· خَرِش بی کرایه را نَمِره.
مورد استعمال: به کسی اطلاق می شود که برای انجام دادن هر کاری، چشمداشت و توقع دارد.
· خَرُک مُخاس بِخُسبه، شکری خدا که اُفتید.
مورد استعمال: به طنز کاری را گویند که انتظار اتمام آن می رود امّا بر اثر حادثه ای پیش از موعد مقرر پایان می گیرد.
· خَر، لُر نکن.
مورد استعمال: اشاره به کار شلوغی است که چون کلاف سر در گم شده است.
· خَر مِبرَن (عاروسی) قالی نَمَد بارش کنن.
مورد استعمال: در مقام ریشخند کسی را گویند که مراد از دعوت وی، کار کشیدن است نه خوشگذرانی و تفریح کردن.
· خَر و خورجین پس فرستاده.
مورد استعمال: در توصیف حال کسی گویند که از مرگ رهیده و از بیماری بهبود یافته است.
· خَر و گوله گَلِ هَمَن.
مورد استعمال: در بیان این اصل که خوب و بد، زشت و زیبا و دشوار و آسان باهم است.
· خنده کردن دل خَشی مُخاد، گریه کردنم سروچَشی مُخاد.
مورد استعمال: اشاره به اینکه برای انجام دادن هر کار، حال و حوصله و آمادگی لازم است.
· خویی که ماماچه میاره، مُرده شور مِبَره.
مورد استعمال: عبارتی است که در بیان ثبات و تغییر ناپذیری خلق و خوی آدمی به کار می رود.
· خودشا به دیک مِزنه که من کَمچَلیم.
مورد استعمال: در سرزنش کسی را گویند که بی مورد در کار دیگران مداخله کند.
· خودشون اینجا دلشون مَرداوا.
مورد استعمال: در توصیف کسانی است که دچار ناراحتی و پراکندگی خیال هستند.
· خونه پُرِ دیوونه، یکی دیگه دَس زد و تو اومد.
مورد استعمال: در وصف خانه ای که شلوغ است و عده دیگری به آن وارد شوند.
· دَرِ خونَت و سِف ببند، همسادَت و دُز نکن.
مورد استعمال: در مقام نصیحت به کسی گویند که بی جهت دیگران را متهم به اعمال ناروا می کند.
· درد کو کو میاد، مومو می ره.
مورد استعمال: در میان مریضی و تب، بخاطر ترضیه حال بیمار گویند.
· دَرِ دیکی که گذاشته، زودتر جوش می یاد.
مورد استعمال: در اثبات این امر که کارها بر اثر تحمل و بردباری زودتر به سامان می رسد.
· در عالمِ بی کَسی به گربه گفتن توام کَسی.
مورد استعمال: در بیان حال شخص منزوی و تنها به کار می رود که به اجبار همنشینی هرکس و ناکَس را پذیرا است.
· دَر و تخته روهَمه.
مورد استعمال: در بیان این اصل که خوب و بد، زشت و زیبا و دشوار و آسان باهم است.
· دَر وَشه دالون مُخوره، خر وَشه پالون مُخوره.
مورد استعمال: مثلی است که در توصیف آدم حریص و آزمند به کار برند.
· دروغ بگو به آنجا، نه که سیصدو پَنجا.
مورد استعمال: در مقام نصیحت به کسی گویند که در سخنوری زیاده روی کرده است.
· دُز حاضر و بُز حاضر.
مورد استعمال: در پاسخ کسی را گویند که دعوی کاری خارق العاده را کرده است و انجام آن کار از وی بعید می نماید.
· دُز عاروس مالِ گیرون مُخوره.
مورد استعمال: در هنگامی گویند که طرف مقابل از اعتدال در سخن گفتن خارج شده، طریق اغراق و گزافه گوئی می پوید.
(واژه نامه یزدی. ایرج افشار. یزد: اندیشمندان یزد، 1390.ص. 361-364).
نگارش: الهه شهبازی(کتابدار کتابخانه وزیری یزد).