«چیزی به تابستان نمانده»
۱۳۹۵-۰۹-۰۷
رمان «چیزی به تابستان نمانده» نوشته بهاران بنی‌احمدی نقد شد.
رمان «چیزی به تابستان نمانده» نوشته بهاران بنی‌احمدی نقد شد.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی ناشر کتاب، در ابتدای جلسه رسول رخشا به عنوان یکی از منتقدان حاضر در جلسه گفت: من در این جلسه بیشتر راجع‌به خصلت‌های رمان می‌خواهم حرف بزنم. رمان درباره‌ روایت تنهایی دو زن است که بعد از خواندن رمان متوجه خواهید شد روایت مادر و دختری است که تنهایی مخصوص به خودشان را از دو جنس متفاوت دارند. قهرمان رمان، مادر است که فقدان و نداشته‌هایش به طور مناسبی در داستان اتفاق افتاد. از طرفی لحنی که برای خاطره‌نویسی انتخاب شده است، لحن داستان قابل قبول، شسته و رفته و پاکیزه است. از طرفی در کل داستان استراتژی مشخصی دنبال می‌شود.
در ادامه‌ جلسه دیگر منتقد حاضر، مهدی یزدانی‌خرم درباره‌ رمان گفت: رمان به نظر من چند سطحِ واقعیت دارد و یک استراتژی در اجرا. آلبرتو موراویا رمانی به نام «دو زن» دارد که خیلی تراژیک و تلخ است، جزو کارهای خیلی خوب اوست. کار بهاران بنی‌احمدی، پس‌زمینه‌ فکری‌اش من را به یاد آن رمان انداخت. یعنی مساله‌ مادر به مثابه‌ زن و مساله‌ دختر به مثابه‌ فرزند. زنی که در رمان بهاران بنی‌احمدی دارد دفترچه‌ خاطرات دخترش را می‌خواند، برآمده از ساختارهای دهه‌ ۵۰ و بیشتر ۶۰ است. مادر در رمان بنی‌احمدی زنی است که اشاره نمی‌کند اما خودش فاقد تصاویر روشنی از یک گذشته‌ سپری‌شده است. اتفاقاً با شما موافق هستم که رمان بیشتر، رمان مادر است. ولی ابژه دختر است. برای همین در طبقه‌بندی نگاه، قهرمان رمان، یعنی چیزی که درباره‌اش اتفاقاتی به واسطه‌ آن می‌افتد، دختر است. فقدان مرد در رمان، محور بسیار مهمی است. برای همین است که وقتی مردی به صورت اسم در وهله‌ اول وارد کار می‌شود، واکنش شدیدی از سمت شخصیت مادر داریم. مادر فاقد بلوغ و پیشرفت است و محور طولی در نگاه مادر وجود ندارد. حرکت او بیشتر در عرض است. تلاش بهاران بنی‌احمدی، ترسیم شمایل یک مادر نسبتاً نوتر در فضای ادبیات ماست.
بنی‌احمدی در پاسخ به این‌که در نوشتن رمان از زیست دوره‌ زندگی‌خود هم استفاده کرده‌ است یا نه، گفت: وقتی بچه بودم، یک بار مادرم من را برد که آقای مرادی کرمانی «قصه‌های مجید» را برای من امضا کنند. به ایشان گفتم که من خیلی دوست دارم که بنویسم و چه کار باید بکنم. ایشان به من گفتند که فقط از داستان‌های خودت بنویس. این را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. فکر نمی‌کنم که داستان‌های خودآگاه می‌نویسم. ولی خیلی از این‌ها الزاماً خاطرات من یا آدم‌هایی که من با آن‌ها در تماس بودم، نبودند. ولی دیده‌ام و خیلی با دوستان همسن خودم حرف می‌زدم. حتی دفترچه‌ خاطرات خیلی از آن‌ها را جاهایی که می‌شد قرض می‌گرفتم و می‌خواندم.
همچنین رسول رخشا در پاسخ به سوال یزدانی‌خرم که پرسید منظورت از بحث پاکیزه چیست، گفت: صرف‌نظر از این‌که بدانیم اولین رمان است، نثر، امروزی و پویاست. با انتخاب موضوعی هارمونی دارد. این اضطراب و استرس، نسبتاً خوب آمده است. پاکیزه از این نظر که وقتی خاطره‌ دختر ۱۲ و ۱۳ ساله را که می‌خوانم، انتخاب واژه‌ها، به نظرم درست است. چطوری کنار هم بچیند. این‌ها از نظر تعادل و هارمونی نسبت به موضوعی که انتخاب کرده است، نکته دیگری که وجود دارد و باعث جذابیت شده، شکست‌های زمانی است که با خاطره‌هایی که مادر به یادش می‌آید، و فلاش‌بک‌هایی که دارد، قدرت‌ رمان است، و ما را به گذشته می‌برد. گذشته‌هایی که سعی می‌کند، ما را با یک‌سری رویدادهای اجتماعی و سیاسی و یا یک چیزی که ماحصل دوران است آشنا کند. این برای کسی که تجربه‌اش را داشته، خیلی هم لذت‌بخش است. ولی مخاطبی که ۳۰ سال بعد بیاید و این تجربه را نداشته باشد، آدرس به اندازه‌ کافی ندارد که این را برای خودش جا بیندازد. من مشکلی که با کار دارم فصل پایانی کتاب است که به نظرم آمد سعی کرد راه سومی برای این‌که از دست مادر خلاص شود پیدا کند. به زعم من این حرکت یک مقدار از سوی نویسنده محافظه‌کارانه بود. فکر نمی‌کنم چنین آشتی نسلی به این شکل اغراق‌آمیز به وجود آورد. هر چند که صحنه‌ مهمانی، صحنه‌ بسیار خوبی است.
یکی از خوانندگان حاضر در جلسه‌ نیز نظرش را درباره‌ رمان این‌طور بیان کرد: قسمت مهم و برجسته‌ رمان این بود که شخصیت تیپیکی داشت که مادر بود. دریا ماندگار شخصیت زن ایرانی بود، زنی که سرخورده است و با یک پیشینه‌ درگیر امور روزمره است. چیزی که در واقع رمان را خیلی بدیع می‌کند، خود شخصیت دختر است که در واقع شورشی می‌کند و فکر می‌کنم که بدون این‌که او را در داستان بببینیم، صرفاً حضورش با خاطره است. این به نظرم خیلی جذاب بود. پایان‌بندی نسبتاً خوبی داشت. نکته‌ دیگر، به نظرم داستان سه نسل است. در واقع از همان تقدیرنامه‌ای که نویسنده نوشته، و به مادر و مادربزرگ تقدیم کرده، شخصیت مادر هم در این کتاب است و آن‌جایی که آواز می‌خواند و باعث می‌شود که از مدرسه رفتن بازبماند، اشاره می‌شود.
سپس بهاران بنی‌احمدی اظهار کرد: با بیشتر حرف‌ها موافق هستم. مخصوصاً چیزی که گفتید. حتی در مورد پایان‌بندی یا حتی در مورد پیشنهاد حذف پاراگراف آخر که آقای رخشا اشاره کردند، به نظرم پیشنهاد خوبی است.
در پایان نیز یزدانی‌خرم گفت: جلسه خوبی بود و باز هم تشکر از بهاران بنی‌احمدی که یک رمان جذاب و خوب نوشته است که آدم‌ها می‌توانند راجع‌به آن حرف بزنند و این نشانه زنده بودن اثر است که آدم‌ها می‌توانند آن را دوست داشته باشند و یا نه با آن مخالف باشند. این شاید بهترین اتفاقی است که برای یک نویسنده می‌تواند بیفتد که اثرش زنده باشد.
بهاران بنی‌احمدی متولد ۱۳۶۳ بازیگر و نویسنده‌ است که‌ در حوزه‌ فلسفه و نقد هنر تحصیلاتش را ادامه داده و اولین رمان خود به نام «چیزی به تابستان نمانده» را در نشر چشمه به چاپ رسانده است.
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.