· جا تَره و بچّه نیس.
مورد استعمال: کنایه از مفقود شدن ناگهانی هرچیز است.
· جُمعه عاشق، شَمبه فارغ.
مورد استعمال: در مورد استوار نبودن و پشتکار نداشتن در هر کاری گفته می شود.
· جوب که آب داره نِم پَس مِده.
مورد استعمال: در بیان این اصل که هر موجود با اصل و تباری نشانه و اثری از اصالت خویش بروز می دهد.
· جو دوئید، گندم دوئید، اَرزَنُک ام دوئید، گفت: منم داخل رزق ام.
مورد استعمال: در مقام ریشخند و سرزنش به کسی گویند که به غلط در جمعی وارد شود که در خور و شایسته آن نباشد.
· جون که بادنجون نیست.
مورد استعمال: در مقام تعریض به کاری گویند که از انجام دادن آن خطری متوجه جان شود.
· چاش پا دَریائه.
مورد استعمال: کنایه از پشتوانه و درآمد داشتن است.
· چراغا تاریکه و آسیابا مِگَرده.
مورد استعمال: به استعاره کاری را گویند که بدون دغدغه خاطر، جریان عادی خود را طی کند.
· چَشتِه خور بدتر از میراث خوره.
مورد استعمال: در مقام اعتراض کسی را گویند که بر اثر ملاطفت هائی که در حق وی شده، بد عادت شده است و توقع بیشتری دارد.
· چاردیواری اختیاری.
مورد استعمال: این عبارت را هنگامی که قصد دفاع از حریم ملک یا منزل در میان باشد، بر زبان می آورند.
· چیزی پُرِش گُمه.
مورد استعمال: در مقام کنایه به کسی اطلاق می شود که پر ادّعا و مغرور است.
· حالا تا روز قیومَت، کِرّ و وِری می یومد.
مورد استعمال: در بیان این اصل که برای اجام کاری فرصت زیاد است.
· حالا حَسَن، حالا حسین.
مورد استعمال: عبارتی است که در هنگام تحمیل کردن مطلبی گویند و مخاطب از پذیرفتن آن ناگزیر است.
· حَتّا و حوتّا، دراز و کوتّا.
مورد استعمال: اشاره به لحظه ای است که هر نوع آدم در یک محل گرد هم آیند و از این عمل جار و جنجال برپا شود.
· خاکِ قبرسون چَشِش پُر نمشه.
مورد استعمال: در مقام استخفاف، آدم آزمند و طمّاع را گویند.
· خال مَحرم و سورمه مَحرم من چرا نامَحرم.
مورد استعمال: به اعتراض زمانی گویند که مطلبی بر همگان فاش شده و فقط گوینده از آن بی خبر است.
· خُدا سرما گُنجِ لباس مِده.
مورد استعمال: در اثبات این امر که تحمل هر مشکل و رنجی که بر انسان عارض می شود خارج از تاب و توان وی نیست.
· خُدا شُتُرِ لوک را نصیب کلاغ کور مُکنه.
مورد استعمال: به طنز کسی را گویند که ثروت بادآورده ای نصیبش شده است و یا از بخت مساعد نصیبی یافته که شایستگی آن را ندارد.
· خدا طالع بده با نونِ گندم، اگه سَرُم گَره لَچَک مِبَندُم.
مورد استعمال: در زمانی گویند که اقبال بر کسی روی کرده باشد.
· خر بیاد، گاب بِره.
مورد استعمال: در مقام اعتراض به کسی اطلاق می شود که بدون توجّه به دنیای پیرامون به کار خویش پردازد، بی آنکه این وقایع اختلالی در کار وی نمایند.
· خَر سیا، خور سیا، چی چی بارِشه موئیزِ سیا.
مورد استعمال: به هنگامی گویند که تناسب و هم سنگی دو کس یا دو چیز را در نظر داشته باشند.
(واژه نامه یزدی. ایرج افشار. یزد: اندیشمندان یزد، 1390.ص. 355-360).
نگارش: الهه شهبازی(کتابدار کتابخانه وزیری).