شیر و شیر فروشی
اصولاً در سالهای بین 1311 الی 1328 خورشیدی که مورد نظر است، شیر بهصورت یک مادّۀ غذایی در خانوادههای مردم یزد جایی نداشت و اگر هم مصرف میشد، عنوان دارو داشت یا برای کمک به تغذیۀ اطفال شیرخوار که از شیر مادر محروم بودند و یا کمبود داشتند، مورد استفاده قرار میگرفت. بنابراین، گاوداری یزد بهصورت مستقل نبود. روغنگرها که روغن «پنبه تخم» یا «کرچک» (بیدانجیر) میگرفتند یا عصّارها که روغن کنجد تهیّه میکردند، گاو مادّه داشتند و طبعاً شیر و مشتقّات آن را هم داشتند. بعضی خانوادهها به مقدار محدودی شیر مصرف میکردند، آن هم در فصل زمستان. یادم هست پدرم برای اینکه ما بچّهها شیر بخوریم، ظرفی تهیه کرده بود که حدود دو لیتر شیر میگرفت که ارزش آن 5/7 ریال بود، هر صبح یک تومان به ما میداد که از مغازۀ عصاری شیر بخریم و 5/2 ریال مازاد آن برای خودمان باشد. بین من و برادرم مسابقهای بود برای صبح زود برخاستن و شیر خریدن. هر روز صبح که میرفتیم، مرد عصّار با شاگردش دو طرف یک تخته سنگی بزرگ نشسته بودند و با یک کوبۀ چوبی، شبیه چوبهایی که کریکتبازها دست میگیرند، روی تودههای کنجد میکوبیدند که پوست آن جدا شود. بعداً آنها را در جوغن میریختند که استوانۀ چوبی قطوری داخل آن قرار داشت. در وسط کارگاه، گاوی با چشم بسته دور جوغن میچرخید و استوانه را که به او وصل بود، میچرخاند تا با فشار آن روغن کنجد گرفته شود.
روغنگرها نیز با همین نوع دستگاه، روغن کرچک و پنبه تخم و امثال آن را تهیه میکردند.
آنها شیر هم داشتند که روی آن را میگرفتند و به نام «چربه» یا «مسکه» (سرشیر) میفروختند. اطبای آن روزگار، گاهی هم برای بیماران چلو مَسکه یا تَرچلو مسکه تجویز میکردند که بهجای روغن از این چربهها استفاده میشد. بیمناسبت نیست یادآور شوم که اطبّای قدیم، هر کدام شاگردی داشتند که حکم انترن امروزی را داشت که معمولاً پسرشان بود و او را با خود به عیادت مریض میبردند تا کارآموزی کند. نسخه را طبیب املا میکرد و کارآموز مینوشت و او را «نسخهنویس» میگفتند. یکی از دوستان پدرم که پدرش از همان طبیبهای قدیم و خودش زمانی نسخهنویس پدرش بوده، تعریف میکرد که وقتی به بالین مریضی میرفتیم و پدرم ترچلو مسکه تجویز میکرد، آرزو میکردم من هم مریض بودم که ترچلو مسکه بخورم. امروزه شیر کمکم بهعنوان غذای مفید جای خود را در خانوادهها باز کرده است.
(یزد شهر من، تالیف حسین بشارت. تهران: طلایه،1384. ص73 – 74).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).