در ارتباط با نسّاجی، دو شغل دیگر نیز بود که هر دو منسوخ شده است؛ یکی گازری بود؛ یکی از شاخههای رنگرزی. هر چند در لغت، گازر معنی رختشوی میدهد، ولیکن گازری در یزد منظور سفید کردن نخ برای پارچهبافی بود. رنگرزها، نخها را به رنگهای مختلف درمیآورند، ولیکن گازرها نخهای معمولی را که رنگ آن سفید و شفّاف نبود، سفید میکردند، امّا وقتی پارچهبافی و رنگرزی ماشینی شد، این شغل نیز عمرش تمام شد، امّا در سابق گویا از مشاغل عمده بوده که شاغلان آن ـ مانند چیتسازی ـ در نهایت به تجارت میرسیدند که یکی از آنها مرحوم حاجیعلی گازرانی که از تجّار عمدۀ یزدی ساکن مشهد بود، پدرش و خودش گازری میکردهاند که لقب، گازرانی هم گرفتهاند که البتّه، کازرانی گفته میشد و ارتباطی با کازرون فارس ندارد و یادم میآید، پدربزرگ مادری من که گویا نسبت دوری هم با مرحوم گازرانی داشت، هر موقع نام ایشان به میان میآمد، میگفت: «حاجیعلی گازر از خویشان ماست.»
از شاغلان این شغل که دیگر رونقی نداشت، دو نفر در محلّۀ دروازه شاهی یزد بودند که مسیرشان همه روزه از لب خندق و جلو مغازۀ پدر من بود؛ یکی مرحوم مرتضی گازر و دیگری محمود گازر. حالا نسبت فامیلی با هم داشتند یا نه، من نمیدانم، امّا چند سال قبل در مشهد، در جلسة اطبّاء یزدی، آقایی به نام دکتر گازر دیدم که معلوم شد فرزند همان مرحوم محمود گازر یزدی بود که من میشناختم.
( یزد شهر من، حسین بشارت. تهران: طلایه،1384).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی(کتابدار کتابخانه وزیری یزد).