رفتن به محتوای اصلی

کتابخانه و موزه وزیری یزد

library-vaziri_menu_secondary

  • تماس با ما

جستجو

خدمات آنلاین

  • عملیات تمدید و رزرو کتاب جستجو در منابع کتابخانه

درباره مجموعه

  • تازه های کتاب
  • محتوای گاهنامه
  • مجموعه کتابخانه
  • گنجینه ها

منوی اصلی سایت

  • صفحه اصلی
  • گالری تصاویر
  • کتابخانه
  • موزه
  • مرمت و حفاظت
  • مطبوعات
  • آرشیو اخبار کتابخانه
  • اخبار انجمن ادبی
  • اخبار علم اطلاعات و دانش شناسی
  • انجمن ادبی کتابخانه
  • گزیده اشعار
آشنایی با مشاغل یزد: دباغی
۱۳۹۹-۰۷-۱۴

جدا کردن پشم و مو از پوست حیوانات، یکی از کارهایی بود که از قدیم‌الایّام انجام می‌شده و هنوز هم ادامه دارد. منتها در حال حاضر، مانند خیلی کارهای دیگر، به‌وسیلۀ ماشین و احیاناً با کمک مواد شیمیایی انجام می‌شود، اما سابق تا آن‌جا که من به یاد می‌آورم، این کارها با دست و کمک آهک و مواد دیگری انجام می‌شد. پوست گوسفند یا گاو و احیانا شتر را در محلی به‌نام دباغ‌خانه می‌بردند و در آب و آهک خیس می‌کرده‌اند و پشم و مو را از پوست جدا می‌کرده‌اند. این پوست به‌طور طبیعی، سفیدرنگ و کمی زبر بود که بعداً یک طرف آن را با رنگ‌های طبیعی رنگ می‌کردند.
به پوست گوسفند که نازک بود، تیماج می‌گفتند و پوست گاو که ضخیم‌تر بود، چرم نامیده می‌شد. مصرف عمدۀ تیماج در دکّان‌های سرّاجی بود. رنگ تیماج‌ها به‌طور عمده، قرمز و مقداری هم سبزرنگ بود. بیشترین مصرف این تیماج‌ها، روکش صندوق‌های چوبی بود که تیماج‌های قرمز را با بریده‌های تیماج سبز و میخ‌های ریز طلایی‌رنگ تزیین می‌کردند. مصرف دیگر تیماج، برای جلد کتاب و روی جلد را نقش‌ می‌زدند که اکنون بعضی از این کتاب‌ها یا جلدها عتیقه و بسیار ارزشمند است.
مصرف دیگر پوست‌، برای تهیۀ دلو بود؛ برای آب‌کشی در منازل مورد استفادة آب‌کش‌ها بود و به‌صورت خام آن، مقنی‌ها برای کشیدن گل از چاه استفاده می‌کردند. دلوهای بزرگ برای آب‌کشی حمام‌ها، از چرم گاو بود. از کناره‌های ضخیم این پوست‌های دبّاغی شده یا از پوست شتر نوارهای باریک تهیه می‌کردند با ضخامت سه الی پنج میلیمتر و با عرض حدود یک سانتیمتر که به آن‌ها خام‌ می‌گفتند و برای جلو و عقب تخت‌ گیوه استفاده می‌شد.
از پوست این گوسفندها، استفادة دیگری هم می‌شد. به این ترتیب که بعد از ذبح گوسفند، پوست آن را نمی‌دریدند، بلکه با مهارت مخصوصی گوشت را از داخل پوست خارج می‌کردند. اصطلاح این بود که پوست را خیکی می‌کندند؛ آن را دبّاغی می‌کردند و داخل آن را هم به‌وسیله آب آهک و رناس تمیز می‌کردند برای حمل ماست. در فارس، موی این پوست را جدا نمی‌کردند و برای حمل روغن از آن‌ها استفاده می‌شد. روغنی را که در این پوست‌ها می‌کردند از روغنی که در پیت‌های حلبی حمل می‌شد، مرغوب‌تر بود و اصطلاحا به آن روغن خیکی می‌گفتند. برای خیک روغن، همیشه از گوسفندهای به اصطلاح بزینه استفاده می‌شد. از پوست برّه، برای خیک روغن استفاده نمی‌کردند.
از پوست گوسفندهای خیلی بزرگ که به طریق خیکی از گوشت جدا شده بود، بعد از دبّاغی و تمیز کردن داخل پوست، برای مشک یا خیک سقّایی مورد استفاده قرار می‌گرفت. شهرداری یا بلدیّه هم تعدادی سقّا در استخدام خود داشت که مشک‌ها را پر از آب می‌کردند و در مسیرهای پر رفت‌وآمد که آن موقع هنوز آسفالت نشده بود و طبعاً کوچه و خیابان خاکی بود، به‌طرز مخصوصی خیابان را آب‌پاشی می‌کردند و مرتّب فریاد می‌زدند: پرهیز پرهیز! تا عابرین متوجّه باشند که آب روی آن‌ها پاشیده نشود. کاری که اگر امروز در جایی لازم باشد، با ماشین‌های آب‌پاش انجام می‌دهند.
گویا به مصداق «الکلام یجر الکلام»، ما هم از کوچة دبّاغ‌خانه گذشته و به مسیر سقّاها رسیدیم.
(یزد شهر من. حسین بشارت. تهران: طلایه،1384. ص74تا 75).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی(کتابدار کتابخانه وزیری یزد).

 

افزودن دیدگاه جدید:
درباره قالبهای متنی

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید
به روز رسانی کد تصویر
  • سروش
  • ایمیل
  • لینکدین
خانه

تمام حقوق این وبگاه متعلق به آستان قدس رضوی است.

vaziri_menu_social

  • aparat
  • eitaa
  • gap
  • instagram
  • sapp