که آن را مکرّر استقبال و تخمیس کردهاند و برخی از آنها چاپ شده است[7]. نسخۀ ما، پس از نسختی از این قصاید که در مجموعۀ ابوالمجد تبریزی، مورخّ 722ق آمده (سفینۀ تبریز، ص57؛ البته نسخۀ مزبور، هم ملخّص و هم ناقص است و از قافیۀ "ق" شروع میشود)، کهنترین دستنویسِ اثر در ایران است. پیش از آغازِ قصاید، دیباچهای به نثر از خودِ شاعر هست که کیفیتِ سرودن و ابتکاری که در الزامِ حروف معجم در آغازِ مصاریع (علاوه بر حرفِ رویِ پایانی) در نظر داشته، توضیح داده شده است.
آغاز: «بسملة، ربّ تمّم بفضلک و کرمک- قال الشیخ الإمام الفقیه العالم الفاضل مجدالدین ابوعبدالله محمّد بن أبیبکر بن الرّشید الواعظ البغدادیّ عفا الله عنه و عن والدیه و عن جمیع المسلمین امین ربّ العالمین، الحمدلله الّذی فضّل بعض النبیّین علی بعض و رفع بعضهم فوقَ بعضٍ درجاتٍ فأتی آدم الصفوة و ابرَهیم الخُلّة...» (1پ).
انجام:
«...یمیناً بربّی انّ قلبی یحبّه
و ذاک رجایی فی الممات و فی المحیا
و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله و صحبه أجمعین و سلّم علیه. [رقم:][8] تمّت القصیدة [کذا] الوتریّة بعون الله و حسنِ توفیقه فی أواسط من شعبان من شهور سنة أربعة و أربعین و سبعمائة علی یَدَی العبد الحقیر المذنب المحتاج إلی رحمة ربّه، یحیی بن الحاج سعدالدّین غفرالله لهما و لجمیع المؤمنین و الحمدلله اوّلا و آخر[اً] و ظاهراً و باطناً» (9ر).
ب. قواعد الرسایل و فوائد الفضایل (9پ- 26پ): رسالهای در آداب ترسّل و نگارشِ منشیانه، از حسامالدّین حسن بن عبدالمؤمن خویی، ادیب و منشیِ مشهور و پرکارِ سدۀ هفتم هجری در بلادِ شمال غربِ ایران که نسخههای آثارش تا عصرِ تیموری به وفور خوانده و تکثیر میشده است. پیش از این دو نسخۀ کهن از این کتاب شناسایی شده بود که یکی ناقص و مورّخ 709ق و دیگری کامل و به نسخِ معرّبِ سدۀ نهم هجری است (فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج8، ص305). در تصحیحِ عرضهشده از این متن که نامِ آن «قواعد الرسایل و فراید الفضایل» نهاده شده (مجموعه آثار حسامالدین خویی، ص 226)، از هر دو نسخۀ موجود استفاده شده است. در نسخۀ کهنۀ ما، در نام اثر به جای «فراید»، «فوائد» ثبت شده است (9پ، سطرِ آخر، در دیباچه)، با این توضیح که کلمۀ «فراید» با علامتِ «نخ» (نسخهبدل) زیرِ کلمۀ «فوائد» به همان خطّ اصلی افزوده گشته است. توضیح دیگری که نیازمندِ ذکرِ آنیم اینکه مصحّحِ متنِ چاپی، آغاز و انجام رساله را به اشتباه بر هم زده است و در آغاز، یک یادداشتِ اضافۀ پشتنسخهای را که در نسخۀ مورّخ 709ق وجود داشته (همان، صص 223-224) در متن قرار داده و آنگاه متنِ اثر را با سرآغازِ «بهترین مقال حمد آفریدگار ذوالجلال است که...» به دنبالِ آن آورده است، حال آنکه یادداشتِ اضافۀ مزبور هیچ گونه ارتباطی با متن ندارد و حداکثر میتوانست در پای صفحه یا جایی دیگر ثبت شود. مصحّح متن چاپی، در پایانِ کتاب نیز چند بیتِ افزودهشده توسّطِ کاتبِ نسخه کتابخانۀ ملک را به دنبالِ آخرین سطورِ رساله، در متن آورده است و تردید کرده که «آیا از مستنسخ است یا از مؤلف؟» (همان، صص 293-294). در نسخۀ مرعشی، آغازِ کتاب مطابق با آغازِ متنِ چاپی (سِوی از اشتباهی که مصحّح در ثبتِ آن یادداشت اضافه در آغاز متنِ چاپی مرتکب شده) است، امّا انجامِ آن در بخشِ «ختم الکتاب»، اندکی مختصرتر است، به این صورت:
«ختم الکتاب. بعون الهی و تإیید ایزدی اتمام این مختصر کی با صغر حجم اکثر قواعد رسایل و ضوابط فنّ کتاب [کذا] را شامل است و با سلاستِ الفاظ عذوبت معانی و لطافت صنعت را جامع، وقتی اتفاق افتاد کی ...[9] و سبعمائة. [رقم کاتب:] و الحمدلله اوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً» (26پ).
ج. [ابیات عربی و فارسی دعایی برای سرآغازِ نامهها] (27ر- 28پ): رسالهای کوتاه، پرفایده و نویافته از حسامالدّین خویی در دو بخشِ اصلی:
بخشِ نخست با عنوانِ «الدّعوات الّتی تُکتَبُ فی اوایلِ الرسایل علی الحروف المعجمة»، سرودههای عربی دوبیتیِ مناسب برای آغاز رسالههاست که اغلبِ آنها با «سلامالله ما...» آغاز میشود. سرایندۀ مجموعه احتمالاً خودِ حسام خویی است. بخش نخست شاملِ بیست و نه بیتِ عربی است که به ترتیبِ حروف تهجّی از الف تا یاء (قبل از یاء نیز قافیۀ «لا/ لامالف» قرار گرفته است) چیده شده است.
و امّا بخشِ دوم با عنوانِ «وله، القسمیات الثلاثیة ایضاً مرتّبة علی الحروف المعجم»، اشعارِ سه بیتیِ فارسی است که با «بدان خدای که...» آغاز میشود و مضمونِ سوگند دارد. این سرودهها هم به احتمال قریب به یقین از خود حسامالدین است، چنانکه در آغاز این بخش بدان تصریح شده است. ترتیبِ چینش این بخش نیز همان نظم معجمی/ الفبایی است . از ابتدا و انتهای این بخش، برای نمونه مقداری نقل میشود:
[الف]
بذان خذای کی بی سعی صیقلِ لطفش
سپهرِ آینهگون را نبوده است صفا
که بی حضور شریفت نیافتهست رهی
حلاوتی ز حیوة و طراوتی ز بقا
ز رنج حرقت و اومیذ خدمتت شب و روز
نشستهام مترصّد میان خوف و رجا
[ی]
بذان خذای کی اوصاف ذات پاکش هست
حکیم و حافظ و بینا، سمیع و عالِم و حیّ
کی عشق خدمت درگاهِ آسمانقَدرَت
به جان بنده بیامیخت همچو آب به مَی
حکایت سخنِ شوق گفتنم تا چند؟
حدیثِ اندهِ هجران نوشتنم تا کی؟
آغاز: «بسمله- ربِّ أعِن علَی إتمامه. من منشآت الامام العلّامه ولیّ النّظم و النّثر الحسن بن عبدالمؤمن الخویّ المعروف بِحُسام الشاعر
الدعوات التی تکتب فی اوایل الرسایل مرتبة علی الحروف المعجمة. ا: سلامالله ما هبّ الصباء...».
انجام: «... حدیث انده و هجران نوشتنم تا کی. [رقم کاتب:] تمّ بعون الله و حسنِ تأییده».
د. معیار الأشعار الشّمسیّة (29ر- 34ر): از حسامالدین حسن خویی. رسالهای کوتاه در عروضِ پارسیان است به زبان فارسی که آن را در پاسخ پیشنهادِ شمسالدین ابوالیمن [کذا] عمر بن محمد شیرازی و پس از آنکه قصیدۀ عربیاش را در علمِ بدیع موسوم به «روض ربیع» (شاید «روض الربیع») سروده، به نگارش در آورده است. همنامی این رساله با معیار الاشعارِ خواجه نصیر طوسی که تقریباً در فاصلۀ زمانی کوتاهی نسبت بدان ساخته شده، در نوع خود جالب توجّه است. حسامالدین خویی در این رساله، نخست قصیدهای به فارسی از سرودههای خود را که در بحور عروض ساخته نقل میکند و آنگاه به اجمال، مباحث مربوط به بحرها را با رسم دوایرِ عروضی شرح میدهد. از این قصیدۀ او پیش از این یک نسخۀ دیگر، کتابتشده در آغاز عهد تیموری (827ق) سراغ داشتیم که در سفینۀ محمودشاه نقیب، تدوینشده در شیراز وجود داشت و من آن را در معرفینامهام از آن سفینه، نویافته دانسته بودم («مجموعۀ لطافت و منظومۀ ظرافت (جُنگ محمودشاه نقیب)»، ص 547) و البته چنین هم بود، اما اینک با وجود نسخۀ مرعشی از این اثر –که علاوه بر متنِ قصیده، صورت کامل رسالۀ منثورِ حسامالدین را با نامی مستقل داراست- جنگ محمودشاه نقیب از این نظر منبع یگانهای نیست. پس از بررسیهای اولیه، متوجّه شدیم که یک نسخۀ دیگر از متنِ صِرفِ قصیده، در سفینۀ سدۀ یازدهمیِ 798سنا در کتابخانۀ مجلس، برگهای 200پ- 201پ نیز هست که تاکنون کسی بدان نپرداخته است[10]. ابیات آغازینِ قصیدۀ حسامالدین چنین است:
محرّر رقم این قصیدۀ غرّا
مطرّزِ عَلَمِ این جریدۀ عذرا
حَسَن که اوست به حُسنِ کلام تامشده
کدام تام و چه حُسن این کمینۀ شعرا
به نظمِ نادر و طرزِ غریب و رسم عجیب
نموذِجی ز فنون عروض کرد انشا
عروض چیست؟ ترازوی شعر تا دانی
صحیحِ شعر ز فاسد بدو شود پیدا...
در انتهای قصیده، حسامالدین دوباره ذکرِ شمسالدین عمر شیرازی را آورده و گفته که غرض از ساختنِ این قصیده، تقرّب به درگاه او بوده است:
نظامِ نظم چو اینجا کشید وقت آمد
که صدزبان شوم اندر ثنای مولانا
امام اهل هُدی سیّدی که خاطرِ او
بکرد جملۀ امواتِ عِلم را احیا
بزرگِ خطّۀ شیراز، شمسِ ملّت و دین
که شمس پیشِ ضمیرِ منیرِ اوست سُها
عُمَر که سیرت صدّیق دارد و فاروق
چو صدرِ ثالث و حیدر به علم و حلم و حیا
رفیعهمّت و رتبت، بلندقدر و محل
محیط نور ولایت، مقرّ قرب و ولا...
حسامالدین پس از اتمام قصیده، بلافاصله به سراغ «بحور العروض» رفته و در ذیل هشت دایره، ابیاتِ آن را بر اساسِ عروض عربیِ خلیل بن احمد شرح داده است؛ البته با توضیحاتی مربوط به وضع برخی بحور توسّطِ «پارسایان» (=پارسیان). در انتهای رساله دو بخشِ اضافی دیده میشود که یکی عنوانِ «فصل، در بیان فراید عروض و فرق میان عروضی و ذوقی» دارد و در آن او از یکی از استادانِ خود «امیرعلاءالدّین یحیی، قدوۀ ادبای قونیه» مطلبی را که وی از ملکالشعراء روم «بهاءالدین قانعی» (طوسی؛ صاحب سلجوقنامۀ مفقود و نیز کلیله و دمنۀ منظومِ موجود که ذکرش در تاریخ ابنبیبی و مناقبالعارفینِ افلاکی هست) دربارۀ ایرادِ وزنیِ متنبّی شنیده بوده، نقل میکند. در بخشِ اضافۀ دیگر، حسامالدین توضیحی راجعبه وزنِ رباعی میدهد و در آن مطلبی به نقلِ مستقیم از «عروضِ پارسیِ» ادیب صابر (ترمذی)[11] میآورد که گویا در منابع دیگر نیز کم و بیش نقل شده است.
آغاز: «بسمله، ربّ تمّم بالخیر-
الحمدلله الّذی أحیانا
بعدد الأنفاس لا احیانا
شرّفنا مرتبة و شأنا
أزال عنّا فضله ما شانا
چنین گویذ ناثرِ این نقود و ناظمِ این عقود، الحسن بن عبدالمؤمن بن علیّ الخویّ أحسن الله خاتمته کی چون قصیدۀ تازی که موسومست به روض ربیع در علم بدیع کی پیش ازین انشاء کرده بوذ، به محلّ مطالعۀ نظر مبارکِ موقف عالمی، ملکالمشایخ، کاشفالحقایق و الدقایق، مظهر اللّطایف، قطب المحقّقین، مرشد الواصلین، مهبط انوار الیقین، قدوة المحدّثین و المفسّرین، شمسالملّة و الحقّ و الدّین، شرفالاسلام و المسلمین، ناصحالملوک و السلاطین، ابیالیمن عمر بن محمد الشیرازی یدیم الله برکات ایّامه و بسط علی اهل الفضل مواید انعامه رسیذ، از آنجا کی محاسنِ اخلاق ایشان است، تشریفِ تحسین ارزانی داشته فرموذند کی این درّ یتیم و گوهرِ ثمین را قرینی بایذ و این نهال نازنین بیهمال کی از قریحۀ دهرِ دوربین راید ناید (؟) چه صاحبِ علم بیان را از معرفت اوزان ناگزیر باشد و این هر دو فن از تتمّۀ فضایل شاعر و دُبیر توانذ بوذ. چاکر مخلص چون از الحاحِ این اقتراح مَخلَص نیافت، با قلبِ استعداد از میامنِ این همّت استمداد کرده مختصری در فنّ عروض چنانک مشتملِ اکثر بحورِ پارسیانست علی سبیل التعجیل تحریر لازم دانست و قصیدهای کی حاوی مقدّمات و ضوابطِ علم عروضست به وجهی که طالب راغب را مفید باشد مصدّر گردانیذ و به دعا و ثنا[ی] سیّدی معظّم یدیم الله ظلّه به ختم کرد و مجموع را معیار الاشعار الشّمسیّة نام نهاذ تا چون ذکرِ جمیل و صیتِ شایعِ آن حضرت کی در بلاد و دیار سایرست بر دست احباب و اصحاب دایر باشذ. حقّ سبحانه و تعالی سایۀ سعادتِ ایشان را بر سرِ کافّۀ عزیزان و درویشان دایم داراذ؛
بقاؤک فینا نعمة الله عندنا
فنحنُ بأوفی شکرها نستدیمها
و هذه مقدمة العروض:
محرّر رقمِ این قصیدۀ غرّا
مطرّزِ عَلَمِ این جریدۀ عذرا...».
انجام: «... و جزوِ اوّل که مفتعلن است شایذ که مفعولن آیذ و جزو آخرین که مفعولن است شایذ که مفتعلن افتذ امّا غالب آنست که تقطیع کرده شد. اگر رباعی چند را تقطیع کنند روشن شود. و السلام علیکم اوّلاً و آخراً» (34ر)[12].
هـ. قصیدۀ «روایع الافکار فی بدایع الاشعار» (34پ- 36ر): از حسامالدین حسن خویی که قصیدهای بدیعیه است و نویافته محسوب میشود. ساختنی قصاید بدیعیه تقریباً از سدۀ ششم هجری در ادب فارسی مرسوم شد و قوامی مطرّزی گنجهای و رشید وطواط از سدۀ ششم، در آن طبعآزمایی کردند و قصیدۀ قوامی به طورِ ویژه مورد اقبال و استقبال قرار گرفت و از آن نسخهها برداشتند. در قرن هفتم هجری، این قصیدۀ نویافتۀ حسامالدین حسن، در کنار قصیدۀ مصنوعِ سیّد ذوالفقار شروانی، هر دو از قرن هفتم هجری، میتوانست الگویی برای سلمان ساوجی، فضلالله قزوینی و گروهی دیگر در سدۀ هشتم در این راستا به شمار آید. نسخۀ حاضر علیالظاهر منحصربهفرد و یگانه است[13] و شایستۀ است بر همین اساس تصحیح شود. ممدوح شاعر در این قصیده، رکنالدین قلج ارسلان بن کیخسرو سلجوقی است که در 690ق بر قسطمونی در آناتولی تاخت و مظفرالدین یولق ارسلان، از حاکمانِ آلچوپان را که ممدوحِ حسامالدین نیز بود، از میان برداشت.
آغاز: «بسمله، ربّ أعِن علی اتمامه. روایع الافکار فی بدایع الاشعار فی مدح السلطان رکنالدین قلج ارسلان بن کیخسرو، مِن مقالة ملک الکلام حسامالدین حسن بن عبدالمؤمن الخویّ رحمه الله:
الترصیع
ای جهان را به دولتِ تو قرار
وی زمان را به خدمتِ تو مدار
الترصیع مع التجنیس
مهترانه سرای و درگه تُست
مه ترانهسرای درگه بار
تجنیس تام
چرخ را چرخ تو به چرخ آرذ
تیر را تیر تو دهذ زنهار...»
انجام: «... حسن المقطع
تا رود ساقه را مقدّم پیش
تا بُوَذ قلب را یمین و یسار
بر یمینت نشسته قلبِ ظفر
بر یسارت کشیده فتح قطار
مان از ایّام پادشاهی شاذ
باش از تاج و تخت برخوردار
ایمن از انقلاب دور فلک
فارغ ازاختلاف لیل و نهار
[رقم:] تمّت القصیدة بعون الله و حسن توفیقه، و السّلام» (36ر).
و. منشآت نظامالدین محمد بن نقیب (36پ- 41پ): منشآت و نامههای شخصی است به نامِ نظامالدین محمّد بن نقیب (بر اساسِ جملۀ نخستِ نامهها) که در قرنِ هفتم میزیسته و به گروهی از معاریف این قرن که در همان بلاد شمال غربی ایران بودهاند، نامه نگاشته است. پیش از این، غزلی از او در خطاب به خواجه سیواسی نقل شد؛ و اینک عناوین نامههای این بخش:
-أصدر هذا الی جناب قطبالدین الشّیرازی تغمّده الله بغفرانه و أسکنه فی بحبوحة جنانه.
-دیگر بخدمت مولانا ملک المشایخ بهاءالحق و الدین نوشته شد بقونیه.
-این نامه در جواب مخدومی دلبند اتفاق افتاد.
-این مکتوب [به] مرحوم نصیر/ نصرالدین نبشته است.
-دیگر به صدر کبیر تاجالدین طغرایی نوشته شذ بعد از واقعۀ بالتو[14] و تفرق امرای سلطنت جمعهم الله تعالی.
-ایضا الی امیر شرفالدین عثمان.
-وله ایضا.
-این رقعه در طلب قدری عنبر تحریر یافت (برای درمان زکام خود خواسته است).
-وله ایضا الی بعض الاخوان.
-لغیره فی الجواب.
-جواب آخر.
-نجمالدین اتابک نویسذ به خدمت شرفالدین موصلی.
-سرِ نامهها (جملاتی است مناسبِ آغاز کردنِ منشآت).
-دو نامه بدون عنوانِ تفصلیی که نخستینِ آن «خدمات» نام گرفته و در خطاب به «پادشاه جهان، ... یاذگار آلسلجوق، سلطان جهانپناه، ...مهدی الرحمة فی آخر الزمان» است و دربارۀ تأخیر این پادشاه سلجوقی در مراجعت به وطنش در سفرِ زیارتیِ «تربۀ مقدّسِ مطهّرِ مولانا». در همین نامه، نگارنده از اینکه «جاویذ خاتون جهان والدۀ معظّمۀ» شاه را دربارۀ تأخیر بازگشتِ او استمالت و دلداری داده، سخن گفته است.
آغاز: «بسمله، ربّ أعن علی اتمامه- من منشآت ملک الفضلا قدوة المتأخرین جامع الفضایل المولی نظام الملّة و الدّین محمد بن النقیب نوّر الله ضریحه- أصدر عذا إلی جناب قطبالدّین الشّیرازی تغمّده الله بغفرانه و اسکنه فی بحبوحة جنانه.
سلامٌ کعقد الدّرّ إمّا منضّدا
و إمّا شتیتا خانه السلک إذ وهی
علی قطب افلاک الفضایل و الحجی
امام الوری بحر الندی فلک النّهی...
امداد خدمات که اعداد آن از حدود حصر و تعداد تجاوز کند به جناب والا و سدّۀ معلّا خذاوندگار مولانا مولی اکابر العالم بقیّة الله فی أرضه... ابلاغ و اهدا میرود. بواعث شوق و عزام و لواعج ضمیر مستهام به ادراک سعادت تقبیل...».
انجام: «... بذان جانب توجّه کنند امیذست که بجاذبۀ درون مبارک مساعدت فرمایذ تا مگر ... (؟) علیک اشواق کی سالهاست کی دل و جان این مخلص را معذّب میدارذ کرده شوذ، ان شاءالله تعالی جهان بکام باد. [رقم:] تمّ» (41پ).
ز. روضة الکتّاب و حدیقة الألباب (42ر- 64ر): اثرِ ابوبکر بن زکیّ متطبّب قونوی، ملقّب به «صدر» که از کتب مشهور و رایج در ترسّل از سدۀ هفتم هجری است[15] و نسخههای کهنی از آن بر جای مانده است و یکی از آنها، همان نسخۀ مورّخِ 737ق است که در کتابخانۀ ملّی تبریز به شمارۀ 3687 نگهداری میشود و پیش از این، تنها نسخۀ موجود از این کتاب در ایران به شمار میرفت. سایر نسخههای اثر در ترکیه (یک دستنویس، به خطّ مؤلّف تشخیص داده شده است) و نیز پاریس نگهداری میشود که میرودود سیّدیونسی در تصحیحِ خود، منتشرشده به سال 1349، از نسخۀ تبریز و نسخههای ترکیه بهره گرفته است (روضة الکتّاب، سیدیونسی، صص سی و شش- چهل و چهار). چاپ دیگرِ این کتاب توسّط انجمن تاریخ ترک در ترکیه به تصحیح علی سویم در سال 1972م (تقریباً همزمان با نشر تصحیح سیدیونسی در ایران) منتشر شد که در آن از همۀ نسخهها جز نسخۀ تبریز استفاده شده است (روضة الکتاب، سویم، صص 73-72). جمعبندیِ نهایی اینکه از این اثر، پیش از این حدودِ پنج نسخه میشناختیم (معجمالتاریخ الثراث الإسلامی، ص128؛ فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج5، ص 1069) که نسخۀ مرعشی را باید بدانها افزود؛ نسخهای که از نظرِ قدمت، در جایگاهِ ماقبلِ آخر قرار دارد، امّا از آنجا که به دستِ کاتبی عربیدان کتابت شده، ارزشِ خاصّ خود را داراست.
آغاز: «بسمله، ربّ أعن علی إتمامه و به نستعین- حمد و سپاس و شکر بیقیاس خذاوندی را [نسخهبدل با علامتِ «نخ»: خذای را] که اعداد امداد فیض فضلِ او دربارۀ عالمیان از تنگنای احصا و مضیق شمار بیرون است...».
انجام: «... و در سرای دنیا دیذار او موجب سرور و در ظلمتِ قبور کردارِ او سبب نورِ آن خداوند شوذ، و سلّم و الله أعلم» (64ر).
ح. نزهة الکتّاب و تحفة الأحباب (64پ- 75پ): از حسامالدّین حسن خویی که نسخههای فراوانی دارد (فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج10، ص 656) و احتمالاً نخستین نگارشِ برجایماندۀ او بوده و همان است که مصحّحِ مجموعه آثار خویی، با استفاده از چهار نسخۀ کهنترِ اثر، آن را تصحیح کرده است (مجموعه آثار حسامالدین خویی، صص 34، 155-219). نسخۀ نویافتۀ حاضر، دومین نسخۀ کهنِ اثر در این ردیف محسوب میشود و از این نظر شایستۀ توجّه است.
آغاز: «بسمله، حسب العبد مولاه- الحمدلله الّذی تفضّل علی عباده بمواهب الأنعام...».
انجام: «... ترجمه:
تا گِردِ قطب گردذ بر روی چرخ فرقد
عیش تو باذ دایم، اقبالِ تو مخلّد[16]
[رقم:] تمّت کتابة نزهة الکتّاب» (75پ).
ط. القسطاس فی العروض (78پ- 85پ): این بخش که در عنوان، نامی توسّط کاتب برایش ثبت نشده، رسالۀ مشهورِ زمخشری در عروض عربی است که «القسطاس/ القسطاس المستقیم» نام دارد و دارای نسخههای متعدّدی در کتابخانههای ایران و جهان است که البته همۀ آنها قدیمی نیستند و نسخۀ مرعشی را باید یکی از نادرترین و کهنترین نسخههای اثر پس از دستنویسهای ترکیه به شمار آورد. این رساله تاکنون دو بار تحقیق و منتشر شده است: یکی با عنوانِ القسطاس المستقیم فی علم العروض به سال 1969 در بغداد به تحقیق و با حواشیِ بهیجة باقر الحسینی و با مقدمۀ کمال ابراهیم و صفاء خلوصی توسّطِ مکتبة الأندلس؛ و دیگری با نامِ القسطاس فی علم العروض، به تصحیح دکتر فخرالدین قباوه، چاپ نخست در حلب، به سال 1975 (تجدید طبع در بیروت، مکتبة المعارف، الطبعة الثانیة المجدّدة، 1989)که کار درخورِ توجّهی است، امّا مثلاً در همین تحقیق اخیر، مصحّح از دو نسخه بهره برده که نسخۀ تاریخدار و گویا کهنترش، مورّخ 871ق است (القسطاس فی علم العروض، صص 4-5). در یک منظرِ کلّی، دستنویسهای این رساله عبارت است همان ده نسخهای که قباوه بدانها اشاره کرده (همان، ص3)، چند نسخۀ دیگر در ترکیه که یکی مورّخ 655ق، یکی مورّخ 740ق و یکی هم از 777ق است (معجم التاریخ التراث الاسلامی فی مکتبات العالم، ص 3604) و نیز نسخههایی در کتابخانۀ مجلس در ایران به شمارۀ 3578 بخشِ 2، مورّخ 1136ق و کتابخانۀ ملک به شمارۀ 793 بخش 2 از سدۀ دوازدهم هجری(فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج8، ص 188)[17].
دوایرِ این رساله در انتهای نسخۀ ما، به دقت و احتمالاً با پرگار رسم شده که از نظرِ قدمتِ این گونه تصاویر در دستنویسها، کمیاب و شایستۀ توجّه است (رک: تصویر شمارۀ 3)
آغاز: «بسمله، ربّ أعن علی إتمامه- قال الإمام الزّاهد جارالله العلّامة فخر خوارزم ابوالقسم محمود بن عمر الزمخشری رحمه الله: اسأل الله الّذی عدّل موازین قسطه و عایر مکائیل قبضه و بسطه و دعا فی کتابه بالویل علی المطفّفین فی الکَیل...».
انجام: «...مخبون کلّه،
اهل الدنیا، کلّ فیها
نقلاً نقلاً، دفناً دفنا
مقطوع کلّه، الثانی و له ضربٌ واحدٌ. [رقم:] تمّ الکتاب و الحمدلله وحده» (84پ؛ به اضافۀ دوایری که در پایان رسم شده و تا برگ 85پ ادامه یافته است).
ی. [ادعیۀ شیعی] (86ر- 95پ): چند دعا از ائمّۀ شیعه علیهمالسّلام است که در برگِ عنوانِ این بخش (86ر) به خطّ اصلی و با قلمِ درشتتری، چنین توصیف شده است: «کتابٌ فیه انجیل زینالعابدین علیّ بن الحسین بن علی علیهمالسّلام و ادعیته و مِن ادعیة جعفر بن محمد الصادق علیه و علی آبائه السلام و مناجاته، برکة مِن الله تعالی لصاحبه و لقارئه و لکاتبه» (رک: تصویر شمارۀ 4). در تعلّق خطّ این عنوان و نیز بخشی که در پیِ آن آمده است به کاتبِ کلّ مجموعه تردیدی نیست. از نکاتِ برجستۀ عنوان مذکور، به کار رفتنِ دعای خاصّ شیعیان برای ائمّۀ چهارم و ششم علیهمالسّلام توسّطِ کاتبی احتمالاً سنّی است. بخشِ حاضر که حالتی رسالهمانند و مجزّا دارد، به دنبال هم و بدون هیچ فاصلهای ادعیهای را که در ادامه توصیف خواهیم کرد در خود جای داده است. این بخش با مناجات انجیلیۀ امام زینالعابدین آغاز میشود و با دعایی بدون عنوان پایان میپذیرد. وصف دقیقتری از محتویاتِ این بخشِ بسیار مهم –که در مطالعات مربوط به ادعیۀ شیعی اهمّیّت بسیار دارد- ضروری است:
-مناجات انجیلیۀ امام زینالعابدین علیهالسّلام و یک مناجاتِ دیگر از ایشان (86پ- 91پ): با عنوانِ صریحِ «مِن انجیلِ زینالعابدین علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابیطالب علیهمالسّلام» که در آغازِ آن مجدّدا دیده میشود. ابتدای دعا در این نسخه چنین است: «اللّهمّ بِذِکرِکَ أستفتحُ مقالی و بِشُکرِکَ استنجحُ سؤالی و علیک أتوکّل...». طبق دانستههای فعلی، این نسخه کهنترین نسخهای است که از این روایتِ مناجاتِ منسوب به امام سجّاد (ع) باقی است و شایستۀ توجّه بسیار. روایتی که مدّ نظر است و در اینجا نیز با آن مواجهیم، روایت کبرای مناجات است که مجلسیِ دوم آن را در بابِ سی و سومِ بحارالأنوار، به نقل از کتابی موسوم به انیس العابدین[18]، نگاشتۀ «بعضِ قدمائِنا» نقل کرده است(بحارالأنوار، ج91، صص 153- 173). این مناجات در اصلِ صحیفۀ کاملۀ موجود دیده نمیشود و روایتِ کبرای آن را فقط در همین منبع و آن هم به نقل از کتابِ انیسالعارفین نشان دادهاند. تحقیقاتی که پس از عصرِ صفوی و روزگارِ صاحبِ شیخ حرّ عاملی نیز به صورتِ تکمله زدن بر صحیفۀ مشهور رواج یافت، سرنخِ تازهتری نسبتِ به دانستۀ مجلسی دوم به دست نداد تا اینکه نهایتاً افندی در استدراکی که بر صحیفۀ موجود نگاشت، آن را بر اساس کتابی عتیق از مؤلفاتِ قدمای شیعه که در اردبیل بدان دست یافته بود، ثبت کرد و آن را همان مناجاتِ انجیلیهای دانست که ابنشهرآشوب، ذیلِ احوالِ یحیی بن علی بن محمّد حسینی برقی از آن یاد کرده و آورده است که این راوی، این مناجات را از امام صادق روایت کرده است[19] (الصحیفة الثالثة السجادیة، نسخۀ 819ط، صص132-203؛ همان، نسخۀ 12367، صص47ر- 84ر).
امّا نسخۀ حاضر، کهنترین منبعِ این مناجات و روشنگرِ یکی از ابهاماتِ آن نیز هست. زیرا علاوه بر اینکه ما را با مأخذی کهنتر از یکی از ادعیۀ کهنِ شیعی روبرو میکند (دستِ کم مأخذی از دویست سال پیشتر از مآخذِ موجودِ فعلی)، ایرادی را نیز که در روایتِ مجلسی و افندی در به هم آمیختنِ این مناجات با یک مناجاتِ دیگرِ منسوب به امام سجّاد (ع) دیده میشود(که شاید این ایراد در اصلِ مأخذِ ایشان وجود داشته)، برطرف مینماید. شرحِ مطلب چنین است که روایتِ مرحوم مجلسی و همچنین روایتِ افندی (که گویا به مآخذی کهنتر از انیسالعابدین دسترسی داشته) از این مناجات بسیار طولانی است و دراوایل، فقراتی با سرآغازِ «اللهمّ» دارد. امّا پس از حدودِ پنج صفحۀ متنِ چاپیِ بحار (در قطعِ وزیریِ چاپهای جدید مشهور)، ناگهان تحمیدیهای تازه دیده میشود با آغازِ «الحمدلله خالق امشاج النسم» که بعد از آن، سبک و لحنِ خطابها تغییر میکند و فقرهها نیز اغلب با عبارتِ «سیّدی» شروع میگردد. این بخشِ تازه در واقع، مناجاتِ دیگری بوده که چنانکه گفته شد، یا خودِ صاحبِ بحار آن را به اشتباه به پایانِ انجیلیه پیوند زده و یا صاحبِ کتابِ دعاییِ انیسالعابدین که مأخذِ او بوده است. با یافت شدنِ منبعِ کهن و نویافتۀ ما، این مشکل نیز برطرف میشود و میتوان دربارۀ آن با قطعیتِ بیشتری اظهار نظر کرد. زیرا در این نسخه و در انتهای مناجاتِ انجیلیه، یک فقرۀ اضافه و پایاندهنده هست که در روایت مجلسی دیده نمیشود و فیالواقع در حکمِ خاتمۀ مناجات بوده است. این فقره را در اینجا نقل میکنیم:
«أسألک أن تُصلّیَ عَلَی محمّدٍ و عَلَی آلِ محمّدٍ عددَ ما صلَّیتَ علیه و أضعافِ ذلک و أن تؤهّلَنی لِما وعَدتَ أولیاءَکَ مِن کرامتِکَ و توجِبَ لی ما أوجَبتَ لأهلِ المبالَغَةِ فی طاعتِکَ و تُوَفِّقَنی لِمَرضاتِکَ ... [یک کلمه ناخوانا به دلیلِ رطوبتدیدگی] بِفوایِحِ خَیراتِکَ و تجعَلَنی فی نظمِ مَنِ استَحَقَّ الرّفیعَ الأعلَی مِن جنّاتِکَ یا ذاالفضلِ العظیمِ، الهی أنتِ المالکُ و أنا العبدُ الهالکُ لا إله إلّا أنت علیکَ توکّلتُ و إلیکَ أنَبتُ و بکَ أستعینُ و لا حولَ و لا قوّةَ إلّا بک».
پس از اتمامِ فقرۀ مزبور از مناجاتِ انجیلیه، با قلمِ درشتتری، عنوانِ زیر دیده میشود: «و مِن مناجات زینالعابدین علیّ بن الحسین بن علیّ بن ابیطالب علیه و علی آبائه و ابنائه السلم» و بعد از آن بلافاصله فقرۀ تحمیدیۀ مناجاتِ تازۀ مزبور (همان «الحمدلله خالق امشاج النسم») قرار میگیرد (رک: تصویر شمارۀ 5). با این اوصاف در استقلالِ این دو مناجات و ایرادی که در مآخذِ مربوط به عصرِ صفویِ وجود داشته میتوان بر اساسِ این منبعِ کهنِ تازهیاب به قطعیت رسید و پژوهشهای جدیدی را در موردِ این دعای مشهور آغاز کرد[20].
-مناجاتی دیگر از امام سجّاد (91پ) با این عنوان: «کان علیّ بن الحسین صلوات الله علیه فی جوف اللیل بعدما یهدی کلّ عین یقول فی دعائه: مارت نجوم سمواتک و نامت عیون خلقک و هدأت اصواتُ عبادک... [إلخ]» این مناجاتِ کوتاه در منابعِ کهنِ شیعی از قرن چهارم به بعد دیده میشود (بحارالأنوار، ج84، ص 236 و منابعی که علامه برشمرده است).
-«مِن مناجاة جعفر الصادق علیهالسلام» (91پ- 94پ): که به این صورت گویا در منابع ثبت نشده، اگر چه فقراتی از آن حتّی بهعینه با برخی ادعیۀ واردشده در منابع کهنِ شیعی مانندِ کتاب دعایی شیخ طوسی (مصباح المتهجّد، ص 157، 356 و 379) دیده میشود. بخشی از آغازِ این مناجات چنین است:
«الحمدللهِ شکراً لآلائه و استدعاءً للمَزِید مِن نَعمائه حمدَ مَن عَلِمَ أنّ ما به فَمِن ربِّهِ و ما بِهِ مِن لآواء فیسوء عمله. الهی إنّکَ ندَبتَ إلی مسئلتِکَ و أمرتَ بِدُعائِکَ و ضَمَنتَ الإجابةَ لِمَن دَعاکَ و لمتخیّب مَن نزعَ إلیک برغبتِهِ و قصَدَکَ بحاجتِهِ...».
-«و من ادعیته علیه السلام فی الصبح» (94پ- 95پ) که شاملِ دو دعاست که عجالتاً در دو پژوهشی که در گردآوریِ ادعیۀ صادقیه کوشیده است، یافت نشد. سرآغازِ دعای نخست چنین است: «الّلهمّ بک افلحت و بک انجحت و بک سعدت و بک رشدت و بک اصبحت و لو لاک لمأک شیئاً مذکوراً...».
- دعایی با این سرآغاز: «الّلهمّ أنت الملک الحقّ و أنت المحمود [دو کلمۀ اخیر افزوده از تصحیح کاتب در حاشیه] الّذی لا إله إلّا أنت...» (96پ).
- چند دعای کوتاه دیگر که به صورتِ پراکنده و غیرراسته، به خطّ ریزتری احتمالاً متعلّق به جامعِ مجموعه، در فضای خالی صفحاتِ 95پ و 96پ کتابت شده است.
بررسیِ دقیق و پیگیریِ صحّت اسنادِ این ادعیه به ائمّۀ شیعه، تفصیلی و پژوهشی ویژه میطلبد که هرچه زودتر بایستی بدان اقدام کرد.
جواد بشری
فهرست منابع
1. الأعلام، خیرالدّین الزّرکلی، بیروت، دارالعلم للملایین، الطبعة الثامنة، 1989، ج7.
2. أعیان الشیعة، السیّد محسن الأمین، حقّقه و أخرجه حسن الأمین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403ق، ج9.
3. اقدم المخطوطات العربیة فی مکتبات العالم المکتوبة منذ صدر الإسلام حتی سنة 500 هـ، کورکیس عوّاد، الجمهوریة العراقیة، منشورات وزارة الثقافة و الاعلام، 1982.
4. «اولین مستدرک صحیفۀ سجادیه»، علی صدرایی خویی، میراث شهاب، سال 17، شمارۀ اول و دوم، بهار و تابستان 1390، شمارۀ پیاپی، 63-64، صص 23- 52.
5. «باغ ارغوان، کتابخانۀ وقفی شیخالاسلام خویی(2)»، علی صدرایی خویی، وقف میراث جاویدان، سال هجدهم، شمارۀ 70، تابستان 1389، صص 67-92.
6. بحارالأنوار، العلامة المجلسی، بیروت، دار إحیاء التراث العربیّ، الطبعة الثالثة المصحّحة، 1403ق.
7. تاریخ آلسلجوق در آناطولی، از مؤلفی ناشناخته زنده در 765هـ.ق، مقدمه، تصحیح و تعلیقات نادره جلالی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1377.
8. تاریخ الأدب العربیّ، کارل بروکلمان، نقله إلی العربیّة الدکتورالسیّد یعقوب بکر- الدکتور رمضان عبدالتّواب، الإشراف علی التّرجمة العربیّة ا.د. محمود فهمی حجازی، قم، مؤسسة دارالکتاب الاسلامی، الطبعة الثّانیة، 1429ق/ 2008م، المجلد الثالث.
9. حدایق السحر فی دقایق الشعر، رشیدالدین محمد عمری کاتب بلخی معروف بوطواط، بتصحیح و اهتمام عباس اقبال، کتابخانۀ سنایی- کتابخانۀ طهوری، بهمنماه 1362.
10. الدراسات النّحویّة و اللّغویّة عند الزمخشری، الدکتور فاضل صالح السامرائی، مطبعة الإرشاد، بغداد، 1389ق/ 1970م.
11. دیوان سلامة بن جندل، صنعة محمد بن الحسن الأحول، تحقیق الدکتور فخرالدّین قباوة، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الثانیة، 1407ق/ 1987م.
12. روضة الکُتّاب و حدیقة الألباب، ابوبکر بن الزّکیّ المتطبّب القونیوی الملقّب بالصّدر، به تصحیح و تحشیۀ میرودود سیّدیونسی، دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، مؤسسۀ تاریخ و فرهنگ ایران، فروردین 1349.
13. روضة الکتّاب و حدیقة الألباب، ابوبکر بن الزکی المتطبّب االقنوی الملقّب بالصّدر، با مقدّمه و تصحیحات و حواشی علی سویم، آنقره، انجمن تاریخ ترک، 1972.
14. سفینۀ تبریز، گردآوری و به خطّ ابوالمجد محمّد بن مسعود تبریزی، تاریخ کتابت 3-721 قمری، چاپ عکسی از روی نسخۀ خطّی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اوّل، 1381.
15. الصحیفة الثالثة السجّادیّة، میرزا عبدالله افندی اصفهانی، نسخۀ خطّی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، شمارۀ 819طباطبایی؛ همان، نسخۀ خطّی شمارۀ 12367 (این نسخه زمانی نیز در تملّکِ حاجی میرزا حسین نوری، صاحبِ صحیفۀ رابعه بوده است).
16. «صد نسخۀ نفیس»، علی خلیلی، پیام حوزه (نشریۀ شورای عالی حوزۀ علمیۀ قم)، سال هشتم، شمارۀ سوم، پاییز 1380، شمارۀ پیاپی 31 ، صص 106-112.
17. فهرست دیوانهای خطی کتابخانۀ سلطنتی، بدری آتابای، اردیبهشتماه 2535، 2ج.
18. فهرست کتابخانۀ اهدائی آقای سیّد محمّد مشکوة به کتابخانۀ دانشگاه تهران، محمدتقی دانشپژوه، دانشگاه تهران، 1335، مجلد6 (ج3، بخش4).
19. فهرست کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، محمدتقی دانشپژوه، دانشگاه تهران، 1340، ج13.
20. فهرست کتابهای خطّی کتابخانۀ مجلس سنا، محمدتقی دانشپژوه- بهاءالدّین علمی انواری، تهران، ج2.
21. فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ ملّی ملک، زیر نظر و تألیف ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، با همکاری محمدباقر حجّتی و احمد منزوی، تهران، 1361، ج1 (چاپ دیگری از جلد اول).
22. فهرست کتب ادبیعرفانی خطی کاخ گلستان، بدری آتابای، [تهران]، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1356 (تاریخ مقدمه- چاپ جدیدتر است).
23. فهرست ناتمام تعدادی از کتب کتابخانۀ سلطنتی، باهتمام شادروان دکتر مهدی بیانی، بیتا، بیجا.
24. «فهرست نسخههای خطی دانشگاه لسآنجلس»، محمدتقی دانشپژوه، نشریۀ نسخههای خطی، زیرنظر محمدتقی دانشپژوه- اسماعیل حاکمی، دانشگاه تهران، 1363، دفتر یازده و دوازده، صص 1-772.
25. فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ بزرگ حضرت آیةالله العظمی مرعشی نجفی، سید محمود مرعشی، با همکاری گروه فهرستنگاران کتابخانه، قم، کتابخانۀ بزرگ آیتالله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول، 1380، ج30.
26. فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات، مجموعۀ امام جمعۀ کرمان، محمدتقی دانشپژوه، تهران، مهرماه 1344، بجای شمارۀ اول سال سیزدهم مجلۀ دانشکدۀ ادبیات.
27. فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد، محمود فاضل، مشهد، 1355، ج1.
28. فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ عمومی حضرت آیةالله العظمی نجفی مرعشی، سید احمد حسینی، زیرنظر سید محمود مرعشی، قم، بیتا، ج4.
29. فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، سید محمّدحسین حکیم، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1390، ج2/29.
30. فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ مسجد اعظم قم، رضا استادی، قم، کتابخانۀ مسجد اعظم قم، چاپ اول، بهار 1365.
31. فهرست نسخههای عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی، سید جعفر حسینی اشکوری- سید صادق حسینی اشکوری، زیر نظر سید احمد حسینی اشکوری، قم، چاپ اول، 1382، ج4.
32. فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران (دنا)، به کوشش مصطفی درایتی، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1389، 12ج.
33. فهرستوارۀ کتابخانۀ مینوی و کتابخانۀ مرکزی پژوهشگاه، محمدتقی دانشپژوه- ایرج افشار، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ نخست، زمستان 1374.
34. القسطاس فی علم العروض، صنعة جارالله الزمخشری، تحقیق الدکتور فخرالدین قباوة، بیروت، مکتبة المعارف، الطبعة الثانیة المجدّدة، 1410هـ/ 1989م.
35. قلندریّه در تاریخ، دگردیسیهای یک ایدئولوژی، محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، سخن، چاپ اول، 1386.
36. «کتابخانۀ دانشگاه شهرِ آنآربر»، محمدتقی دانشپژوه، نشریۀ نسخههای خطّی، انتشارات کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسنادِ دانشگاه تهران، دفتر دهم، 1358، صص 65-221.
37. «کتابخانۀ شهید محمّدحسین شریعتی و تازهیافتههای خطّی آن»، احمد شریعتی، آینۀ پژوهش، سال 16، شمارۀ 6، بهمن و اسفند 1384، شمارۀ پیاپی 96، صص 97- 103.
38. «کتابخانههای عراق و عربستان سعودی»، محمدتقی دانشپژوه، نشریۀ نسخههای خطی، دانشگاه تهران، دفتر پنجم، 1346، صص 405-583.
39. کشفالظّنون عن أسامی الکتب و الفنون، حاجی خلیفة، بیروت، دارالفکر، 1402ق، ج2 (افست از چاپ استانبول).
40. «گزارش سفر پاریس»، محمدتقی دانشپژوه، نشریۀ کتابداری، شمارۀ 9، صص 242- 343.
41. مجموعه آثار حسامالدین خویی، حسامالدّین حسن بن عبدالمؤمن خوی، مقدمه، تصحیح و تحقیق صغری عباسزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1379.
42. «مجموعۀ لطافت و منظومۀ ظرافت (جُنگ محمودشاه نقیب)»، جواد بشری، نسخهپژوهی، به کوشش ابوالفضل حافظیان بابلی، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، پاییز 1385، صص 523-598.
43. مسائل پاریسیّه، یادداشتهای علّامه محمّد قزوینی، به کوشش ایرج افشار و علیمحمّد هنر، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول، 1390، ج3.
44. مصباح المتهجّد، للشیخ أبیجعفر محمّد بن الحسن بن علی بن الحسن الطوسی، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، الطبعة الأولی، 1411ق.
45. معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعة و أسماء المصنفین منهم قدیماً و حدیثاً، الحافظ الشهید محمد بن علی بن شهرآشوب المازندرانی، النجف، المطبعة الحیدریة، الطبعة الثانیة، 1380ق.
46. معجم التاریخ التراث الإسلامی فی مکتبات العالم، علی الرضا قرهبلوط- احمد طوران قرهبلوط، ترکیا، دارالعقبة/ قیصری، [الطبعة الاولی]، بیتا، 6ج.
47. معجم المؤلفین، تراجم مصنّفی الکتب العربیّة، عمر رضا کحّالة، بیروت، دار إحیاء التراث العربیّ، ج9.
48. معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی (علم عروض، علم قوافی، علم بدایع الصنایع)، شمسالدّین محمد بن فخرالدّین سعید فخری اصفهانی، تحقیق و تصحیح دکتر یحیی کاردگر، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1389.
49. «المناجاة الالهیّاة»، سید ضیاءالدّین فضلالله بن علی راوندی (م 572ق)، تحقیق سعیدرضا علیعسکری، میراث حدیث شیعه، به کوشش مهدی مهریزی- علی صدرایی خویی، قم، مرکز تحقیقات دارالحدیث، 1378، دفتر دوم، صص 52-88.
50. نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغة، محمدباقر المحمودی، بیروت، مؤسسة التضامن الفکری، ج6.
51. هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنّفین، اسماعیل باشا البغدادی، استانبول، طُبِع بعنایة وکالة المعارف الجلیلة فی مطبعتها البهیة، ج2 (افستِ مکتبة الإسلامیة و الجعفری، الطبعة الثالثة، 1387ق).
52. «یادداشتهایی بر فهارس نسخ خطی کتابخانۀ مجلس»، ابوالفضل حافظیان، جُنگ انجمن فهرستنگاران نسخههای خطّی، به کوشش محسن صادقی، قم، مجمع ذخائر اسلامی، 1390، دفتر سوم، صص 242- 300.
53. «یک کتاب و چهار نظر»، محمد برکت، عبدالله غفرانی، مجید غلامی جلیسه، سید محمدحسین حکیم، سفینه، شمارۀ 8، پاییز 1384، صص 115-139.
54 .Geschichte der arabischen litteratur, Prof. Dr C. Brockelmann, Leiden, E. J. Brill, 1937, erster supplementband
[1]. تصویرِ رقمِ کاتبِ این مجموعه (پایانِ بخشِ «الف» از مقالۀ حاضر)، در صفحۀ داخلیِ جلد/ آسترِ شمارۀ 60-61 از مجلۀ میراث شهاب (تابستان- پاییز 1389) منتشر شده است.
. یادداشت تملّک این شروانی، به خطوطِ اواخر قرن یازدهم هجری میماند که با قلمِ نازکِ فلزّی و با مرکّبی پرمایه و محوناشدنی کتابت شده است. او باید از مجموعهدارانِ این قرن باشد که نسخههای نفیسی در کتابخانۀ شخصی خود داشته است. یکی از مهمترین نسخههایی که یادداشت ملکیّت او بر آن دیده میشود، نسخۀ شمارۀ arabe4433 کتابخانۀ ملی پاریس است که احتمالاً در قرن ششم هجری کتابت شده و مجموعهای از اشعار و رسائل و مکتوباتِ مسعود بن نامدار، شاید از صاحبمنصبانِ دیوانی در گنجه و شروان و بیلقان است و همان است که با مشخّصات زیر در روسیه چاپ عکسی شده:
-مجموعة قصص و رسائل و اشعار، تألیف مسعود بن نامدار، النسخة المصورة للمخطوطة الوحیدة، وضع فهارسها و قدّم لها ولف بیلیس، مسکو، سلسلة آثار الآداب الشرقیة، 1970(رؤیت).
دربارۀ این نسخۀ منحصربهفرد که به حوزۀ آذربایجان و ارّان تعلّق دارد و تملک بسیاری، از جمله یکی همین ابوبکر بن رستمِ ما بر آن هست، نیز رک: مسائل پاریسیه، ج3، صص 36-37 (قضاوت مرحوم قزوینی راجع به این اثر، در نوع خود جالب توجه است). همچنین نسخۀ بسیار نفیس و کهنِ تاریخ مدینة اصبهان، مورّخ 591ق، محفوظ در کتابخانۀ عارف حکمت مدینه به شمارۀ 49-تاریخ، از نفایس کتابخانۀ او بوده است («کتابخانههای عراق و عربستان سعودی»، ص 545). نسخۀ شمارۀ 1438سنا که المرصع فی الاباء و الامهات و الابناء و البنات و الاذواء و الذوات نام دارد و در 658ق به دستِ کاتبی اندلسی کتابت شده، تملّکِ او را بر خود داراست (فهرست کتابهای خطّی کتابخانۀ مجلس سنا، ج2، ص255). نسخۀ منحصربهفردِ دیوان ضیاءالدین پارسی/ خجندی از سدۀ هفتم و هشتم هجری محفوظ در کتابخانۀ سلطنتی را که بسیار ارزنده است، این ابوبکر مالک بوده است (فهرست دیوانهای خطی کتابخانۀ سلطنتی، صص 730-732). نسخۀ کهنِ مجموعهای در کتابخانۀ ملی پاریس به شمارۀ sp1405 از قرن هفتم که همان است که عباس اقبال در تصحیح حدایقالسحرِ رشید وطواط از آن استفاده کرده (حدایقالسحر، صص سی- عج)، تملک ابوبکر را بر خود دارد («گزارش سفر پاریس»، ص 280). دستنویسِ الوافی فی الفروعِ شمارۀ 11895 مرعشی که مورّخ 755ق است، در ملکیت او بوده است (فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ بزرگ حضرت آیةالله العظمی مرعشی نجفی، ج30، صص 175-176). نسخۀ اثری از فیروزآبادی موسوم به الغرر المثلثة و الدرر المبثثة مورخ 773ق به خط شاگردِ مؤلف که اینک به شمارۀ 314 در کتابخانۀ ملک نگهداری میشود (فهرست کتابهای خطی کتابخانۀ ملّی ملک، ج1، ص 385)، یادداشت تملک او را دارد. نسخهای از سلاح المؤمنِ غرناطی، مورّخِ 805ق که به شمارۀ 1406 در کتابخانۀ آیةالله العظمی مرعشی نگهداری میشود، تملکی از او را دارد که نشان میدهد نام پدرِ جدِّ (جدّ بزرگِ) او محمود است (فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ عمومی حضرت آیةالله العظمی نجفی مرعشی، ج4، صص 181-183)؛ مطلبی که در نسخۀ ملک شمارۀ 314 نیز دیده میشود. نسخۀ کتابِ طرح التثریب فی شرح التقریبموجود در کتابخانۀ دانشگاه لوسانجلسِ امریکا به شمارۀ A294 از سدۀ هشتم و نهم هجری، زمانی در تملک او بوده است («فهرست نسخههای خطی دانشگاه لسآنجلس»، 287) نیز نسخۀ التحصیلِ بهمنیار، کتابتشده در سدۀ هشتم و نهم هجری، محفوظ در کتابخانۀ واتیکانِ رم به شمارۀ 1411 که عکسی از آن به شمارۀ 1225 در مرکز احیاء میراث اسلامی در قم نگهداری میشود، از متملّکات او بوده است (فهرست نسخههای عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی، ج4، صص 49-50). نسخهای 84برگی از سرودههای فتّاحی نیشابوری در کتابخانۀ دانشگاه شهرِ آنآربر در میشیگانِ امریکا نگهداری میشود که مورّخ 868ق است («کتابخانۀ دانشگاه شهرِ آنآربر»، صص 114-115) و احتمالاً در تکمیل «اسراریاتِ» شاعر به ما کمک میکند (در این باره رک: قلندریه در تاریخ، ص 485، که در آنجا میخوانیم: «با اینکه از آثار سیبک (فتّاحی/ تفّاحی) نیشابوری نسخههای بسیار در جهان وجود دارد، از دیوانِ اسراریِ او تاکنون بیش از یک نسخه نیافتهام و اساسِ کارِ من همان یک نسخه است [نسخۀ 162ادب فارسی در دارالکتب قاهره، مورخ 879ق]»)؛ این نسخه نیز از کتابخانۀ شروانی بوده است. نسخۀ بسیار نادر، کهن و ارزندۀ دیوان سلامة بن جندل، شاعر عهد جاهلیِ عرب در کتابخانۀ سلطنتی (کاخ گلستان فعلی) به شمارۀ ردیف130 و شمارۀ دفتر2216 که تملّکِ ابنخلّکان را نیز بر خود دارد، زمانی در کتابخانۀ او بوده است. دربارۀ تاریخ کتابتِ این نسخه، در فهرست سلطنتی مطلبی جز این نیامده که «صفحات این نسخه قدیمی فرسوده و کهنه میباشد» (فهرست کتب ادبی عرفانی خطی کاخ گلستان، صص 368-369). امّا میدانیم که این دیوان در جهان عرب بسیار حائز اهمیت است و نسخههای بسیار کمی از آن باقی مانده که آنها نیز بسیار کهن است (در این باره رک: مطلبی که لویس شیخو با عنوانِ «دیوان سلامة بن جندل السعدی» در مجلۀ المشرق (سال13، شمارۀ 3، اذار1910م) دربارۀ تحقیقی که خود پیش از کشف و نیز انتشارِ برگزیده و ترجمۀ این دیوان در فرانسه به تصحیح کلمنت هوارت در سالِ 1899م انجام داده بود، منتشر کرد و در آنجا از نادر بودنِ نسخههای این دیوان در جهان سخن گفت. تصحیحِ او بر اساسِ نسخههای ایاصوفیا و اسکندریه که کراچوفسکی وی را بدان رهنمون شده بود انجام شد، ولی سرعتی که در پیشی گرفتن بر هوارتِ فرانسوی داشت، صحّت و دقّتِ کارِ او را زیر سؤال برد. چاپ بهتری از این دیوان را دکتر فخرالدین قباوة در 1387ق/ 1968م به دست داد و آن را بر اساسِ نسخههایی به خطّ ابنبوّاب و یک نسخۀ کهنِ دیگر از قرن ششم هجری تصحیح کرد (رک: دیوان سلامة بن جندل، صص 20-32). امّا در تصحیحِ او نیز گزارشی از نسخۀ طهران دیده نمیشود. برای نسخههای کهنی از این دیوان که اغلب به خطّ ابنبوّاب کتابت شده، رک: اقدم المخطوطات العربیّة فی مکتبات العالم، صص 161-162). نسخۀ ارزنده و منحصربهفردِ سفینهای شعری از عصر شاه شجاع شیرازی که در 849ق کتابت شده و اینک در کتابخانۀ سلطنتی (کاخ گلستان) به شمارۀ 2715 نگهداری میشود (فهرست ناتمام تعدادی از کتب کتابخانۀ سلطنتی، صص 587-590)، از کتابخانۀ ابوبکر بن رستم بوده است. مالکیّت او بر نسخۀ معارج النبوة فی مدارج الفتوةِ کتابخانۀ دانشکدۀ الهیات مشهد به شمارۀ 715 (از مجموعۀ نفیس مرحوم عبدالحمید مولوی، منتقلشده به آن کتابخانه) بر اساسِ فهرست آن کتابخانه مسجّل است (فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد، ج1، ص562). همچنین تملّک او بر روی نسخهای از المعجم فیما استعجم، کتابت شده در قرن نهم احتمالاً در رومِ شرقی (ترکیه) (به دلیل وجود تملّک دیگری روی نسخه متعلّق به «مختار احمد المدرّس بمدرسة ایاصوفیه» که البته دلیل احتمالی و نه چندان قطعی است) و نیز نسخهای از طراز الحُلّة و شفاء الغُلّة کتابتشده در همان قرن (این نسخه هم احتمالاً زیسته در طرابلس و آسیای صغیر، به دلیل وجود چند تملک بر روی آن از دو طرابلسی و یک افندی) دیده میشود که این هر دو نسخه، اینک به شمارههای 91 و 24 در کتابخانۀ مدرسۀ نمازی خوی، جزوِ موقوفاتِ شیخالاسلامِ خویی بر آن مدرسه محفوظ است («باغ ارغوان، کتابخانۀ وقفی شیخالاسلام خویی(2)»، صص 79 و 91). دو نسخه در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نیز به شمارههای 229-مشکوة (رسالهای بسیار کهن به فارسی در درمانِ اسب از عهدِ سنجرِ سلجوقی، که در فاصلۀ 884ق تا 901ق در بلاد غربی ایران-ترکیه- کتابت شده) (فهرست کتابخانۀ اهدائی آقای سیّد محمّد مشکوة به کتابخانۀ دانشگاه تهران، ص 2221) و 4094 (نسخهای نفیس و منقّش از دیوان امیرشاهی سبزواری مورّخ 970ق)(فهرست کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ج13، ص 3071)، تملّک او را بر اوراقِ خود دارد. نسخۀ تحفة الاحرارِ جامی در کتابخانۀ سلطنتی را زمانی او مالک بوده است (فهرست ناتمام تعدادی از کتب کتابخانۀ سلطنتی، صص 308-309؛ ضبط «شروانی» در این منبع به صورت «شرفلا»! ثبت شده که گویا اشکالی مطبعی باشد). مهمترین نسخهای که در کنار تملّکِ ابوبکر، تاریخ حدودی این ملکیت را نشان میدهد نسخۀ شمارۀ 78 کتابخانۀ وقفی مجتبی مینوی در تهران است که نسخهای مجموعهای مورّخ 1093ق است و در کنار یادداشت ابوبکر، تاریخ 1103ق نیز برای آن دیده میشود (فهرستوارۀ کتابخانۀ مینوی، ص 46). با این حساب نسخۀ مجموعهایِ حاضر در کتابخانۀ مرعشی، از منظرِ تاریخچۀ دستنویس و اینکه در اختیارِ چه کسانی بوده، از اقبالی برخوردار بوده و آن اینکه یکی از کتابشناسانِ بزرگِ قرن یازدهم و دوازدهم، آن را از نابودی حفظ و در مجموعۀ خود حفاظت کرده است. [2]
. این جملۀ دعایی (که برای هر دو شاعر به کار رفته است)، نشانگرِ درگذشتِ یوسفِ قیرشهری در زمانِ نگارشِ غزل او در این صفحات (شاید همان نیمۀ قرن هشتم هجری) است. [3]
. عجالتاً گفته شود که نسختی از دیوانی با تخلّصِ «هارون» که در دانشگاه تهران میکروفیلم دارد و به حدسِ مرحوم دکتر ریاحی، دیوانِ او تلقّی شده است، از شاعری شاید از سدۀ یازدهم به بعد است که در کابل بوده و میتوان او را هارون کابلی نامید و هیچ ارتباطی با هارون بن خواجه شمسالدین صاحبدیوان ندارد.[4]
. متن این غزل در اینجا به تمامی نقل میشود:
از وفا گر در شما آثار نیست
از جفای چرخ آن بسیار نیست
یا شما تنها جفاکاریذ یا
در دیارِ مردمی دیّار نیست
هر کجا تازه گلی بود از وفا
این زمان بر جای آن جز خار نیست
مردمی آخر بتکثیرِ دواب
یا بریش و جبّه و دستار نیست
هرکه شد مغرورِ این ده روزه جاه
نزدِ ما او از اولوالابصار نیست
نیک گفت آن مقتدای عاشقان
آنک نظمش جز دُرِ شهوار نیست:
«خواجه پندارذ که دارذ حاصلی
حاصلِ خواجه بجز پندار نیست» [5]
. صورتِ کاملِ نامِ ابنرشید، در آغازِ دیباچۀ شاعر بر قصاید، در نسخۀ ما به این صورت آمده است: «مجدالدّین ابوعبدالله محمّد بن أبیبکر بن الرشید الواعظ البغدادی». [6]
. دربارۀ این قصاید و سرایندۀ آن (که در ثبتِ دقیقِ نامِ او، اختلافاتی در منابع به چشم میآید)، رک: معجم المؤلفین، ج9، ص 114؛ الأعلام، ج7، ص 29؛ هدیة العارفین، ج2، ستونِ 127؛ معجم التاریخ الثراث الإسلامی فی مکتبات العالم، صص 2491- 2492 (بیشترِ این منابع، تخمیسِ این قصاید را از او دانستهاند!)؛ فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج10، ص 986 (که علاوه بر سفینۀ تبریز، نسختی دیگر در کتابخانۀ مرعشی نیز از آن معرفی کرده است جز نسخۀ حاضر است)؛
Geschichte der arabischen litteratur, sup1, p. 441-442. [7]
. بخشِ حاضر تنها بخشی از نسخه است که رقمی تفصیلیتر دارد و در آن، کاتِب نامِ خود را ثبت کرده است.[8]
. پاک شده است در اصلِ نسخه. [9]
. این آگاهی را مرهون یادآوریِ دوست دانشور، جناب آقای مهدی رحیمپور هستم که همین جا از ایشان سپاسگزاری میکنم.[10]
. در اینباره به مقالۀ ممتعِ بهروز ایمانی در شمارۀ پیشینِ همین نشریه مراجعه شود با این مشخصات:
«عروض منظوم تاجالدین علی بن صابر ترمدی(سدۀ 6ق)»، بهروز ایمانی، فصلنامۀ میراث شهاب، شمارۀ 63-64، بهار و تابستان 1390، صص 259-284. [11]
. قصیدۀ حسامالدین بر اساسِ این نسخه و نیز نسخۀ محمودشاه نقیب تصحیح و با این مشخصات منتشر شد:
«قصیده در علم عروض»، سرودۀ حسامالدین حسن خویی، به کوشش محسن ذاکرالحسینی، متون ایرانی، به کوشش جواد بشری، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، 1390، دفتر یکم، صص 241-263 (چاپ عکسی تمامی رساله، در انتهای تصحیح مزبور آمده است).[12]
. احتمالی هست و آن اینکه نسخۀ شمارۀ 5085 کتابخانۀ ملک، بخش 45 که در متن و حاشیۀ برگهای 46و 47 کتابت شده و در فهرستِ آنجا «صنایع بدیعی» یا «قصیدۀ مصنوع» نام گرفته، نسخۀ دیگری از همین قصیده باشد (فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج7، ص 192)؛ باید دیده و مقایسه شود. اثرِ دیگری از حسام خویی که شایستۀ نشر است، مجموعهای از نامههای الگو برای منشیان است که کنزاللطائف نام دارد؛ سه نسخه از آن تاکنون در ایران شناسایی شده (فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج8، ص 832) و نسخۀ اقدمِ آن مورّخ 822ق در کتابخانۀ مسجد اعظمِ قم به شمارۀ 3/2960 نگهداری میشود (فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ مسجد اعظم قم، ص603؛ «صد نسخۀ نفیس»، ص112). پس از بررسیِ صحّت انتسابِ اثر به حسام خویی (زیرا فقط نسخۀ کتابخانۀ ملک این انتساب را تأیید میکند و نسخۀ مسجد اعظم و مرعشی، نامِ مؤلّف ندارد)، تصحیحِ آن ضروری است. استطراداً از یک نسخۀ کهنِ دیگر از نصیب الفتیانِ حسام خویی که در کتابخانۀ خصوصیِ شریعتیِ کاشانی در قم نگهداری میشود و احتمالاً در قرنِ هفتم و هشتم هجری کتابت شده، اطلاع داده میشود. این نسخه را جناب شریعتی در فهرستی که از نویافتههای کتابخانۀ خود منتشر کردند، نام بردهاند («کتابخانۀ شهید محمّدحسین شریعتی و تازهیافتههای خطّی آن»، ص100). بنابر مراجعۀ حضوری و رؤیتِ اصلِ دستنویس نزدِ ایشان، کهنگیِ دستنویس تأیید شد، امّا وضعِ نسخه بسیار نامناسب و دچارِ فرسودگیِ بسیار است و حتّی قابیلیتِ عکسبرداری نیز ندارد. آخرین نکتهای که دربارۀ آثار حسام خویی گفتنی به نظر میرسد، نشرِ تحفۀ حسام (لغتِ منظومِ ترکی به فارسی) در ایران است که از آن مطلّع شدم، امّا هنوز به نظر نرسیده است. مشخّصات تصحیحِ مزبور از این قرار است:
-تحفهی حسام، تألیف حسام خویی، تصحیح و مقدمه: دکتر ح. م. صدیق- پرویز شاهمرسی، تهران، تکدرخت، 1389.
از قرارِ معلوم، این منظومه پیش از این در جمهوریِ آذربایجان نیز منتشر شده بوده است. عجیب است که عباسزاده، از یافتنِ نسخۀ این اثر اظهارِ ناامیدی کرده (مجموعه آثار حسامالدّین خویی، ص 25)، حال آنکه دستنویسی از آن در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه به شمارۀ 8584 (بخشِ 6مجموعه) موجود است (فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج2، صص 925-926).
[13]
. دربارۀ شورش بالتو، از امرای مغول که در 696ق به قتل آمد، علاوه بر تاریخ مغول اقبال، نیز رک: تاریخ آلسلجوق در آناطولی، ص 112. [14]
. سیدیونسی در مقدمۀ تصحیحِ خود از این اثر، کتابِ دیگری را نیز در همین موضوع و شاملِ نامههای دیگران به صدر قونوی موسوم به ریحانة الکتّاب فی رسائل الاصحاب به او نسبت میدهد و بدون اینکه محلّ نگهداریِ دستنویسِ مورد استفادهاش را ذکر کند، اعلام میکند که آن را تصحیح کرده و به زودی منتشر خواهد کرد (روضة الکتّاب، سیدیونسی، ص بیست و پنج)، امّا این آرزو هیچ گاه محقّق نشد.[15]
. متن چاپی (ص 216) حدود دو صفحهای بیش از این نسخه دارد.[16]
. دربارۀ این رساله نیز رک: کشفالظنون، ج2، ستون 1326؛ الأعلام، ج7، ص178 (با قید اینکه در آن زمان خطی بوده و چاپ نشده بوده است)؛ تاریخ الأدب العربی (بروکلمان)، المجلّد الثّالث، الجزء الخامس، ص229؛ الدراسات النّحویّة و اللغویّة عند الزمخشریّ، ص94؛ معیار جمالی و مفتاح ابواسحاقی، صص 49-50، 157 (شمس فخری را در بخشِ عروضِ این کتابش، تحتِ تأثیرِ نظرات زمخشری در «قسطاس» دانستهاند).[17]
. این اثر را نسخههای بسیاری است و ظاهراً هنوز چاپ نشده است، اگر چه در شناسایی ادعیۀ شیعی در یک دورۀ حسّاس (دورۀ انتقالِ مواریثِ شیعی از تیموری به صفوی) نقشِ مهمی ایفا میکند. برای آگاهی از نسخههای متعدّد این اثر (کهنترین در ایران، مورّخِ 968ق) رک: فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج2، ص277. دانشپژوه، صاحبِ این کتاب را که شخصی است موسوم به محمّد بن محمّد طبیب، از مردمانِ سدۀ نهم هجری دانسته (فهرست نسخههای خطّی کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات، مجموعۀ امام جمعۀ کرمان، ص 71)، امّا سید محسن امین او را از روزگارِ صفوی معرفی کرده است(أعیان الشیعة، ج9، ص 377) که اگر چنین باشد، وی باید زیسته در عهدِ شاه طهماسب و یا حتّی شاه اسماعیل بوده باشد و نه شاه عباس اول. [18]
. در این باره، رک: معالم العلماء، ص 166. [19]
. محتمل است که اصلِ شهرتِ صحیفۀ سجّادیه به «انجیلِ آل محمد»، با این مناجات -که البته در خودِ صحیفۀ موجود نیامده- بیارتباط نباشد. دربارۀ سایرِ نسخههای این مناجات که البته از نظرِ تاریخ کتابت، همگی جدید هستند (در پژوهشهای آینده بایستی برای ترسیمِ روایاتِ کهنترِ این دعا، به همۀ آنها مراجعه کرد) رک: الذریعة، ج22، ص239 ؛ فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران، ج10، ص7 (که البته فقط پنج نسخه معرفی میکند، اما بیش از این نسخه دارد. جالب اینجاست که سه نسخه از میانِ پنج نسخۀ مزبور به خطّ یک نفر، در سال 1126ق است) و ج6، ص1101؛ «یک کتاب و چهار نظر»، صص 133-134 (که در آن یک ترجمۀ فارسی از این مناجات متعلق به عصر صفوی معرفی شده که اطلاعاتش در «دنا» نیامده است)؛ «یادداشتهایی بر فهارس نسخ خطی کتابخانۀ مجلس»، ص 287؛ «اولین مستدرک صحیفۀ سجادیه»، ص 39. اشتراک برخی عبارات این دعا با ادعیهای چون المناجاة الالهیات، منسوب به حضرت امیر (ع)، بررسی شده است (نهجالسعادة، ج6، ص69؛ «المناجاة الالهیّات»، ص57). دربارۀ مناجات الهیاتِ مزبور، علاوه بر اینکه میدانیم یک چاپ سادۀ دیگر به تصحیح علی اوجبی سالها قبل منتشرشده توسط کتابخانۀ مجلس از روی همان دو نسخۀ چاپ عکسیِ فخرالدین نصیری (دو نسخهای که احتمالِ جعلشان بسیار است و مجالِ بحثش در اینجا نیست) دارد، باید به نسخۀ کهنی که گمان میرود نصیری نسخۀ خودش را از روی آن جعل کرده و اینک در فهارس مجلس معرفی شده مراجعه کرد به شمارۀ 9148 (فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ج2/29، صص 806- 808).[20]
منبع:http://www.manuscripts.ir/