شادروان سيّدرضا اظهريزدي، متخلّص به «روشن» ، در رثاي ارتحال حجّت الاسلام حاج سيّدعلي محمّد وزيری، قطعه زير را سروده كه مصرع دوم بيت پاياني، با كسر «سرهمّت، يعني هـ=5» از مصرع قبل، مادّه تاريخ درگذشت اين شخصيّت فعّال عرصة فكر و فرهنگ است.
فسوسا! آه و افغانا! دريغا!
كه نخلي بارور افتاد از پا
برفت از جمع اهل دانش و فضل
خردمندي كه او را نيست همتا
وزيري آن خطيب نكته پرداز
اديب و عارف و خون گرم و دانا
مودّب هم به ظاهر هم به باطن
مهذّب هم به صورت هم به معنا
به تعليمات اسلامي وفرهنگ
به عمر خويش بُد پيوسته كوشا
ز سعيش مسجدجامع شد آباد
بود آثار او تا حشر برجا
درود ما به روح پاك او باد
كه عمري بهر خدمت بد مهيّا
چه بايد كرد جز صبر و تحمّل؟
نكرده با كسي گردون مدارا
براي بردن نيكان و پاكان
جهان پير را طبعي است برنا
چو«روشن» خواست تاريخ وفاتش
ز طبع نارسا كرد او تقاضا
ز همّت پير عقلم سرزد و گفت :
«وزيري را بجّنت هست مأوا»
(روحانی فرهنگدوست: یادمان شادروان وزیری یزد.تالیف حسین مسرت. یزد: اندیشمندان، ۱۳۸۹.ص155).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).