ابریشم طبیعی محصول کار حشرهای است که در ابتدا به صورت کرم است و در دگردیسی پروانة کوچکی میشود و میمیرد، امّا قبل از اینکه کامل شود، پیلهای دور خود میتند که همان تارهای ابریشم است. تخم این حشره را در ایران معمولاً از رشت میآوردند و در جایی نسبتاً گرم نگهداری میکردند. موقعی که کرمها از تخم بیرون میآیند، خوراک آنها برگ درخت توت است و از این جهت در خیلی جاهای اطراف یزد درختهایی را پرورش میدادند به نام «توت برگی» که میوه نداشت و در فصل بهار شاخههای این درختها را در محلّ کرمها میگذاشتند تا از آنها تغذیه کنند و دور خود را با پیلهای از ابریشم بپوشانند، آن وقت نمیگذارند این کرمها تبدیل به حشره شوند، چون در این صورت پیله را سوراخ میکنند و لذا قبل از اینکه کرم به پروانه تبدیل شود، این پیلهها را در آب داغ میگذارند و رشتههای ابریشم از این پیلهها باز میشوند که رشتههایی باریک است و به آن ابریشم خام میگویند.
علاقهبند این ابریشمهای خام را با رشته عملیاتی به صورت کلافهای نخ ابریشم قابل استفاده در بافندگی درمیآورند. در یزد بازارچهای است که از دو طرف در و دروازه دارد و در خیابان قیام فعلی و مقابل بازار خان قرار دارد و به قیصریّة علاقهبندها موسوم است، امّا چون این ابریشم خیلی گران تمام میشود، امروزه ابریشمهای مصنوعی در بازار وجود دارد که از الیاف نایلون درست میشود و منشأ اصلی آن هم نفت است. به همین جهت، این شغل منسوخ شده است.
یکی از این علاقهبندها که من به یاد میآورم، مغازهاش در بازار جعفرخان درست مقابل در همین قیصریّه قرار داشت، به نام آقای سیدابوالحسن علاقهبند. ایشان خود کمتر در مغازه بودند و شاگردی داشتند که آن هم مرد نجیبی بود. من برای گرفتن ابریشمهای خراب شده به ایشان مراجعه میکردم که آن را در دوات مرکّب میکردیم و به نام لیقه معروف بود. این علاقهبندها، بند تسبیح هم میساختند و رشتة تسبیح را با یک کاکل ابریشمی که به آن گُلُمبَه میگفتند میبستند. البتّه، این کار فرعی آنها بود. فرزندان آقای سیّدابوالحسن علاقهبند، یکی آیتالله حاج سیّد علیمحمّد علاقهبند از روحانیون بسیار وارستة یزد و استاد منطق که شاگردان زیادی از محضر ایشان استفاده میکنند و دیگری دکتر سیّدمهدی علاقهبند. خداوند هر دو را در پناه خود محفوظ بدارد.
(یزد شهر من/ حسین بشارت. تهران: طلایه،1384. ص84 – 85).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی(کتابدار کتابخانه و موزه وزیری یزد).