رفتن به محتوای اصلی

کتابخانه و موزه وزیری یزد

library-vaziri_menu_secondary

  • تماس با ما

جستجو

خدمات آنلاین

  • عملیات تمدید و رزرو کتاب جستجو در منابع کتابخانه

درباره مجموعه

  • تازه های کتاب
  • محتوای گاهنامه
  • مجموعه کتابخانه
  • گنجینه ها

منوی اصلی سایت

  • صفحه اصلی
  • گالری تصاویر
  • کتابخانه
  • موزه
  • مرمت و حفاظت
  • مطبوعات
  • آرشیو اخبار کتابخانه
  • اخبار انجمن ادبی
  • اخبار علم اطلاعات و دانش شناسی
  • انجمن ادبی کتابخانه
  • گزیده اشعار
روزگار محمود
۱۴۰۰-۰۱-۲۲
روزگار محمود
مردمان یاقوبی اشخاصی مومن و متدین بودند. در تاریخ یزد هم از مردم این محله بخوبی یاد شده است. در ایام نوروز، عصرها، در محله، مراسم روضه خوانی بود. روزهای اول سال، عمویم در منزلش روضه خوانی داشت. یکی دو نفر ادیگر از اهالی محل هم روزهای بعد بانی می شدند و تا سیزده نوروز، روضه خوانی در این محله ادامه داشت.

سابقه 200 سال مراسم روضه خوانی در محله ما (بانیان آن جد پدری و مادریم بودند)(قسمت اول)
بر اثر توصیه ی پدرم به عمویم، مراسم روضه خوانی ایام نوروز به ایام محرم آن هم دهه ی اول موکول شد.
 
پدرم می گفت در خانه ی مهدی شیخی که امروز عمویت در آن زندگی می کند در زمان های قدیم، همه ساله ایام محرم مراسم روضه خوانی برگزار می شده است. خانه ی مهدی شیخی متعلق به شیخ جعفر، پدربزرگ پدرم، بود که خانه اش به ویرانه ای تبدیل شده بود اما توسط عمویم نوسازی شده است. بعد از فوت مرحوم عمویم، آن خانه وقف بر حضرت امام حسین (ع) شد و به نام بیت الحسین در طول سال در آن مراسم برگزار می گردد.
عمویم برای پدرم احترام خاصی قائل بود. علت هم این بود که عمویم شش ماهه بوده که پدرش محمدصادق شیخ جعفر فوت می کند و برادرش علی، سرپرستی خانواده ی هفتت نفره ی ایشان را به عهده می گیرد.
مرحوم پدرم می گفت آن زمانی که سرپرستی خانواده را به عهده گرفتم، تنها هیجده سال داشتم. خدا می داند چگونه و با چه زحمتی برادران و خواهران کوچک تر از خودم را بزرگ کردم. اما بعد از مدتی بین عموی کوچکم، مهدی و پدرم بر سر کار کسب و کار در بازار، اختلاف ایجاد شد و تا آخر عمر بین پدر و عمویم کدورت باقی بود. تا آنجا که من یاد دارم پدرم در بازار کار می کرد و در حسن آباد مشیر هم کشاورزی داشت و کارخانه ای دوازده دستگاهی را که از پدرش به او و دیگر وراث به ارث رسیده بود اداره می کرد. 
 مردم محله ی یاقوبی و سرسنگ برای مادرم که از نسل سادات بود احترام زیادی قائل بودند و به او بی بی گل می گفتند. من هم که فرزندش بودم تا چند سال نمی دانستم که نام مادرم سیده صغری است. مادرم دختر حاج سید حسین فرزند حاج میرعبدالله بود که باغ و زمین های زیادی در محله های مریم آباد و سرسنگ و آبشور و یاقوبی داشتند و نسل به نسل به کار کشاورزی مشغول بودند.
جد مادرم هم مثل جد پدریم از محبان اهل بیت (ع) بوده است. ایشان خانه ای را جهت مراسم عزاداری و روضه خوانی اباعبدالله حسین وقف کرده بودند که پس از دویست سال هنوز هم در آن مراسم عزاداری برگزار می شود و به نام خانه ی "ملک ثابت" معروف است این خانه در جنب امامزاده سید فتح الدین رضا قرار دارد.
بر روی ظرووفی که عزاداران حسین را مهمان می کردند تاریخ حدود دویست سال قبل حکاکی شده است و حالا ما افتخار می کنیم بیش از دویست سال خاندانمان از خادمان حضرت ابا عبدالله الحسین بوده اند. اما اخلاص ، معرفت، شور و شوق حسینی را که آنها داشته اند کمتر در ما فرزاندانشان دیده می شود. شاید دعای خیر آنها بوده است که امسال از اینجانب فرزند کوچکشان در چهاردهیمن اجلاس بین المللی به عنوان خادم الحسین و پیرغلام برگزیده ی ملی تجلیل به عمل آمده است.
می گویند سیدی از محله ی سرسنگ هرساله روز اول محرم به این خانه می آمده در همان بدو ورود به خانه با صدای بلند سه بار لفظ "یاحسین" را بر زبان می آورده و شوری برپا می کرده است امروز به نوادگان او "سیدیا حسینی" می گویند و نام فامیل آنها نیز یاحسینی است.
( روزگار محمود/ محمود ملک ثابت. یزد: دارچین، 1397).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).

افزودن دیدگاه جدید:
درباره قالبهای متنی

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید
به روز رسانی کد تصویر
  • سروش
  • ایمیل
  • لینکدین
خانه

تمام حقوق این وبگاه متعلق به آستان قدس رضوی است.

vaziri_menu_social

  • aparat
  • eitaa
  • gap
  • instagram
  • sapp