در سابق به جز آب انبارها که مخزن آب خوردن بود، جوب هایی هم در اغلب محلات بودند بدین نحو که؛ راهرو قنوات زارچ و ده شیخی اشکذر چند ممر دیگر که در عمق ۴۰- ۵۰ متری که از شهر میگذشتند، هر جا که فضایی روی این کانالها بود، سطح زمین را به طور شیب دار می کندند و پله گذاری می کردند. این جوب ها در پایین، موقعی که به آب می رسیدند به صورت حوض بزرگی در آمده و مورد استفاده کهنه شوها و اهالی اطراف، جهت آب کشیدن رخت ها و لباس هایی که در خانه شستشو شده بود و همچنین رنگ رزها (صباغان) بقچهها و کلافه های رنگ شده در مغازه ها را در جوب آب می شستند، قرار میگرفت که تعدادی از این جوب ها را افراد خیر در مناطق پرجمعیت شهر ساخته بودند. جویی معروف به (جوی حاجیبابائی) پشت میدان خان بود که آب اشکذر از آن می گذشت. یکی دیگر در کوچهی عرق پزها بود و گویا در ته این جوب دستگاه عرق پزی کار گذاشته بودند و از این رو این جوب و حتی کوچه ای که این جوب در آن قرار داشت به نام (عرق پزها) معروف گردیده بود و هم اکنون هم این کوچه که بعد از گاراژ ناجی و نزدیک بازارچه رسولی است با یک پیچ به خیابان امام می رسد به همین نام است . یک جوب هم در بازارچه خواجه خضر است که معروف به (جوی سید بهشتی) در کوچه سید بهشتی است.
یکی هم بغل مسجد امیر چقماق و یک جوب هم در کوچه شاه ولی بیگان، برابر شاهزاده فاضل که آب زارچ از آن می گذرد در سابق کوچه مذبور به کوچه (جوی زارچی) خوانده میشد. جوبی هم در محله پیر وبرج نزدیک حسینیه قدیمی و یک جوب هم معروف به (جیوه) که در جوی هرهر نزدیک مقبره آشیخ حسن کرباسی و یک جوب هم در سمت شمالی مسجد جامع و چند جوب بزرگ و کوچک هم در گوشه و کنار شهر بود.
چند آبشخور هم در محل هایی که کاروانسرا بود و کاروانها به آنجا میآمدند وجود داشت. این آبشخور ها که شبیه جوب های قدیمی بود تنها برای آن که شیب آن را بگیرند بسیار طویل تر بود و چون اشتران باید میرفتند ته آن و آبگیری میکردند پلکانی هم نداشت و فقط در سطح خاکی بود که ساربانان اشتران را به آن پایین می بردند و آب می دادند .
این آبشخوران ؛ یکی در جوی سبحان، نزدیک آب انبار شش بادگیری و بازارچه خراسانی بود. یکی هم در جلوی نخل امیرچقماق در داخل کوچه بود. یکی دیگر هم نزدیک حسینیه کوچک گازرگاه نزدیک کاروانسرای بافقی ها و یک آبشخور دیگر هم در ابتداء کوچه مصلی عتیق جلو کوچه میر قطب بود. داخل کاروانسرای بسته کوچه ابریشمی در لب خندق هم آبشخوری بود که آثار همه جوی ها در آن هست البته اشترانی که همراه کاروان از فارس می آمدند در اهرستان آبگیری می کردند اشتران را خاصیتی است که وقتی به آب برسند برای چند روز آب در شکم خود انبار میکنند که به آن (حنار ) میگویند و این آبشخورهای داخل شهر برای اشترانی بود که چند روز در یزد میماندند و حناری که برداشته بودند تمام شده بود.
(یزد در آئینه زمان (جلد 3)/ غلامرضا جهانفر. یزد: غلامرضا جهانفر، ۱۳۹۶. ص ۷۴ - ۷۶).
نگارش: رباب دشتی( کتابدار کتابخانه وزیری).