فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها/ علی این مظهر عدل الهی چون دگر شبها/ چه در پیش است کز باغ فلک بوی خزان خیزد/ ز دشت شب چو نرگسها نمیرویند کوکبها/ مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد/ که می روید به ناکامی گل افسوس بر لبها/ چه افتاده است در کرّوبیان عالم بالا که میگریند/ و مینالند با فریاد یاربها/ چو مهر خاوری غلتید در خون سحرگاهان/ به هنگامی که با معبود در دل داشت مطلبها.../ مشفق کاشانی
علی علیه السلام در محراب
فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها/ علی این مظهر عدل الهی چون دگر شبها
چه در پیش است کز باغ فلک بوی خزان خیزد/ ز دشت شب چو نرگسها نمیرویند کوکبها
مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد/ که می روید به ناکامی گل افسوس بر لبها
تب و تابی به جانش شعله افکنده است و میداند/ که در خون سحر بیتاب میگردد از این تبها
چه افتاده است در کرّوبیان عالم بالا که میگریند/ و مینالند با فریاد یاربها
علی کو دین احمد را علم بر بام گردون زد ز پا افکند با تیغ دو سر رایات مرحبها
چو مهر خاوری غلتید در خون سحرگاهان به هنگامی که با معبود در دل داشت مطلبها
علی شد کشته با شمشیر کین کز دیدگان، «مشفق» فرو ریزد به دامن از سپهر دیده کوکبها
مشفق کاشانی/
کتاب علی علیه السلام در شعر و ستایش فارسی