شهر یزد را دو بافت سنتی و جدید، از هم متمایز ساخته است. آنچه این شهر را شهری تاریخی و خشتی معرفی می کند، بافت سنتی آن است که تقریبا از خیابان امام خمینی آغاز می شود و به سوی شرق شهر ادامه می یابد. گرچه اگر گذری به نواحی اطراف یزد و محلات حاشیه ای آن که زمانی در خارج از شهر چون کمربندی در اطراف آن حلقه زده بودند، مانند محلات خرمشاه، نعیم آباد، قاسم آباد، خیرآباد، اهرستان، مریم آباد، رحمت آباد و غیره بیندازیم، خواهیم دید که برخی از این محلات تقریبا هنوز هم بافت سنتی خود را حفظ کرده اند. در محلات سنتی، شهر یزد را با ویژگی های خاص یک شهر قدیمی و خانه هایش را با مشخصه های متمایز خواهیم دید. کوچه ها و خانه ها کاملا از ملاتی از خشت و گِل (کاه گِل) روکش شده اند. گذرگاه های سرپوشیده این محلات با نام سابات، کوچه های تنگ و باریکش با نام کوچه های آشتی کنان، بازارچه ها که اغلب آنها سرپوشیده اند و در گذشته مایحتاج مردم و اهالی محل را در زمانی اندک برآورده می کردند، حسینیه ها با غرفه و کلک در وسط و گاه با نخل های تنومند، مساجد اغلب آمیخته با هنرهای گوناگون چون هنر گچ بری، کاشی کاری، مقرنس کاری، آجرکاری و خطاطی همراه با شبستان های بزرگ و زیبا و مناره و گلدسته های برافراشته، محراب، تابستان خانه و زمستان خانه و بخش های دیگر، حمام ها با سربینه، حوض و تون خانه و خزینه، کارگاه های شعربافی و رنگ رزی، خانه های سنتی، چهارسوق ها، آب انبارها، بادگیرهایی که از دور نمایان گر این شهر سنتی اند و بسیاری دیگر همگی ویژگی های این بافت سنتی به شمار می آیند.
در بافت سنتی تقریبا تمامی فضاها در برابر عوامل جوی و آسیب رسان، بخصوص باد، به طور هوشمندانه ای محافظت می شوند؛ فضاهایی چون بادگیر، کلاه فرنگی، تالار، زیرزمین، هشتی، کلیاس (پیشگاه خانه)، راه روها، اتاق ها، حوض بزرگ سنگی، تریشه، مطبخ و دیگر فضاها در بنا به بهترین شکل ممکن ساختار یک بافت سنتی را مصون نگه می دارند. بافت در این فضاها، بهم تنیده و متصل است، کوچه ها گاه مسقف و دارای سابات و گاه بی سرپوش و باز، باریک و نسبتا طولانی هستند که اغلب در مسیر خود شکسته می شوند. خانه ها نیز، چه از آن غنی و چه از آن فقیر، در کنار هم بنا شده اند؛ با بادگیرهایی بلند و برافراشته یا کوتاه که علاوه بر کارآیی که در ساختار بنا دارند، گاه نیز نشانه ای از تمول صاحب خانه و گاه نمایانگر باورها و اعتقادات ساکنین خانه اند؛ بدان سبب که در گذشته هر زرتشتی که خانه می ساخت می بایست بادگیر خانه اش را کوتاه تر از بادگیر همسایه مسلمانش بسازد. تمامی فضاهای شهری در این بافت کاملا محفوظند تا بتوانند انسان کویری را از گزند آفتاب سوزان و بادهای تند برهانند. کوچه ها اغلب کم عرض و پیچ واپیچ اند که با دیوارهای بلند و قطور کاه گلی ایجاد سایه می کنند و خنکای خوشایندی را در گرمای تابستان برای رهگذر خود بوجود می آورند. باد در آنها شکسته می شود و عابران را از آسیب بادهای موسمی مصون می سازند. تمامی بناها به جز حمام دارای حیاط مرکزی اند. وجود حیاط مرکزی یک راه مقابله با طوفان شن و سرمای زمستان است. حیاط در وسط ساختمان به همراه حوض و باغچه و گاه وجود تریشه در کناره دیوار، هم رطوبت هوا را افزایش می دهد و هم سبب خنک شدن بخش های مختلف بنا می شود. از دیگر ویژگی های بناهای بومی یزد آن است که از مصالحی با ظرفیت حرارتی بالا استفاده می شود و دیواره ها نیز ضخیم گرچاند. سطوح خارجی بناها اغلب به شیوه سفیدکاری پوشانده می شوند تا اثر تابش آفتاب بر آنها کاهش یابد؛ گرچه باید به یاد داشته باشیم که معماری هنرمندانه یزدی ها، با رایج ترین و ارزان ترین شیوه به کارگیری از گل وگچ و آجر، زیباترین نقش را هم بر کالبد خاکی بناهای خشتی آفریده است. این نقش آفرینی ها همراه با نقوش چلیپا (گردونه مهر)، گل های لوتوس، درخت سرو، اشکال هندسی، شاخه های تاک، خطوط کوفی، محدب و طاقی شکل و غیره جلوه گری را در این بناهای ساده دوچندان کرده است. جهت کم کردن دما در تابستان های گرم و طولانی، بخش از خانه در فرورفتگی زمین قرار می گیرد تا تبادل حرارت بین داخل و خارج بنا کاهش یابد و نوسان درجه حرارت کمتر شود، لذا کف خانه کمی از حیاط پایین تر است و سقف ها نیز بلندتر می شوند که این خود برای خانه حصار و حجابی را هم ایجاد می کند. بناهای سنتی، برخلاف اغلب ساختمان های امروزی، هرگز در ستیز با طبیعت خود نیستند؛ بلکه با استفاده از امکانات مناسب و محدود محیط خود و در یک هم زیستی متعادل و بهره وری هماهنگ، در بطن طبیعت قرار گرفته اند و در واقع حافظ آن می شودن؛ به عبارتی بیننده ژرف اندیش این بنا ها می تواند به خوبی رابطه منطقی بنا را با طبیعت اطراف و امکانات محدودش احساس کند و در نهایت نغمه های تلاش و تکاپو، اخلاق و کرامت، پویایی و سرزندگی و از همه مهم تر قناع و خود بسندگی را، از هرکجای این خانه ها با گوش دل بشنود و وحدت معنوی یک جامعه سنتی را که چگونه مردمانش زیستن را در چنین سرزمینی با هم تجربه کرده اند به نظاره بنشیند. آنچه در معماری سنتی یزد، خود را به عنوان یک ویژگی متمایز نشان می دهد احترام به هویت متعالی و کرامت انسانی و رشد اررش های اخلاقی است. در معماری دیروز، انسان شناسی و معماری با درک نیازهای هم، هم دوش به پیش می روند و آنچه از این پیوند خلق می شود، نیازهای طبیعی و روحی آدمی است که در لابه لای هر خشت و بنا ماندگار می شود. گنبدهای سربرآسمان، مناره و گل دسته ها، ایوان های نیمه مسقف، کاربندی ها و گچ بری های هنرمندانه، آرایه های منقوش و بناهای خوش ساختی چون خانه، مسجد، حسینیه، سقاخانه، مکتب خانه و بسیاری دیگر، ترکیبی جدایی ناپذیر از جاذبه های معنوی را با کالبد زمینی این بناهای تاریخی به تصویر می کشند و آنچه در ورای این پیوند نمایان می شود، نشانه ای است اندک از هنر و زیبایی، عزت و کرامت، ابتکار و خلاقیت و تجربه ای که در طی قرن ها به دست آمده و به آیندگان سپرده شده است.
در معماری سنتی، احساسات معنوی همراه با جاذبه های هنری به تلفیقی رمزگونه و بی آلایش دست می زنند و راز استمرار و ماندگاری خود را آن چنان در یک فضای به ظاهر مادی حفظ می کنند که پس از گذشت سال ها، می توان در پس کالبد فیزیکی هر بنای سنتی، تلفیق جدایی ناپذیر ماده و معنا را احساس کرد و اینکه چگونه این پیوند خلاقانه توانسته است به بنا زندگانی ببخشد و آن را برای قرن ها ماندگار سازد. به بیان دیگر در معماری بومی این وحدت و هماهنگی میان اندیشه و احساس است که آشکار می شود. تمامی عناصر معماری سنتی که ظاهرا نقش عملکردی دارند در القای یک مفهوم عمیق، نقش دیگر هم می پذیرند و صورت دیگری از جهان هستی را برای ما به نمایش می گذارند. با این توصیف باید گفت که معماری سنتی در شهرهای قدیمی چون یزد تنها سکونت گاهی برای زیستن یا معماری نظاهر و تفاخر نیست؛ بلکه جای گاهی است که می خواهد همه ارزش های انسانی چون عزت و شرافت انسانی را حفظ کند و هنر ساده زیستن، باهم بودن، رضایت مندی و قناعت مندی را به ساکنین خانه بیاموزد. معماری سنتی در شناخت صحیح مصالح بومی و در بهره گیری از امکانات و محدودیت های موجود هم بسیار دوراندیش است و با ایجاد هماهنگی و اتّحاد، اجزا را آن گونه برجای خویش می نهد تا استحکامی که در اثر ترکیب مصالح در پیکره ساختمان ایجاد می گردد، احساس امنیت، آسایش و آرامش را برای ساکنین آن خانه فراهم سازد.
به بیانی دیگر معمار سنتی در اولین مواجهه اش با طبیعت از آن شناختی هوشمندانه و ژرف به دست می آورد؛ او خاک را می شناسد، به اقلیم اشراف دارد، با شناخت از قوانین و ضوابط در طبیعت و احترام به پدیده های الهی از جمله عناصر مقدس؛ یعنی باد، خاک، نور و آب، بنا را می سازد. او می داند که در اولین نگاه، چشم او باید به دنبال چه بگردد و چه چیزهایی را باید ببیند که شاید برای دیگری نادیدنی است؛ چرا که آنچه مورد نیاز اوست در درونش سال ها ضبط گردیده و در دوران طولانی یادگیری آنجه را که باید بیاموزد آموخته است. در واقع نفس حضور وی نزد استاد این امکان را به معمار سنتی داده است که بسیاری از آموزه ها و وجوه تربیتی حتی به صورت ناآگاهانه به وی انتقال یابد. از وجهی دیگر بنای سنتی در عین سادگی و بی پیرایگی، بنایی سلیقه مند، آراسته و مزین است. هم آراستگی ظاهر دارد و هم زیبایی باطن. باطنش نشانی از رضایت و خرسندی دارد و از آرامش و تعلق خاطر ساکنین به خانه حکایت می کند، شان و بهای آنها را حفظ کرده و در عین کم هزینه بودن، پایدار و مقاوم است. چنین خانه ای برای ساکنانش، نشاط و تحرک به همراه دارد، جسم را سالم می سازد و روح را می نوازد. این خانه ایمن و راحت فضایی پر از طراوت را برای ساکنین خود خلق می کند که در آن آرام گیرند و آسایشی نسبی داشته باشند و اما آراستگی های بیرونی این بنا نیز بیان گر ذوق و سلیقه ای بی حد است. استفاده از تزیینات گوناگون در بناهای سنتی؛ از جمله بر دیواره ها و بر روی سقف ها به صورت گچ بری، آیینه کاری، مقرنس کاری، کاشی کاری و غیره، بر لبه بام ها و کاربندی ها به صورت آجرکاری و ایجاد شرفی های بسیار زیبا بر بلندای بنا، استفاده از ارسی ها و درهای مزین با تزیینات چوبی و گاه با نقوش اسطوره ای و هم چنین شیشه های الوان کوچک که هم از داخل و هم از خارج اتاق، منظره چشم نوازی را ایجاد می کنند، بادگیرهای سربرافراشته با سیم گِل دم گِل های منقوش اما ساده و جذاب، حوض خانه های محجوب با شیشه های رنگی و کاربندی های خیره کننده در سقف، کلاه فرنگی ها، هشتی های مفوش با سنگ های کوچک برجسته و سکوهای سنگی یا آجری گرداگرد آن، ایوان های نیمه مسقف؛ چون تالار و شکم دریده، دهلیزهای تو در تو و غیره، همه و همه بازگو کننده این ذوق و سلیقه اند و با حداقل امکانات همه چیز را معنا کرده اند و ساخته های دست خویش را آن گونه بنا ساخته اند که در عین سادگی و آراستگی، ریشه دار است، نشانی از هویت دارد و تمایل به پذیرش نقش و طرح بیگانه را ندارد. به بیانی دیگر معمار سنتی به دنبال آن است که هرچه را که از مواهب طبیعی می تواند در محدوده زیست خود به کار گیرد بیاورد؛ به عنوان نمونه یکی از مهم ترین و پرکاربردترین عناصر در معماری سنتی که به حقیقت با کالبد فیزیکی آدمی نیز بسیار دم خورد است؛ یعنی «خشت خام» را می توان نام برد.
(فرهنگ عامه مردم شهر یزد/ صدیقه رمضانخانی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1394. ص 43-46).
نگارش: الهه شهبازی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).