خوانش بینامتنی هزار و یک شب: بستر تلاقی ادبیات شرف و غرب
علوی فریده,رجبی آروین
امروزه تعاریف بسیار متفاوتی از خوانش بینامتنی در گستره ادبیات تطبیقی ارائه شده است. اما وجه مشترک همه آن ها باور داشتن قابلیت هایی است که در خوانش بینامتنی می توان یافت. بر اساس این رویکرد می توان جلوه های گوناگون متون ادبی را دسته بندی کرد، ارتباط و تعاملات میان آن ها را دریافت و وابستگی متقابل آن ها به یکدیگر را مورد بررسی قرار داد. در واقع، در خوانش بینامتنی می توان پا را فراتر از بررسی تاثیر و تاثر متون ادبی بر یکدیگر گذاشته و به تعریف جدیدی از جایگاه خواننده به عنوان عامل تاثیرگذار بر خلق معانی نوین در گستره ادبیات جهانی سخن گفت. مقاله حاضر، ضمن تاکید بر ارائه تعریف دقیقی از خوانش بینامتنی، بر آن است تا با تکیه بر کتاب هزار و یک شب و نسخه های متعدد و متفاوت آن به خصوص در ادبیات فرانسه، نشان دهد این رویکرد تعمقی است بر حافظه ادبیات، پژوهشی است بر ماهیت، ابعاد و اهدافی که موجب می شوند تا ادبیات محل ارجاع خودش شود، و بالاخره، بررسی عواملی است که ادبیات را از بازنویسی متون گذشته منع کرده و به خلق آثاری هدایت می کند که سنخیت و همگونی با متن ارجاعی ندارند.
کلید واژه:خوانش بینامتنی،هزار و یک شب،ادبیات تطبیقی،ادبیات فرانسه
ادبیات تطبیقی (ادب و زبان نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی کرمان)تابستان 1391; 3(6):117-133.